اجتهاد خليفه در سه طلاق

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

1- از ابن عباس روايت شده كه طلاق در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و ابوبكر و دو سال و سه سال از خلافت عمر طلاق سه يك طلاق محسوب ميشد" يعنى انت طالق ثلاثه، تو سه طلاقه هستى يك طلاق حساب ميشد". پس عمر گفت: بدرستيكه مردم گاهى عجله و شتاب ميكنند در كارى كه برايشان در آن مهلت است اگر ما آنرا امضاء كنيم برايشان پس آنرا امضاء كرد بر آنها.
2- از طاوس نقل شده كه گويد: كه ابو الصهباء بابن عباس گفت آيا ميدانى كه طلاق ثلاث يك طلاق قرار داده ميشددر زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و ابوبكر و سه سال در حكومت عمر... ابن عباس گفت: بلى ابو الصهباء بابن عباس گفت: بيار از پيش خودت كه آيا طلاق ثلاث در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله وابوبكر يك طلاق نبود گفت چرا اينطور بود پس چون در عصر عمر شد مردم پيگرى كردند در طلاق پس عمر امضاء كرد آنرابرايشان، يا پس اجازه دادبرايشان

صورت ديگر:
ابو الصهباء بود كه بسيار سئوال ميكرد از ابن عباس گفت:آيا ميدانى كه مرد هر گاه زنش را سه طلاقه ميكرد پيش از آنكه باو دخول كند آنرا يكى قرار ميداد در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و ابوبكر و اوائل از حكومت عمر، ابن عباس گفت: آرى بر عهد پيامبر صلى الله عليه و آله و اوائل از اماره عمر آنرا يكى قرار ميدادند، پس چون عمر ديد كه مردم را كه در آن پى در پى نموده اند يا پشت سر هم طلاق ميدهند گفت: آنرا اجازه داد برايشان.
3- طحاوى از طريق ابن عباس نقل كرده كه او گفت: چون زمان عمر شد گفت: آى مردم براى شما در طلاق مهلت بود و بدرستيكه كسيكه شتاب كند مهلت خدا را در طلاق ما او را ملزم بان خواهيم كرد.
و عينى آنرا در عمده القارى ج 9 ص 537 ياد كرده و گفته كه اسناد آن صحيح است.
4- از طاوس نقل شده كه گفت: عمر بن خطاب گفت براى شما در طلاق مهلت بود پس شما تعجيل كرديد مهلت خود را و ما رخصت داديم برايشان آنچه را كه تعجيل كرديد از اين.
5- از حسن نقل شده كه عمر بن خطاب به ابو موسى اشعرى نوشت كه من تصميم گرفتم هر گاه مردى زنش را در يك مجلس سه طلاق داد يك طلاق قرار دهم و لكن مردمانى آنرا بر خودشان لازم كرده اند پس ملزم كن هر كس را بانچه كه برخودش لازم كرده، كسيكه بزنش گفت تو بر من حرام هستى پس آنزن حرام است براو و كسيكه بزنش گويد تو بائنه و جدائى پس آن بائنه و جداست و كسيكه طلاق ثلاثه دهد پس آن سه طلاقه است.
" كنز العمال ج 5 ص 63 نقل از ابى نعيم"
امينى" قدس الله سره" گويد: بدرستيكه از شگفتيهاست كه استعجال مردم مجوز باشد كه انسانى كتاب خدا راپشت سر خود اندازد و ملزم كند ايشانرا بانچه را كه ميبيند، در حاليكه اين كتاب محكم خداست كه بصراحت تمام ميگويد: " الطلاق مرتان فامساك بمعروف او تسريح باحسان " طلاق دو نوبت است پس يا بطور خوبى و متعارف نگهدارى كند يا به نيكى آزاد گذارد تا آنجا كه گويد " فان طلقها فلا تحل له من بعد حتى تنكح زوجا غيره " پس اگر او را طلاق داد پس براى او حلال نيست از بعد از طلاق سوم مگر آنكه ديگرى با او نكاح و آميزش كند، پس خداوند واجب نمود تحقق در مرتبه و حرمت بعد از طلاق سوم را و اين را جمع نميكند جمع كردن طلاق ها را بيك كلمه- ثلاثا- و نه بتكرار صيغه طلاق را سه مرتبه در پى هم بدون اينكه آميزش و معاشرتى ميان آنها در وسط واقع شود.
اما اول، پس براى آنكه آن يك طلاق است و گفتن- ثلاثا- آنرا مكرر نميكند، آيا نميبينى كه وحدتيكه در سوره فاتحه ايكه در ركعات نماز معتبراست تكرار نميشود اگر نماز گذار آنرا توام كند بقول خود شما خمسا يا عشرا و نميگويند، كه او سوره را تكرار كرد و بيش از يكمرتبه خواند.
و همينطور هر حكمى كه در آن عدد معتبراست مانند انداختن هفت ريگ در سه" جمره" منى پس كفايت نميكند از او انداختن سنگ ريزه ها را يكمرتبه و مثل چهار شهادت در لعان و نفى فرزند كردن كافى نيست از او يك شهادتيكه باشد بقول او، اربعا.
و مثل فصول اذان كه در آن دوبار گفتن معتبر است نميشود تكرار در آن بگفتن يكبار" اشهد ان لا اله الا الله و..." و رديف كردن آن بقولش مرتين.
