الشواء كوفى حلى

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

متولد حدود 562 و متوفى 635
او نيز درباره " غدير خم اشعارى دارد كه ترجمه بعضى از آنها چنين است.
" براى كسى كه از كيفر "قيامت" مى ترسد، هر گاه وصى پيامبر " ابو تراب " را دوست باشد من ضمانت مى كنم كه در روزحشر و حساب خدا را بخشنده و على را شفاعت كننده ببيند.
او جوانمردى است كه از همه مردم از لحاظ كرم و نيرو وبرترى دارد، و همسايه خوب و خوش محضر است.
در حال صلح، باران جود وبخشش از او مى بارد، و در هنگامه جنگ چون شير ژيان غرد.
هر گاه براى جنگ تيغ از نيام در آرد، برق آن را ابرها منعكس خواهد بود.
وصى المصطفى و ابو بنيه     و زوج الطهر من بين الصحاب
اخو النص الجلى بيوم خم     و ذو الفضل المرتل فى الكتاب
" تنها او در ميان صحابه وصى رسول خدا و پدر فرزندانش و همسر زهراى اطهر است نص آشكار، در روز غدير، تنها درباره اوست و در قرآن مجيد فضائل او به طور آشكار شمرده شده است ".

او كيست؟
او ابو المحاسن يوسف بن اسماعيل بن على بن احمد بن حسين بن ابراهيم، معروف به " شواء " و ملقب به شهاب الدين كوفى حلبى " است كه در آن تولديافته و در آن رشد كرده و در آن وفات نموده است.
او از نوابغ شعر و ادب است كه از هر سو فضائل به او رو كرده و در نتيجه داراى راى محكم، خواسته هاى نيك، انگيزه شريف، شعر عالى، ادبيات فوق العاده، قافيه هاى طلاهائى و عروض متقن است.
بنابر اين كسى كه طرز تفكر و كارش چنين است چه كسى مى تواند از لحاظ فضائل به مقام والاى او برسد؟ همكارش ابن خلكان درتاريخش جلد 2 صفحه 597 شرح حالش را نوشته و در " شذرات الذهب " جلد 5 صفحه 178 و تاريخ حلب جلد 4 صفحه 397و " تتميم امل الامل " تاليف " سيد ابن شبانه " و " نسمه السحر فيمن تشيع و شعر " و " لكنى و الالقاب " جلد 1 صفحه 146 و " الطليعه فى شعراءالشيعه " نيز به نيكى از او ياد شده است.
و ما آنچه را كه در تاريخ ابن خلكان درباره اش آمده به طور اختصاص در اينجامى آورديم:
" او مرا اديب، فاضل، متخصص در علم عروض و قافيه و شاعر بوده كه معانى بسيارى بلندى را در ضمن دو بيت و سه بيت بيان مى كرد، وى داراى ديوان بزرگى است كه در حدود چهار جلد مى شود و طرز لباس پوشيدنش همانند مردم قديم حلب بوده است.
او معمولا در جلسه شيخ " تاج الدين ابو القاسم احمد بن هبه الله بن سعد بن سعيد بن مقلد معروف به ابن الجبرانى نحوى لغوى حاضر مى شد و بيشتر ادبيات. را از او فراگرفته و از همنشينيش بهره ها گرفته است. ميان من "ابن خلكان" و او "شواء" دوستى شديد و الفت زيادى بوده و در مجالس دورهم نشستيم و در مسائل ادبى با هم بحث و گفتگو مى كرديم او بسيارى از اشعارش را برايم مى خواند و از اواخر سال 633 ه تا هنگام وفاتش همواره با هم مصاحبت و همنشينى داشتيم و پيش ازآن او را در مختصر" ابن جبرانى " ياد شده در مقام پيشوائيش در مسجد جامع حلب مى ديدم چنانكه در مسجد جامع دمشق نيز رفت و آمد مى كرد.
او در گفتگو و محاوره بسيار عالى و در انتقاد و ايراد كردن متين و شمرده بود.
او از كسانى بوده كه در شيعه گرى غلو مى كرده و بيشتر مردم حلب او را به نام " محاسن الشواء مى شناختند، اما حقيقت همانست كه در اينجا آوردم يعنى:
اسم او يوسف و كنيه اش " ابو المحاسن " بوده است.
همدم ما " كمال بن شعار موصلى " كه همنشين " الشواء " بوده و بسيارى از اشعارش را از او گرفته و آگاه ترين فرد به حالش بوده، شرح حالش را در كتاب " عقود الجمان نوشته " است، در آن كتاب ديدم نوشته بود:تولد او تقربيا در سال 562 ه بوده و در روز جمعه نوزده محرم سال 635 ه درحلب فوت كرده و در مقبره " باب انطاكيه " غربى شهر دفن گرديد و من به خاطر عذرى كه در آن وقت برايم پيش آمده بود، نتوانستم در نماز بر جنازه او حاضر شوم خدايش رحمت كند و چه همنشين و رفيق خوبى بود؟!
و اما استادش " ابن جبرانى " ياد شده و از قبيله طى و بحترى و از ده "جبرين " از اطراف " عزاز " بود.
او در علم ادب مخصوصا " علم اللغه "تخصص داشت و در مسجد جامه حلب در ناحبه شرقى مشرف بر صحن جامع داراى رياست بود.
او در روز چهار شنبه 22 شوال سال 561 ه متولد شد و در روز دوشنبه هفتم رجب سال 628 ه در حلب فوت كرد و در پائين كوه " جوشن " دفن گرديد، خدايش رحمت كند ".
امينى مى گويد:
در معجم البدان جلد 3 صفحه 172 بنقل از عبد الله بن محمد بن سعيد بن سنان خفاجى در ديوانش آنجا ابيات جوشن را نقل مى كند آمده است كه:
جوشن كوهى است در غربى حلب كه از آنجا مس قرمز حمل مى شد و معدنش همانجا بود، گفته شده ازآن وقتى که اسراء خاندان ابى عبد الله الحسين عليه السلام و همسرانش از آنجا عبور كردند آن معدن از بين رفته است و علت آن اين بود: يكى از همسران حسين عليه السلام كه حامله بود در آنجا سقط كرد و از كارگران معدن در خواست آب و نان كرد، آنان به او بد گفتند و چيزى به او ندادند، او بر آنها نفرين كرد و از آن زمان هر كس در آنجا كار مى كند سود نمى برد.
و در كنار آن كوه قبر است معروف به " مشهد السقط " و بنام " مشهد الدكه " نيز خوانده مى شود مى شود و منظور از آن " محسن بن حسين عليه السلام " است.