فروغى از دانش امام هادى (علیه السلام)

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

سال 212 هجرى است و «صريا» غرق نور و شادى است. تقدير دست ‏اندركار آفرينش معجزه خلقت است و جهان در انتظار يكى اززيباترين چهره ‏هاى ملكوتى بوستان محمدى(ص) شگفتن گل چهارمين ‏على(ع) را در جمع خويش جشن گرفته و بر استمرار كوثر فاطمى‏ قامت نماز و تكبير بسته است.


«سمانه مغربيه‏»، مادر عارفش، خوشحال و خندان و پدر بزرگوارش‏«جوادالائمه(ع‏») بر اين نعمت‏ بزرگ شكر گزار و شادان است. اوامام «على ‏النقى‏» است كه بايد در سن هشت‏ سالگى، پس از پدر،سكاندار كشتى نجات انسانها از گرداب هاى گمراهى گردد و امت رابه ساحل عدالت و پاكى رهنمون شود. سرفصل‏هاى زندگى و درخشش ‏خورشيدگونش در روزنه بيان و قلم نمى ‏گنجد; زيرا امام ظهور اسم‏ اعظم الهى و تجلى شكوهمند و تام تمامى اسماى الهى است; امامى‏ توان از راه آثار و بركات پرتوى از آفاق وجودى و گستره‏ روحى‏ اش را دريافت. اين نوشتار به بخشى از جلوه ‏هاى امام ‏هادى(ع) مى‏پردازد.
الف- زيارت جامعه
يكى از آثار ماندگار وارزشمند امام‏هادى(ع) زيارت جامعه است كه ‏خود متقن‏ترين متن شناخت امامت راستين است. صحت صدور و ارزش‏سندى آن چنان است كه مرحوم مجلسى مى‏نويسد:
«انما بسطت الكلام فى‏شرح تلك الزياره قليلا و ان لم استوف حقهاحذرا من الاطاله لانها اصح‏الزيارات سندا و اعمها موردا و افصحهالفظا و ابلغها معنى و اعلاها شانا» اينكه درباره زيارت جامعه ‏سخن اندكى به درازا كشيد اگرچه حق آن را نيز ادا نكردم‏بدين خاطر است كه اين زيارت صحيح‏ترين آنها از جهت‏ سند وفراگيرترين آنها نسبت‏ به ائمه ‏عليهم السلام است و در مقايسه باديگر زيارتها از فصاحت و بلاغت و منزلت‏بيشترى برخوردار است.
اين زيارت را مرحوم صدوق در كتاب «من لايحضره الفقيه‏» و شيخ‏طوسى دركتاب تهذيب الاحكام از موسى بن عبدالله نخعى چنين نقل ‏مى‏كند: از امام على‏ النقى(ع) خواستم مرا زيارتى با بلاغت و كامل‏ تعليم دهد كه به وسيله آن بتوانم هريك از ائمه را زيارت كنم.
حضرت فرمود: چون به درگاه رسيدى در حالى كه غسل كرده‏اى بايست ‏و شهادتين را بگو و چون داخل شدى و قبر را ديدى توقف كن وسى‏ مرتبه الله اكبر بگو. سپس اندكى راه برو با گام هاى كوتاه وبا آرامش و وقار; دوباره بايست و سى مرتبه الله اكبر بگو. پس‏به قبرمطهر نزديك شود و چهل مرتبه تكبيربگو. اهميت اين زيارت‏را هنگامى مى‏توان دريافت كه بدانيم در آن زمان عده‏اى از«غلات‏» معصومان ‏عليهم السلام را تا حد خدايى بالابرده، گروهى راتحت پرچم ضلالت ‏خويش گرد آورده بودند. امام(ع) با سخنان خودمرز افراط و تفريط را مشخص كرد و دوستداران واقعى خويش را ازانحراف و تمايل به سوى افكار و آراى باطل دور داشت. نام چندتن‏از غلوكنندگان چنين است:
1- على بن حسكه قمى
2- قاسم يقطينى
3- حسن بن محمدبن باباى قمى
4- محمدبن نصير
از نامه بعضى از اصحاب امام(ع) به وى و جواب حضرت، مى‏توان به‏عقايد اين گروه دست‏يافت. در آن نامه آمده است:
«ان على ابن حسكه يدعى انه من اوليائك و انك انت الاول القديم‏و انه بابك و نبيك امرته ان يدعو الى ذالك ...» على بن حسكه‏ معتقد است تو خدايى و او پيامبرى است كه از جانب شما ماموريت‏ يافته مردم را به آن دعوت كند. او بسيارى را به سوى خود جذب‏كرده است. اگر منت نهى و جوابى را در اين باره مرقوم دارى ‏آنان را از هلاكت نجات داده‏اى.