و مانند تكبيرات الله اكبر گفتن در نماز عيد فطر و عيد قربان پنج بار يا هفت بار پى در پى، پيش مردم، پيش از قرائت آورده نميشود بيك الله اكبريكه بعد از آن نماز گذار بگويد، خمسا يا سبعا
و مثل نماز تسبيح" نماز جعفر طيار" كه در تسبيحات آن 10 و  پانزده معتبر شده پس كافى نيست از آن يك تسبيح كه آنرا رديف كند بقول خودش عشرا يا خمسه عشر، و تمام اينها از مسائليستكه مخالفى در آن نيست.
و اما دوم: پس بدرستيكه طلاق حاصل ميشود بلفظ اول و بان جدائى واقع ميشود و زن عقد شده بسبب آن آزاد ميشود و باقى نمى ماند آنچه بعداز آنست مگر بيهوده و بيفايده پس بدرستيكه زن طلاق داده شده ديگر طلاق داده نمى شود و زن آزاد شده آزاد نميشود پس حاصل نمى شود بان عددى كه در موضع حكم معتبر شده است، بلكه تعدد طلاق مستلزم وسط واقع شدن گره و هدف از زناشوئى است ميان دو طلاق و اگر چه برجوع باشد و تا وقتيكه آميزش يا رجوع در وسط واقع نشود طلاق دوم لغو و بى اثر خواهد بود و آنرا بيان پيامبر صلى الله عليه و آله " لا طلاق الا بعد نكاح " طلاقى نيست مگر بعد از نكاح و زناشوئى باطل ميكند. و نيز قول آنحضرت: لا طلاق قبل نكاح، طلاقى پيش از نكاح نيست، و فرمايش آنجناب: لا طلاق لن لا يملك طلاقى نيست براى كسيكه مالك زناشوئى نشده.
سماك بن فضل گويد: جز اين نيست كه نكاح و زناشوئى گرهى است كه بسته ميشود و طلاق آنرا ميگشايد و چگونه باز ميشود گرهى پيش از آنكه بسته شود. 10 ه م- و ابو يوسف قاضى از ابو حنيفه از حماد از ابراهيم از ابن مسعود كه بر او رضوان خدا باد روايت شده كه اوگفت: طلاق سنت اينست كه مرد زنش را يك طلاق گويد: موقعيكه از حيضش پاك شد بدون آن كه با او آميزشى كند و اومالك رجوع هست تا آنكه عده منقضى شودپس هر گاه عده منقضى شد پس او يك خواستگار از خواستگارانست پس اگر خواست او را طلاق سوم بدهد او را طلاق گويد وقتيكه از حيض دومش پاك شود. سپس او را طلاق دهد وقتيكه از حيض سومش پاك شود كتاب آثار ص 129 و مقصود او چنانكه ميايد واسطه شدن رجوع است بعد از هر طلقه و طلاقى.
و جصاص در احكام القران ج 1 ص 447 گويد: و دليل بر اينكه مقصود در قول خدا" الطلاق مرتان" طلاق دو مرتبه است- امر بجدا كردن طلاق و بيان حكم چيزيستكه متعلق بواقع شدن طلاق كمتر سه است از رجوع كردن اينكه گفت: الطلاق مرتان، و اين بدون شك اقتضاءتفريق و جدا بودن را ميكند، چونكه اگر دو طلاق با هم ميداد هر آينه جايزنبود كه گفته شود دو مرتبه طلاقش داد، و همينطور اگر مردى دو درهم بديگرى داد جايز نيست گفته شود دو مرتبه او را داد تا جدا شود پرداخت دو درهم پس در اين هنگام بر او اطلاق شود و هر گاه اين چنين بود، پس اگر حكم مقصود بلفظ آن چيزى باشد كه آن تعلق و بستگى بدو طلاق داشته باشد از بقاءرجعت هر آينه اين منجر شود بساقط شدن فايده ذكر دو مرتبه اگر اين حكم ثابت در يك مرتبه باشد اگر دو طلاق دهد. پس ثابت شود باين كه ذكر دو مرتبه جزاين نيست كه آن امر واقع شدن آن دو مرتبه و نهى از جمع كردن ميان آنهاست در يكمرتبه. و از جهت ديگرى اينكه اگر لفظ محتمل براى دو امر بود هر آينه واجب بود حمل كردن آنرا بر اثبات حكم در ايجاب دو فايده و آن امر بجدا كردن طلاق است وقتيكه بخواهد دو مرتبه طلاق دهد، و بيان حكم رجوع هر گاه چنين طلاق دهد پس لفظ جامع براى دو معنى ميباشد.
اين چيزيستكه قران كريم گوياى آنست و نيست راى و اجتهادى كه برابرى كند كتاب خدا را مگر آنكه بازى كند بان چنانچه رسول خدا صلى الله عليه و آله در صحيح ديگر تصريح بان نموده نسائى در سنن نقل كرده آنرا ازمحمود ابن لبيد گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله خبر داد از مرديكه طلاق داد زنش را سه طلاق تمام پس برخاست غضبناك، سپس فرمود آيا بكتاب خدا بازى ميشود و حال آنكه من در ميان شمايم تا آنكه مردى برخاست و گفت: اى رسول خدا آيا نكشم او را.
م- و ابن اسحاق روايت كرده در لفظى از عكرمه از ابن عباس گويد: ركانه زنش را در يك مجلس سه طلاق گفت پس برآن سخت غمگين شد پس رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: چطور او را طلاق دادى، گفت در يك مجلس او را سه طلاق گفتم، فرمود: جز اين نيست كه اين يك طلاق است پس بان رجوع نما. و براى برخى از بزرگان قوم در اين مسئله سخنان طولانى است و عجيب ترين چيزيكه در آن ديدم سخن عينى است كه درعمده القارى ج 9 ص 537 گويد.
