سياست در لغت به معنى 'پاسدارى ملك'، 'نگه دارى قدرت' و 'حراست از كشور' است. ولى چيزى كه مهم است آشنايى با اصولى مى باشد كه تدبير و پاسدارى بر آن استوار است.
اصولى كه امام "ع" از آن پيروى مى كرد همگى تحت پوشش ارزش هاى اخلاقى و اصول انسانى قرار داشت و بر اساس عدل و دادگرى استوار بود و، هر نوع دگرگونى در كشور از اين اصول سرچشمه مى گرفت و امام كرارا بر اين اصول تاكيد مى كرد و هر نوع اداره ى كشور را بر غير اين اصول نفى مى نمود، زيرا او به آينده ى كشور فكر مى كرد نه به بقاى قدرت و سلطه ى خويش.
چه بسا ممكن است سياستمدارى از طريق مكر و خدعه و فريب مردم، قلوب و دل ها را متوجه خود و در نتيجه يك نوع آرامش نسبى بر كشور حكم فرما سازد، ولى از آنجا كه ظاهر سازى و تزوير اثر موقت دارد و هميشه نمى تواند كارساز باشد، اميرمومنان "ع" از سياست هاى مزورانه سياسيكاران، پيوسته نقد مى كرد و مى فرمود:
هيهات! لو لا التقى لكنت ادهى العرب. [ غررالحكم، شماره ى 10041، كافى، كلينى، ج 8، ص 24. ]
در حديث ديگر انگشت روى سياست هاى خادعانه ى معاويه مى نهد و مى گويد:
و الله ما معاويه بادهى منى، و لكنه يغدر و يفجر. و لو لا كراهيه الغدر لكنت من ادهى الناس، و لكن كل غدره فجره، و كل فجره كفره. 'و لكل غادر لواء يعرف به يوم القيامه، و الله ما استغفل بالمكيده، و لا استغمز بالشديده! [ نهج البلاغه، الخطبه 200، نابيع الموده: ج 1، ص 454، المعيار و الموازنه، ص 166. ]
"به خدا سوگندت معاويه زيرك تر از من نيست ليكن شيوه ى او پيمان شكنى و گنهكارى است. اگر پيمان شكنى، ناخوشايند نبود كسى از من زيرك تر نبود.
اما پيمان شكنى انسان را به گناه بر مى انگيزد و هر چه گناه بر انگيزد، دل را تاريك مى سازد در رستاخيز براى پيمان شكنى درفشى است افراخته و او بدين درفش شناخته مى شود به خدا مرا با فريب غافلگير نتوانند كرد و با سخت گيرى ناتوانم نخواهند ساخت."
با توجه به مفهوم سياست نزد امام "ع" اكنون به برخى اصول آن كه غالبا متخذ از 'سيره ى' او است اشاره مى كنيم.
تفسير سياست
- بازدید: 1414