وفات سلمان فارسى
محمدكاظم بدرالدين
سلمان فارسى، سرآمد مفاخر ميهنى و ملى ما است. او دهقانزادهاى پرورشيافته در محيط زرتشتى به نام روزبه بود كه با مسافرتهاى پرماجرا و كاوشهاى دامنهدار و بىوقفه، خود را از روستاى جِى اصفهان تا كنار وجود پر تبرّك پيامبر كشاند.
پايان جستوجوگرىاش، با آغاز هجرت پيامبر همراه بود. او در حالى كه برده يك يهودى بود، در محضر رسول خدا صلىاللهعليهوآله مسلمان شد و پيامبر با پرداخت هزينه رهايىاش، او را آزاد كرد. سلمان كه به علت بردگى نمىتوانست در جنگهاى بدر و احد شركت كند، پس از آزادى، در تمام جنگهاى پيامبر شركت كرد. تاريخ، او را يك نظريهپرداز نظامى و آگاه به فنون نبرد معرفى مىكند. فكر كندن خندق در جنگ احزاب و استفاده از منجنيق در محاصره طائف از اوست. همچنين تقوا، حكمت و فضيلتهاى اخلاقىِ سلمان فارسى سبب شد تا مدال افتخارآفرين «سلمان، از ما اهل بيت است» را از پيامبر دريافت كند. تغيير نام روزبه به «سلمان»، نشانه تسليم هميشگى او در برابر حق و در امان ماندن از هرگونه انحراف است. سلمان با اجازه و موافقتامام على عليهالسلام ، در زمان خليفه دوم حاكم مداين شد و حدود بيست سال در نهايت زهد و قناعت، استاندار آن ديار بود. سرانجام در سال 35 هـ . ق در زمان خليفه سوم وفات يافت.
دانش و حكمت سلمان
امام صادق عليهالسلام :
پيامبر اسلام و حضرت على عليهالسلام به سلمان از اسرارى كه در نهان خانه علم الهى مخزون بود، خبر مىدادند كه هيچ كس قدرتِ تحمل شنيدن و فرا گرفتن آن را نداشت.
امام باقر عليهالسلام از قول امير مؤمنان على عليهالسلام :
اى ابوذر! همانا سلمان باب علم خدا در زمين است. هركس او را بشناسد، مؤمن است و هر كه انكارش كند، كافر خواهد بود.
امام صادق عليهالسلام به نقل از امام سجاد عليهالسلام :
از آن جهت سلمان در شمار علما و دانشمندان شمرده شده است كه او مردى است از ما خاندان عصمت و طهارت.
امام صادق عليهالسلام :
سلمان، برتر از لقمان است.
امام صادق عليهالسلام :
در اسلام، مردى كه فقيهتر از همه مردم باشد، همچون سلمان، آفريده نشده است.
حضرت على عليهالسلام :
سلمان علم اول و آخر را درك كرد. (او) دريايى است كه عمق آن ناپيداست.
رواياتى از اين دست از پيشوايان معصوم ما در مورد سلمان نشان مىدهد كه سلمان، گنجينه علوم محمدى است. او داناى راز و صاحب سرّ پيامبر است. انس بن مالك از پيامبر روايت كرده است كه وقتى از حضرت پرسيده شد: پس از شما دانش را از چه كسى بياموزيم؟ پاسخ داد: از على عليهالسلام و سلمان.
به دانشورى، همچو او كس نبود پيمبر، مر او را به دانش ستود
در بالاترين رتبه ايمان
سلمان در پى برخوردارى از ارزشهاى معنوى بسيار به «سلمان الخير» و «سلمان محمّدى» شهرت يافت و پيامبر از او با عنوان «فرزند اسلام» ياد كرد. ايمان اين صحابه گرانقدر به آن مرحله رسيد كه صادق آل محمد صلىاللهعليهوآله مىفرمايد: «ايمان (كامل) ده مرتبه و درجه دارد. مقداد مرتبه هشتم، ابوذر مرتبه نهم و سلمان مرتبه دهم (ايمان كامل) را دارا هستند».
تلاش سلمان در عرصه عرفان و حكمت الهى چنان درخشان است كه امام صادق عليهالسلام مىفرمايد: «به درستى كه سلمان به اسم اعظم الهى آگاه است».
روايات، از اين چهره پارسىِ پارسا چنين تمجيد كردهاند:
اگر دين در ثريا بود، سلمان به آن دسترسى پيدا مىكرد.
