مناشده اميرالمومنين بر طلحه در روز جمل

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

سال 36 هجري
حافظ بزرگ ابو عبد الله- حاكم- در جلد 3 " مستدرك " صفحه 371 با بررسى در طريق روايت نموده از وليد و ابى بكر بن قريش كه آندو از حسن بن سفيان و او از محمد بن عبده و او از حسن بن حسين و او از رفاعه بن اياس ضبى و او از پدرش و او از جدش نقل نموده كه: در جنگ جمل با على عليه السلام بوديم، آنحضرت فرستاد نزد طلحه بن عبيد الله و ملاقات با او را خواستار شد، در نتيجه طلحه بنزد آن حضرت آمد، باو فرمود تو را بخدا سوگند ميدهم آيا از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدى كه مى فرمود:
من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه،
طلحه گفت: آرى، فرمود: پس چرا با من مقاتله و نبرد ميكنى؟ گفت متذكر نبودم راوى گويد كه طلحه از خدمت آنجناب بازگشت نمود.
و اين داستان را مسعودى در جلد 2 " مروج الذهب " صفحه 11 روايت كرده و لفظ او اينست:
سپس هنگام بازگشت زبير، على عليه السلام بر طلحه بانگ زد و فرمود: اى ابا محمد چه امرى تو را بميدان نبرد با من برانگيخته؟ گفت: خونخواهى عثمان، على عليه السلام فرمود: خداوند بكشد از ما و شما آنكه را كه بدين امر سزاوارتر است آيا نشنيدى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. و تو اول كسى بوده كه با من بيعت كردى و سپس بيعت را شكستى در حاليكه خداوند عز و جل فرمايد " و من نكث فانما ينكث على نفسه " در اين هنگام طلحه گفت استغفر الله "طلب آمرزش ميكنم از خدا" و سپس برگشت.
و اين داستان را خطيب خوارزمى حنفى در " المناقب " صفحه 112 باسناد خود از طريق حافظ ابو عبد الله حاكم از رفاعه از پدرش، از جدش، روايت كرده و گفته كه در روز جمل با على عليه السلام بوديم كه فرستاد نزد طلحه بن عبيد الله تميمى و نامبرده آمد بنزد آنجناب، باو فرمود تو را بخدا سوگند ميدهم آيا از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدى كه فرمود:
من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و اخذل من خذله و انصره من نصره؟ گفت: آرى فرمود: پس چرا با من جنگ ميكنى؟ گفت فراموش كرده بودم و متذكر نبودم- راوى گويد: سپس طلحه بدون اينكه سخن ديگرى در جواب اميرالمومنين عليه السلام بگويد مراجعت نمود.
و اين موضوع را حافظ بزرگ ابن عساكر در جلد 7 تاريخ شام صفحه 83، و سبط ابن جوزى در تذكره خود صفحه 42 و حافظ ابوبكر هيثمى در جلد 9 " مجمع الزوايد " صفحه 107 از طريق بزار، و ابن حجر در جلد 1 " تهذيب " صفحه 391 باسنادش از طريق نسائى، و سيوطى در " جمع الجوامع " "بطوريكه در جلد 6 " كنز العمال " صفحه 83 مذكور است" قريب بلفظ خوارزمى از طريق ابن عساكر، و ابو عبد الله محمد بن محمد بن يوسف سنوسى در جلد 6 " شرح مسلم " صفحه 236، و ابو عبد الله محمد بن خليفه و شتانى مالكى در شرح مسلم جلد 6 صفحه 236، و شيخ ابراهيم و صابى در " الاكتفاء " از طريق ابن عساكر روايت نموده اند.