طلاق وارد در كتاب خدا منسوخ است. پس اگر بگوئى دليل اين نسخ چيست و حال آنكه عمر... نسخ نكرده و نسخ بعد ازپيامبر صلى الله عليه و آله چطور است.
ميگويم زمانيكه عمر صحابه را خطاب كرد باين پس انكارى از صحابه واقع نشد اين اجماع صحابه شد و نسخ باجماع را هم بعضى از بزرگان ما تجويز كرده اند بطريق اينكه اجماع موجب است علم يقينى را مانند روايت صريح، پس جايزاست كه نسخ بان ثابت شود و اجماع در حجه بودن آن قوى تر است از خبر مشهور.
پس اگر بگوئى: كه اين اجماع بر نسخ است ازپيش خودشان پس اين درباره ايشان جايز نيست.
ميگويم: محتمل است كه براى ايشان روايت صريحى طاهر شده باشد كه ايجاب نسخ نموده باشد ولى اين بما نرسيده باشد.
گوشها خبر اين نسخ را در قرنها و زمانهاى گذشته نشنيده تا آنكه روزگار، عينى را بوجود آورد پس آمد ادعاء كرد چيزيرا كه هيچ كس نگفته و همينطورى و بى هدف سخن گفته و بازى كرده با كتاب خدا و نمى بيند براى آن و براى سنت خدا ارزش و مقامى.
كجاست براى اين مردك كه اثبات كند حكم قطعى آن با جماع صحابه بنا بر آنچه را كه خليفه احداث و ابداع كرد وقتيكه مردم را خطاب بان نمود. و چگونه جايز دانست ترك كردن آيه محكم كتاب و سنت را براى ايشان برائى كه پيامبر بزرگوار آنرا بازى با كتاب ارزشمند خدا ديده است چنانچه گذشت از صحيح نسائى اندكى پيش از اين و حال آنكه مردم بر حكم، كتاب و سنت بودند جز آنكه " لا راى لمن لا يطاع " رائى نيست براى كسيكه پيروى نميشود داشته باش اين را در حاليكه دره و شلاق خليفه است كه بر سر مردم حركت ميكند.
آنگاه اگر باجماع نسخى واقع باشد پس چگونه ابو حنيفه و مالك و اوزاعى و ليث باين عقيده رفته اند كه جمع بين سه طلاق بدعت است و شافعى و احمد و ابو ثور گفته اند كه حرام نيست لكن بهتر تفريق است و سندى گويد: ظاهر حديث حرمت است.
م- و چگونه امت اجماع بر دو نقيض در دو روزش نموده است و حال آنكه هرگز اجتماع بر خطاء نكنند، اين اجماع عينى است كه پنداشته است روز اول راى خليفه در طلاق، و اين اجماع صاحب كتاب عون المعبود است پيش از اوكه گويد: و بتحقيق كه صحابه اجماع كرده اند بسنت دوم از خلافت عمر بر اينكه سه طلاق بيك لفظ يك طلاق محسوب ميشود و اين اجماع نقض بخلافش نشده است، بلكه همواره در امت كسى بوده كه فتواء بان دهد قرن و زمانى بعد ازقرن ديگر تا اين زمان ما. ه
"تيسيرالوصول ج 3 ص 162"
بر فرض اينكه امت اسلامى قديما و جديدا اجماع كرده اندبر خلاف آنچه كه آيه محكم قران بان گويا شده و نقض كرده اند آنچه را كه آورنده شرع مقدس اعلان بان نموده پس آيا براى ما مجوزيست كه از آن دو دست برداشته و قول امت غير معصوم را بگيريم و نسخ بخبر مشهور بعد از چشم پوشى از آنچه در آنست از خلاف هيجان آميز جز اين نيست كه آن براى عصمت گوينده آنست پس قياس بان نشود قول كسيكه عصمتى براى او نيست.
و احتمال استناد اجماع صحابه بخبر صحيح و صريحيكه بما نرسيده است ياوه گوئى است كه آنرا نصوص خليفه و غير آن از صحابه تكذيب ميكند مضافا اينكه آنچه را كه خليفه بسوى آن رفته است نيست مگر مجرد راى و سياست خشك ومخصوص او.
م- و چه اندازه خوبست سخن شيخ صالح بن محمد عمرى فلانى فوت شده 1298 در كتابش" ايقاظ همم اولى الابصار" در صفحه 9 آنجا كه ميگويد، بدرستيكه معروف نزد صحابه و تابعين و كسانيكه پيروى نيكوئى از ايشان كرده اند تا روز قيامت و نزد ساير علماء مسلمين اينست كه حكم حاكم مجتهد هر گاه مخالف صريح كتاب خداى تعالى يا سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله شد واجبست نقض و باطل كردن آن و منع كردن نفوذ واثر آن و صريح كتاب خدا و سنت پيغمبر صلى الله عليه و آله معارضه باحتمالات عقليه و انديشه هاى نفسانيه و تعصب شيطانيه نميشود باينكه گفته شود، شايد اين مجتهد بر اين نص اطلاع پيدا كرده و آنرا براى علتيكه براى او ظاهر شده ترك كرده است يا اينكه او اطلاع بر دليل ديگرى پيدا نموده و مانند آن از چيزهائيكه گروه هاى فقهاء متعصب بان ثبات ورزيده بر آن مقلدين نادان اتفاق كرده اند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
ادعیه ماه رمضان
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 رمضان

