على و وصايت

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

على، كسى بود كه در انتظار زندگى خويش، در نهايت آمادگى بود كه جان خود را در راه خدا نثار كند، او از روزى كه آفتاب وجودش، در بيت اللّه الحرام، طلوع كرد تا صبحى كه با شهادت در مسجد كوفه، غروب عمر خود را به زوال برد، با مقام فطرى و منصب الهى خود، در راه مصالح عاليه اى كه رسول خدا (ص) بر آن سفارش كرده و نگهبان آن ساخته بود، فداكارى كرد.
اما با خانه نشينى على، رسالت محمد (ص) بخشى از معناى خود را از دست داد، زيرا وقتى رسول خدا (ص)، مأمور به تبليغ دعوت و انذار شد. خاندان و عشيره ى خويش را جمع كرد، و در ضمن اعلان نبوت، فرمود:
«واللّه كه من در تمام عرب، جوانى را نمى شناسم كه بهتر از آن چه من براى شما آورده ام، براى خاندان خود آورده باشد» و از امامت برادر خود نيز چنين فرمود:
«على، برادر، وصّى، و خليفه ى من در ميان شماست. سخن او را بشنويد و از او اطاعت كنيد». [تا ريخ طبرى، الكامل ابن اثير، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد.]
مفهوم اين كار پيامبر (ص)، اين است كه امامت على، تكمله ى طبيعى نبوت محمد (ص) است، و وحى الهى همزمان، نبوّت محمد (ص) كبير و امامت محمد صغير را اعلان كرده است.
على كسى بود كه رسول گرامى (ص) او را، و به كمك او اسلام را، پرورش داد، و بزرگ كرد. يعنى على و اسلام دو فرزند عزيز او (ص) بودند. و از اين رو، على نسبت به اسلام احساس برادرى مى كرد، و اين احساس او را واداشت كه با تمام هستى خود، در راه آن فداكارى كند. حتى مى بينيم در جنگ هاى ردّه [شرح نهج البلاغه ج 4 ص 165.] ، كه مسلمانان آن روز به پا كردند، شركت جست و فرماندهى شخص ديگرى او را از قيام به اين كار واجب و مقدس منع نكرد. زيرا اگر چه ابوبكر حق او را سلب كرده و ميراثش را، به ناروا گرفته بود، اسلام او را به پايگاهى رفيع و والا برآورده، و اخوّت صادق او را شناخته، و آن را به خط نور، بر صفحات قرآن كريم ثبت كرده بود.