امام در پاسخ نوشت: ابن حسكه دروغ گفته است. لعنت‏ خدا براوباد من او را در شمار دوستان خود نمى‏دانم....
سوگند به خدا، خداوند محمد(ص) و پيامبران پيش از او را جز به ‏آيين يكتاپرستى و نماز و زكات و حج و ولايت نفرستاده است.
محمد(ص) تنها به خداى يكتاى بى‏ شريك دعوت كرده است و ماجانشينان او نيز بندگان خداييم و به او شرك نمى‏ ورزيم; در صورت‏ اطاعت از خدا مورد رحمت او قرار گرفته، چنانچه از فرمانش‏ سرپيچى كنيم عقوبت و عذاب خواهيم شد. ما حجتى برخداوند نداريم ‏و خدا برما و تمامى مخلوقاتش حجت دارد. من از كسى كه اين ‏سخنان را به زبان آورد بيزارى جسته، به خدا پناه مى‏برم. شمانيز از آنان دورى كنيد. و آنان را در تنگنا قرار دهيد. چنانچه ‏به يكى از اين افراد دسترسى پيدا كرديد، سرش را با سنگ ‏بشكنيد. بدين جهت امام(ع) در آداب خواندن زيارت مزبور فرمود:
صدمرتبه تكبير بگويد. مرحوم مجلسى در حكمت آن مى‏گويد: اين‏دستور شايد بدين جهت است كه از غلو و زياده روى درباره ‏ائمه ‏عليهم السلام جلوگيرى كند. در متن خود زيارت نيز آمده است:
«اشهد ان لااله الاالله، وحده لاشريك له، كما شهدالله لنفسه...
و اشهدان محمدا عبده المنتجب و رسوله المرتضى.» در فرازى‏ديگر مى‏فرمايد:
«السلام على الدعاه الى‏ الله و الادلاء على مرضاه‏الله ‏والمستقرين فى امرالله و التامين فى محبه الله و المخلصين فى‏توحيدالله.» سلام بر ائمه كه دعوت كنندگان به سوى خدا و راهنمايان برخشنودى خدايند. همانها كه ثاتب قدمان در اجراى ‏فرمان الهى و كامل در عشق ومحبت‏خدا و صاحبان مقام اخلاص درتوحيد خداوندند. در اين زيارت اوج معنوى و جامعيت ائمه ‏عليهم‏السلام در ابعاد مختلف، با بلاغت اعجاب انگيز كه هر سخن شناس وآشناى با ادبيات عرب آن را در مى‏يابد، اين امر خود مى‏تواند بيانگر صدور اين جملات از سوى امام معصوم(ع) باشد بيان شده‏است. در اين زيارت در باره فضايل و خصوصيات اخلاقى و اجتماعى‏ امامان معصوم‏ عليهم السلام مى‏ خوانيم:
«كلامكم نور و امركم رشد و وصيتكم التقوى، و فعلكم الخير،وعادتكم الاحسان، و سجيتكم الكرم، و شانكم الحق و الصدق والرفق‏و قولكم حكم و حتم، و راءيكم علم و حلم و حزم.» سخن شما نوربخش دلها و فرمان شما هدايت است. سفارش شما تقوا و كار شماخير و نيكى است. عادت شما نيكى و فطرت شما كرم و بخشش است.
حالت و منزلت‏ شما حق و راستى و مدارا و محبت است و سخن شما دستور لازم الاجراست; و انديشه شما دانش و بردبارى و عاقبت ‏انديشى است.
اين زيارت امامت را رمز و راز فلسفه سياسى اسلام مى‏داند; دولت ‏حق و پاينده اهل‏بيت ‏عليهم السلام را فرا روى انسانها قرار مى‏دهدو به همه مومنان ياد آورى مى‏كند كه حق مسلم و حكومت عدل الهى ‏از آن اهل‏بيت عصمت و طهارت است. «ودعائم الاخيار و ساسه‏العباد و اركان البلاد;» ائمه‏ عليهم السلام آقاى نيكان وتكيه ‏گاه آنها و خلفاى الهى و تدبيركنندگان امور بندگان وستونهاى محكم شهرهايند. مرحوم مجلسى مى‏فرمايد:
«وساسه‏العباد» جمع «السائس اى ملوك العباد و خلفاء الله‏ عليهم‏» ساسه جمع «سائس‏» به معناى پادشاه بندگان و خلفاى‏ الهى برآنان است.
