آيه ولايت

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

سيدبن طاووس از كتاب النشر والطىّ از حذيفة بن يمان نقل مى‏كند: هنگامى كه على عليه‏السلام از يمن آمد و در مكه با پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ملاقات كرد؛ ما در آن‏جا حاضر بوديم. روزى على عليه‏السلام رو به كعبه نماز مى‏خواند كه به هنگام ركوع سائلى به وى مراجعه كرد. او در همان حالت ركوع، حلقه انگشترش را به وى صدقه داد. در همين زمان رسول خدا كه در جاى ديگر بود، تكبير گفت و آيه‏اى را كه خداوند درباره اين عمل على عليه‏السلام نازل كرده بود قرائت كرد: «إنّما وليكم اللّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون.» (مائده: 55)؛ همانا سرپرست شما، خدا و رسولش و مؤمنانى هستند كه نماز برپاى مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏پردازند. پس از قرائت آيه آن حضرت فرمود: برخيزيد تا صاحب اين صفات كه خدا او را توصيف كرده است، بيابيم. به دنبال آن هنگامى كه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وارد مسجد مى‏شد، با سائلى مواجه شد. آن حضرت از او پرسيد: از كجا مى‏آيى؟ جواب داد: از پيش آن نمازگزار كه در حال ركوع اين حلقه انگشتر را به من داد. رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله تكبير گفت و به سوى على عليه‏السلام رفت. آن‏گاه از او پرسيد: اى على، امروز چه كار خيرى انجام داده‏اى؟ على عليه‏السلام جريان را براى آن حضرت بازگو كرد و پيامبراكرم براى سومين بار تكبير گفت.
حلبى مى‏نويسد: روايت شده است كه وقتى آيه «انما وليكم الله و رسوله...» نازل شد، خداوند به پيامبر دستور داد كه ولايت على عليه‏السلام را اعلام كند، اما آن حضرت صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از اين امر نگران بود.(98)
بحرانى در البرهان از زيد بن ارقم روايت كرده است: رسول خدا عده‏اى را نزد خود فرا خواند كه من هم از جمله آن‏ها بودم. او به ما فرمود كه روح‏الامين، جبرئيل موضوع ولايت على بن ابيطالب را بر او نازل كرده است و با ما مشورت كرد كه چگونه اين مطلب را در ايام موسم حج اعلام كند. ما نمى‏دانستيم كه چه بگوييم و پراكنده شديم تا اين‏كه در جُحفه فرود آمديم و مشغول برپاكردن چادرهاى خود بوديم كه ناگهان شنيديم رسول خدا با صداى بلند اعلام مى‏كند: اى مردم! من فرستاده خدا هستم، پس دعوت كسى كه شما را به سوى خدا فرا مى‏خواند، اجابت كنيد.
در آن هنگام كه هوا به شدت گرم بود به سوى او رفتيم. آن حضرت فرمود: اى مردم! بعدازظهر عرفه چيزى بر من نازل شد كه آن را در دل نگاه داشته‏ام و همين قلب مرا در فشار قرار داده است، زيرا خوف آن دارم كه اهل إفك آن را تكذيب كنند. تا اين‏كه در اين‏جا خداوند دستور مؤكد به اعلان اين امر داده و نازل فرموده است: «يا ايها الرسول بلّغ ما أنزل اليك من ربّك و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللهُ يعصمك من الناس...»(99)، اى پيامبر، آنچه را كه از سوى پروردگارت نازل شده است، ابلاغ كن و اگر چنين نكنى، رسالت خودرابه‏انجام‏نرسانده‏اى‏وخداوند تو را از مردم حفظ مى‏كند.
مرحوم طبرسى در الاحتجاج با سند خود از شيخ طوسى از امام باقر عليه‏السلام روايت مى‏كند: «هنگامى كه رسول خدا در محل وقوف اقامت كرد، جبرئيل بر وى نازل شد و فرمود: اى محمد، خداوند عزوجل سلام مى‏رساند و مى‏فرمايد: هر آينه أجل تو نزديك شده است و تو را خبر مى‏دهم از چيزى كه گريز و چاره‏اى از آن نيست، پس به عهد خود وفا كن و وصيت خود را اعلام كن و علم خود و ميراث علوم انبياى قبل و تمام آيات و نشانه‏هاى پيامبران را به وصى و خليفه بعد از خود تسليم كن. حجت كامل من بر بندگانم‏على بن ابيطالب است. او را به عنوان نشانه هدايت در ميان مردم به پاى دار و عهد و ميثاق و بيعت با او را تجديد كن و بيعت و ميثاقى را كه با من بسته‏اند متذكر شو، مبنى بر اين‏كه ولىّ من و مولاى خودشان و مولاى هر مرد و زن مؤمنى على‏بن‏ابيطالب است و به درستى كه هيچ يك از انبياى خودم را قبض روح نمى‏كنم، مگر بعد از اكمال دين و حجتم و اتمام نعمتم، با اظهار ولايت نسبت به اوليايم و اظهار عداوت نسبت به دشمنانم. و اين كمال توحيد و دين من است و اتمام نعمت بر بندگانم با پيروى و اطاعت از ولىّ من حاصل مى‏شود و من هيچ‏گاه زمين را بدون ولى و قيّم خودم باقى نمى‏گذارم تا آن‏ها حجت من بر بندگانم باشند. اى محمد، برخير و على را به عنوان ولى و جانشين خود معرفى كن و از مردم بيعت بگير و عهد و ميثاقى را كه با من بسته‏اند، تجديد كن؛ زيرا كه به زودى تو را پيش خودم مى‏برم.»
