خانه عدل

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

فضه در خانه اُنس، الفت و صفا با آرامش خاطر زندگى مىكرد. دختر پيامبر، مهربانى و عطوفت خويش را به جايى رساند كه فضه شنيد:
روزى سلمان فارسى ـ رحمة اللّه‏ عليه ـ به خانه سرور زنان رسيد و صداى گريه كودك فاطمه زهرا حسين (عليه السلام) را شنيد و چون وارد شد دانست كه علت ناله از گرسنگى است، و دختر پيامبر را ديد كه جو آرد مىكند و از زيادى چرخاندن و خشونت دسته آسياب، خون دستان مباركش بر دسته آسياب مىريزد، از آنچه ديده بود ناراحت شد و به «حوراء انسيه» (5) عرض كرد: «اى دختر پيامبر خدا، دستانت از شدّت كار خون آلود شده در حالى كه فضه اين جاست».
حضرت فرمود: «رسول خدا ـ جانم به فدايش ـ مرا سفارش كرده است كه فضه، يك روز در ميان كار كند و ديروز روز كار فضه بود».
سلمان پس از اين پرسش ملتمسانه عرض كرد: «پس اجازه دهيد من شما را يارى كنم. جو آرد كنم يا حسين عزيزت را آرام كنم؟»
فاطمه فرمود: «بهتر است من او را ساكت كنم و تو آسياب كنى».
سپس سلمان مىگويد: شروع به آسياب نمودم تا آن كه بانگ اذان برخاست و من به سوى مسجد شتافتم. بعد از نماز آنچه ديده بودم براى همسر فاطمه زهرا (عليهما السلام) بيان كردم. على بن ابى طالب گريست و به خانه رفت، چون بازگشت، گلِ رويش را شكوفا ديدم، علت شادمانى حضرتش را پرسيدم. فرمود: «وقتى به خانه رفتم فاطمه را ديدم كه به پشت خوابيده و حسين بر سينه‏اش آرميده و آسياب خود به خود مىچرخد و جوها آرد مىشود».
اين سخنان به گوش رسول خدا رسيد؛ لبخند بر رُخش نشست و فرمود: «اى على! آيا نمىدانى كه خداوند فرشتگانى دارد كه تا روز قيامت در زمين مىچرخند و محمّدو آل محمّد را خدمت مىكنند؟» (6)
فضه كه چنين دادگرى و عطوفتى را از خاندان رسول خدا ديد و چنان كرامت و منزلتى از ايشان يافت و دانست كه ملائك به پاس پارسايى ايشان چنين كمر به خدمت آنها بسته‏ اند، كوشاتر و مخلص ‏تر از ديروز سعى در خدمتشان داشت. چرا كه مى دانست انسان مسجود ملائك و ملائك مأمور خدمت انسان‏اند.

- پاورقی -

 (5) - يعنى «حوريه‏اى به صورت انسان» كه يكى از القاب حضرت فاطمه (عليها السلام) است.
(6) - بحار الاءنوار، ج 43، ص 28؛ محمّد مهدى تاج لنگرودى،اخلاق حضرت فاطمه (عليها السلام).