هر كه بخواهد به بندهاى بنگرد كه خدا دل او را نورانى كرده است، به سلمان نگاه كند.
به درستى كه اشتياق و شيفتگى بهشت به ديدار سلمان، بسيار بيشتر از علاقه و اشتياق سلمان به بهشت است.
زهد واقعى سلمان هنگام حكومت
مردم مداين بر اساس ذهنيّت خود از حكمرانان و زمامداران مىپنداشتند والى جديد با همراهانى بسيار و جلال و شكوه فراوان و بر مركبى آراسته و با تشريفاتى خاص، به قرارگاه حكومتى خود وارد خواهد شد. چشمها در انتظار رسيدن حاكم جديد شهر به افق دوخته شده بود. سوارى از دور ديده مىشد. وقتى نزديك شد، ديدند پيرمردى است با محاسنى سفيد كه بر الاغى سوار شده است و سفرهاى نان و كوزهاى آب دارد. از او سراغ سلمان را گرفتند. پيرمرد گفت: «سلمان، من هستم».
بازگشت تبليغى به سوى همزبانان
يكى از شيوههاى جذب بيشتر و اثرگذارى بهتر در ترويج معارف حقيقى، آشنايى به زبان و آداب و رسوم و فرهنگ مخاطبان است. سلمان فارسى نيز ارتباط خود را با ايرانيان در زمينه دعوت به اسلام و تبليغ دين برتر، حتى در ميدانهاى جنگ حفظ مىكرد.
مداين، پايتخت دولت ساسانى بود و مردمش پارسىزبان بودند. دعوت سلمان براى اسلام آوردن دشمنان در فتح مداين به اين صورت بود: «همانا اصل و نسب من از شما ايرانيان است و من در دو چيز خيرخواه شما هستم و صلاح شما هم در آنهاست: اگر اسلام بياوريد، برادر ما هستيد و در اموال ما شريك هستيد و بر شماست همان تكليفى كه بر ماست. تسليم شويد و به مسلمانان جزيه بدهيد. در غير اين دو صورت، با شما مىجنگيم. همانا خدا خيانتكاران را دوست ندارد.» بنا به گفته تاريخ، دعوت و تبليغات سلمان سبب شد حدود چهار هزار نفر از سپاهيان ايران جدا شوند و به مسلمانان بپيوندند. تبليغات وسيع سلمان فارسى در ميدانهاى جنگ، براى گرويدن افراد به دين صلح و آرامش گاهى دشمنان را هم به راه حق مىآورد.
پاسخهاى حكيمانه سلمان
«سلمان را چون دشنام زدند (به او سخنى زشت نسبت دادند)، گفت: اگر ترازوى من (در قيامت) سبك شود، بَتَر (بدتر) از آن باشم كه مىگويى و اگر گران شود (سنگين باشد)، آنچه مىگويى، مرا زيان ندارد.
جابر بن عبدالله انصارى مىگويد: به سلمان گفتند: شب را چگونه به صبح آوردى؟ سلمان گفت: چگونه شب را به صبح مىآورد كسى كه پايان كار او مرگ است؟ خانه او قبر خواهد بود و جانوران داخل زمين، همسايگان وى. اگر خداوند او را مشمول آمرزش خود قرار ندهد، آتش جايگاه اوست.
امام صادق عليهالسلام فرموده است: ميان مردى (كه گرفتار روحيه نژادپرستى بود و فضيلتهاى افراد غير عرب را نمىپذيرفت) با سلمان فارسى گفتوگوى تندى رخ داد. آن مرد گفت: تو كيستى و من كيستم؟! سلمان (هوشمندانه) پاسخ داد: اول پيدايش من و تو، نطفه نجسى است و آخر كار من و تو هم لاشه گنديدهاى خواهد بود. البته وقتى روز قيامت فرا رسد و ميزان عمل برقرار شود، هر كس كفّه ميزان عمل او سبك بود، پست و فرومايه است و كسى كه ميزان عمل او سنگين بود، كريم و بزرگوار خواهد بود.
از سلمان پرسيدند: چه چيز مايه نفرت تو از «رياست» شد؟ پاسخ داد: «شيرينى دوران شيرخوارگى و تلخى جدا گشتن از آن»؛ يعنى رياست هم در نهايت، ناپايدار است. پس نمىتوان به امر ناپايدار دل بست. آنكه به رياست دل مىبندد، همانند طفلى است كه از شير جدايش مىكنند و براى از دست دادن رياست هم احساس تلخى مىكند. بنابراين، بايد به چيزى دل بست كه پايدار باشد.
پیوندها