در غدير خم

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

در كتاب احتجاج طبرسى از امام باقر عليه‏السلام روايت شده است: «هنگامى كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به غدير خم، كه در سه مايلى جحفه قرار دارد(104)، رسيد؛ جبرئيل وقتى كه پنج ساعت از روز گذشته بود بر آن حضرت نازل شد و فرمود: «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك» و آن را به انجام اين دستور الهى بسيار ترغيب كرد. به دنبال آن پيامبر دستور داد كه پيش‏افتادگان برگردند و عقب‏ماندگان پيش بيايند و در آن منطقه جمع شوند تا على عليه‏السلام را به عنوان جانشين خود معرفى كند و آنچه را كه خداوند درباره على عليه‏السلام نازل كرده است، به آن‏ها ابلاغ كند و خداوند به آن حضرت خبر داده بود كه او را از شر مردم در امان نگه مى‏دارد.
وقتى كه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله دستور اجتماع مردم را داد، اوايل كاروان به جحفه رسيده بود كه آن حضرت دستور داد تا بازگردند و افراد در همان جا منتظر ماندند تا دنباله كاروان از راه برسد. به دستور جبرئيل آن حضرت كمى به سمت راست مسير متمايل شد و در كنار مسجد الغدير مستقر شد. در آن منطقه درختچه‏هاى سلمه زيادى بود كه حضرت دستور داد تا زير اين درختچه‏ها تميز شود و با سنگ يك مكان مرتفعى ساخته شود تا او روى آن بايستد و بر مردم مشرف باشد.
از همان ابتدا كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بر بلندى ايستاد. على عليه‏السلام هم يك درجه پايين‏تر از او ايستاده بود تا اين‏كه آن حضرت دست خود را بر بازوى على عليه‏السلام زد و على عليه‏السلام دست خود را به سوى رسول خدا دراز كرد. آن حضرت دست على عليه‏السلام را گرفت و بالا كشيد به طورى كه همرديف رسول خدا شد.»(105)
در البرهان به نقل از زيدبن ارقم نقل شده است: «هنگامى كه شنيديم رسول خدا اعلام مى‏كند: من فرستاده خدا هستم، دعوت‏كننده به سوى خدا را اجابت كنيد، به سرعت به سوى آن حضرت رفتيم و ديديم كه از شدت گرما سر و پاهاى خود را با لباس‏هايش پوشانده است. آن حضرت دستور داد كه خار و خاشاك‏هاى زير درختچه‏ها راتميز كنيد و پس از آن فرمود كه جهاز شتران و بار و بنديل‏هاى خودمان را بياوريم. آن‏ها را آورديم و روى هم چيديم و پارچه‏اى روى آن‏ها كشيديم، آن‏گاه رسول خدا بر بالاى آن ايستاد.»(106)
گرچه اين دو خبر تصريح نكرده‏اند كه اين كارها بعد از نماز ظهر بوده است، اما خبرهاى زيادى به اين نكته تصريح كرده‏اند. به طور مثال، سيد بن طاووس از كتاب النشر والطى از حذيفه بن يمان روايت مى‏كند: «رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به ما رسيد و اعلان كرد كه براى نماز جماعت جمع شويد! سپس ابوذر و عمار و مقدار و سلمان را فرا خواند و فرمود كه ميان درختچه‏ها را تميز كنند و چادرى برپا نمايند. سپس فرمود كه سنگ‏ها را روى هم بچينند و منبرى درست كنند. آن‏ها چنين كردند تا طول منبر به اندازه قامت رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله رسيد و سپس فرمود كه روى آن را با پارچه پوشانند. آن‏گاه بالاى اين منبر رفت. او گاهى به راست و گاهى به چپ نگاه مى‏كرد و منتظر بود كه همه مردم جمع شوند. پس از جمع شدن همه مردم، دست على عليه‏السلام را هم گرفت و او را بالاى منبر برد. على در سمت راست رسول خدا و يك درجه پايين‏تر از او ايستاد.»(107)
در بشارة المصطفى از براء بن عازب و زيد بن ارقم اين مطلب را افزوده است كه: ما در روز غدير كنار رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بوديم و شاخه‏هاى درخت را بالاى سرش نگه مى‏داشتيم.(108)
ابن حنبل به نقل از زيد بن ارقم افزوده است: آن حضرت دستور داد تا براى نماز جمع شوند و نماز را به جاى آورد و براى در امان ماندن وى از نور خورشيد پارچه‏اى را بر درختى انداخته بودند.(109)