اين زيارت به شيعيان مى‏آموزد كه آمادگى خويش را حفظ كنيد تاآن زمان كه دولت اهل‏بيت‏ عليهم السلام بر قرار شود: «و نصرتى‏لكم معده حتى يحيى الله تعالى دينه بكم و يردكم فى‏ايامه ويظهركم لعدله و يمكنكم فى ارضه‏» سرانجام حديث‏برائت و ولايت‏را به عنوان شعارى جاويد، مطرح مى‏كند تا شيعيان آن را درامتداد حركت تاريخى خويش همراه داشته باشند و بتوانند اصالت‏ مكتبى و دينى خويش را در طرد التقاط، نامردمى‏ ها و باطل ‏گرايان‏ حفظ كنند:
«فمعكم معكم لامع غيركم‏»; همگام با شما بوده و خواهم بود. نه‏با دشمنان شما. زيبايي هاى اين زيارت بسيار است و ساحلش دوردست‏ مى‏ نمايد. بضاعت و مجال اندك ما را از پيشروى فزون‏تر در اين‏عرصه باز مى‏دارد. پس ناگزيربه همين مقدار بسنده مى‏كنيم.
امام هادى(ع) و آثار فقهى
هرگاه فقه شيعه در مجامع علمى و جهانى مجال طرح يافته،جلوه‏هايى به ياد ماندنى و زيبا پديد آورده است. اين برخاسته‏از همان منطق مستحكم و استدلالهاى عميق مبتنى بر وحى است كه ازرسول گرامى اسلام به اهل‏بيت عصمت و طهارت‏ عليهم السلام رسيد. درزمان معاصر نيز ديديم كه مفتى مصر «شيخ شلتوت‏» پس از مقايسه‏ فقه مذاهب چهارگانه با فقه جعفرى چنين گفت: «وانى لا انسى‏حينماكنت اشتغل بتدريس فقه المذاهب الاسلاميه و حينما كنت تجول‏الاراء فى ذهنى كانت آراء علماء الشيعه فقط تجلب نظرى و ربماكنت ارجح نظرهم لما فيه من قوه الاستدلال و المنطق الصحيح.»
فراموش نمى‏كنم هنگامى‏كه به تدريس فقه مذاهب اسلامى اشتغال‏ داشتم، در اين ميان فقط آراى علماى شيعه نظرم را جلب مى‏كرد وچه بسا نظر آنان را به خاطر اينكه از استدلال قوى و منطق صحيح ‏برخوردار بود، ترجيح مى‏دادم.
اين منطق در گفتار فقهى حضرت هادى(ع) بسيار به چشم مى‏خورد;براى مثال زمانى فردى مسيحى با زنى مسلمان زنا كرد و حريم عفت‏ اسلامى را خدشه‏در ساخت. او را نزد متوكل آوردند. يحيى ابن اكثم‏گفت: اسلام آوردن او، كفر و عملش را از ميان برده، در نتيجه ‏حدى بر او جارى نمى‏شود. برخى از فقها گفتند: مى‏بايست‏ سه باربر او حد جارى شود. دست ه‏اى ديگر از فقها بگونه ‏اى ديگر فتوادادند. متوكل ناچار با امام‏ هادى(ع) مساله را در ميان نهاد.
امام پاسخ داد: بايد آنقدر شلاق بخورد تا بميرد.
يحيى ابن اكثم و ديگر فقها اعتراض كردند و خواستار ارائه مدرك‏ شدند. متوكل از امام(ع) مدرك طلبيد. حضرت در جواب آيه 84 و 85سوره غافر را يادآور شد: «چون شدت قدرت و قهرما را ديدند،گفتند: ما به خداى يكتا ايمان آورديم و به همه بتهايى كه شريك ‏خدا گرفتيم كافر شديم; اما ايمانشان، پس از ديدن مرگ و مشاهده ‏عذاب ما، بر آنها سودى نبخشيد. سنت‏ خدا در ميان بندگان چنين‏ حكمفرما بوده است: و آنجا كافران زيانكار شده‏اند.
امام با اين آيه يادآورى كرد: چنان كه ايمان مشركان پس ازنزول عذاب سودمند نيست، اسلام اين مسيحى نيز حد الهى را از اوساقط نمى‏كند. متوكل پاسخ امام(ع) را پسنديد و دستور داد آن رااجرا كنند.
درود و سلام و صلوات خدا بر امام هادى(ع) آن هنگام كه در سال‏212 هجرى خورشيد وجودش تجلى كرد و آن زمان كه با عزمى آهنين ورنج غربت و تبعيد را برگزيد و آن روز كه پس از 33 سال دوران ‏شكوهنمد امامت در سال 254 هجرى به شهادت رسيد.

عباس كوثرى