مذهب جعفرى

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

قرن دوم هجرى براى اسلام و جامعه اسلامى قرنى پر تلاطم و پرتحول است، بنى اميه آن عاملان فتنه براى جهان اسلام، دوره افول و سقوط را مىگذراندند و بنى عباس حكومت ننگين و سياه خود را با شيوه بدتر از بنى اميه آغاز مىكردند. در چنين شرايطى مردى از اهلبيت (عليهم السلام) برخاست و با دست قدرت امامت و علم خود; ابرهاى تيره را پس زد و به مردمان غافل فهماند، اسلام آن نيست كه زمامداران خيرهسر، و مبلغان دربارى و از خداى بى خبر معرفى مىكنند. او، دلهاى پراكنده ولى آماده شنيدن حق را متوجه خود كرد و به احياى دين و تجديد تعاليم آن پرداخت و قرآن را آنچنان كه نازل شده بود براى مردم تشريح و تفسير كرد.
«خدمتى را كه او براى اسلام انجام داده بود از دو طريق صورت گرفت: يكى از راه آموزش علوم اسلامى و ديگر از راه ساختن مدلها و الگوهاى اسلامى. اينكه مذهب شيعه را مذهب جعفرى مىنامند به خاطر همين دو مسأله به ويژه مسأله دوم است.
او حقايقى را در جهان آن روز علنى كرد كه بالاتر از زمان آن روز بود. فرهنگ و تمدن اسلامى ديروز و امروز بدهكار وضع و شرايط و اقدام امام صادق (عليه السلام) و ترقى و پيشرفت و بيدارى مسلمانان، مخصوصاً در قرون 3 و 4 در گرو بيدارسازى آن امام است.
ما نمى گوييم كار ائمه قبلى كم بهاتر و كم ارجتر از كار امام صادق (عليه السلام) بود، بلكه مى گوييم شرايط و امكانى كه براى نشر حقايق جهت امام صادق (عليه السلام) پديد آمد براى ديگر امامان ما وجود نداشت و همچنان كه وظيفه و مسئوليت هر امام است او كوشيد از اين فرصت و امكان براى پيشبرد مقاصد اسلامى به وجهى نيكو استفاده كند.
كار برجسته امام صادق (عليه السلام) احياى انديشهى شيعى، و منسجم كردن خطوط مكتب وتنظيم خط فكرى تشيع علوى بود و به همين جهت پيش از آنكه اين مكتب عنوان مذهب علوى، حسينى، سجادى و... را بدنبال خود بكشد مذهب جعفرى ناميده شد.»