امام باقر عليه‏السلام مى‏فرمايد: «رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله خوف اين را داشت كه قريش و منافقان آشوب برپا كنند و به دوران جاهليت بازگردند، زيرا مى‏دانست كه دشمنى و كينه ديرينه و عميقى با على عليه‏السلام دارند. براى همين از جبرئيل درخواست كرد كه از خدا بخواهد تا او را از شرّ مردم نگه دارد، لذا اعلان ولايت على عليه‏السلام را به تأخير انداخت تا جبرئيل امان الهى را برايش بياورد تا اين‏كه آن حضرت صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به كراع الغميم رسيد. در آن‏جا هم جبرئيل بر وى نازل شد و همان امر قبلى را بر وى نازل كرد، تا اين‏كه پيامبر به منطقه غدير خم رسيد. در آنجا به هنگامى كه پنج ساعت از روز گذشته بود، جبرئيل همراه با امان الهى نازل شد و آن حضرت را تحريص و تهديد كرد كه هرچه سريع‏تر رسالت الهى را ابلاغ كند: «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته والله يعصمك من الناس...»؛ اى پيامبر، آنچه را كه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده است، به مردم اعلان كن، اگر چنين نكنى، رسالت الهى را به انجام نرسانده‏اى و همانا خداوند تو را از شرّ مردم نگه مى‏دارد...»(100)
عياشى از امام صادق عليه‏السلام روايت كرده است «وحى الهى درباره ولايت على عليه‏السلام در منى نازل شده بود، اما رسول خدا از اعلان آن خوددارى كرد؛ زيرا از واكنش مردم نسبت به اين دستور الهى خوف داشت. تا اين‏كه از مكه بازگشت در حالى كه پنج هزار از اهل مكه او را مشايعت مى‏كردند.(101) پس از اين‏كه به جحفه رسيد، جبرئيل نازل شد و فرمود: «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس...»؛ و پيامبر را از آنچه كه در منى از آن خوف داشت مطمئن كرد.
و طبرسى در جامع‏الاخبار با سند خود از امام صادق عليه‏السلام روايت كرده است: «هنگامى كه رسول خدا از حجة‏الوداع فارغ شد، جبرئيل در مسير بازگشت بر او نازل شد و اين آيه را قرائت كرد: «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربّك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و اللّه يعصمك من الناس...» وقتى كه رسول خدا اين سخن را شنيد، فرمود: به خدا قسم كه از اين مكان تكان نمى‏خورم تا دستور پروردگارم را ابلاغ كنم.»(102)
علامه طباطبائى مى‏فرمايد: «بايد آيه سوم سوره مائده كه مى‏فرمايد: «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربّك» و به احاديثى كه درباره آن از طرف شيعه و سنى وارد شده و خبرهاى متواتر مربوط به حادثه غديرخم و اوضاع اجتماعى زمان رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله دقت كرد. آنچه از دقت و تأمل در اين امور به دست مى‏آيد، اين است كه امر ولايت چند روز قبل از غدير نازل شده بود، اما پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از اعلان آن واهمه داشت، زيرا مى‏ترسيد كه مورد قبول قرار نگيرد و يا نسبت به على عليه‏السلام سوءقصدى انجام گيرد و به دنبال آن امر دعوت الهى مختل شود، از اين‏رو، اعلان اين امر را به تأخير مى‏انداخت و امروز و فردا مى‏كرد تا اين‏كه آيه شصت و هفتم سوره مائده نازل شد. آن‏گاه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اين دستور الهى را اعلان كرد.
پس اين احتمال وجود دارد كه خداوند بخش اعظم سوره مائده را كه امر ولايت هم در آن بوده است در روز عرفه بر پيامبراكرم نازل كرده باشد و آن حضرت آن را تلاوت كرده باشد، اما بيان امر ولايت را تا غدير به تأخير انداخته باشد. در اين صورت بعيد به نظر نمى‏رسد كه مقصود بعضى از روايات كه مى‏گويد: اين آيه در غدير نازل شده است، تلاوت اين آيه به وسيله پيامبراكرم باشد و درصدد بيان شأن نزول آيه بوده‏اند و بدين جهت گفته‏اند كه اين آيه در روز غدير نازل شده است، بنابراين هيچ منافاتى بين اين دو دسته از اخبار نيست.(103)