تفسير سياست

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

 سياست در لغت به معنى 'پاسدارى ملك'، 'نگه دارى قدرت' و 'حراست از كشور' است. ولى چيزى كه مهم است آشنايى با اصولى مى باشد كه تدبير و پاسدارى بر آن استوار است.
اصولى كه امام "ع" از آن پيروى مى كرد همگى تحت پوشش ارزش هاى اخلاقى و اصول انسانى قرار داشت و بر اساس عدل و دادگرى استوار بود و، هر نوع دگرگونى در كشور از اين اصول سرچشمه مى گرفت و امام كرارا بر اين اصول تاكيد مى كرد و هر نوع اداره ى كشور را بر غير اين اصول نفى مى نمود، زيرا او به آينده ى كشور فكر مى كرد نه به بقاى قدرت و سلطه ى خويش.
چه بسا ممكن است سياستمدارى از طريق مكر و خدعه و فريب مردم، قلوب و دل ها را متوجه خود و در نتيجه يك نوع آرامش نسبى بر كشور حكم فرما سازد، ولى از آنجا كه ظاهر سازى و تزوير اثر موقت دارد و هميشه نمى تواند كارساز باشد، اميرمومنان "ع" از سياست هاى مزورانه سياسيكاران، پيوسته نقد مى كرد و مى فرمود:
هيهات! لو لا التقى لكنت ادهى العرب. [ غررالحكم، شماره ى 10041، كافى، كلينى، ج 8، ص 24. ]
در حديث ديگر انگشت روى سياست هاى خادعانه ى معاويه مى نهد و مى گويد:
و الله ما معاويه بادهى منى، و لكنه يغدر و يفجر. و لو لا كراهيه الغدر لكنت من ادهى الناس، و لكن كل غدره فجره، و كل فجره كفره. 'و لكل غادر لواء يعرف به يوم القيامه، و الله ما استغفل بالمكيده، و لا استغمز بالشديده! [ نهج البلاغه، الخطبه 200، نابيع الموده: ج 1، ص 454، المعيار و الموازنه، ص 166. ]
"به خدا سوگندت معاويه زيرك تر از من نيست ليكن شيوه ى او پيمان شكنى و گنهكارى است. اگر پيمان شكنى، ناخوشايند نبود كسى از من زيرك تر نبود.
اما پيمان شكنى انسان را به گناه بر مى انگيزد و هر چه گناه بر انگيزد، دل را تاريك مى سازد در رستاخيز براى پيمان شكنى درفشى است افراخته و او بدين درفش شناخته مى شود به خدا مرا با فريب غافلگير نتوانند كرد و با سخت گيرى ناتوانم نخواهند ساخت."
با توجه به مفهوم سياست نزد امام "ع" اكنون به برخى اصول آن كه غالبا متخذ از 'سيره ى' او است اشاره مى كنيم.