مرگ مروان بن حکم در اول رمضان سال ۶۵ هـ .ق. مروان در ۸۱ سالگی در شام به...


ادامه ...

4 رمضان

مرگ زیاد بن ابیه عامل معاویه در بصره در چهارم رمضان سال ۵۳ هـ .ق. زیاد در کوفه...


ادامه ...

6 رمضان

تحمیل ولایت عهدی به حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون عباسی بعد از آنکه مأمون عباسی با...


ادامه ...

10 رمضان

١ ـ وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله و...


ادامه ...

12 رمضان

برقراری عقد اخوت بین مسلمانان توسط رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که...


ادامه ...

13 رمضان

مرگ حجاج بن یوسف ثقفی،‌ حاکم خونخوار بنی امیه در سیزدهم رمضان سال ۹۵ هـ .ق حاکم خونخوار...


ادامه ...

14 رمضان

شهادت مختار بن ابی عبیده ثقفی در چهاردهم رمضان سال ۶۷ هـ .ق مختار بن ابی عبیده ثقفی...


ادامه ...

15 رمضان

١ ـ ولادت با سعادت سبط اکبر، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)٢ ـ حرکت حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

16 رمضان

ورود محمد بن ابی بکر به مصر در شانزدهم رمضان سال ۳۷ هـ .ق محمد بن ابی بکر...


ادامه ...

17 رمضان

١ ـ معراج پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)٢...


ادامه ...

19 رمضان

ضربت خوردن امیرمؤمنان حضرت امام علی (علیه السلام) در محراب مسجد کوفه در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال...


ادامه ...

20 رمضان

فتح مکه توسط سپاهیان اسلام در روز بیستم رمضان سال هشتم هـ .ق سپاهیان اسلام به فرماندهی رسول...


ادامه ...

21 رمضان

١ ـ شهادت مظلومانه امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام٢ ـ بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه...


ادامه ...

23 رمضان

نزول قرآن کریم در شب بیست و سوم رمضان کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن مجید نازل گردید. برخی چنین...


ادامه ...

29 رمضان

وقوع غزوه حنین در بیست و نهم رمضان سال هشتم هـ .ق غزوه حنین به فرماندهی رسول گرامی...


ادامه ...

30 رمضان

درگذشت ناصر بالله عباسی در سی ام رمضان سال ۶۲۲ هـ .ق احمد بن مستضیء ناصر بالله درگذشت....


ادامه ...
0123456789101112131415

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page