ظاهر رفتار زهرا:

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

پيش از اين گفتيم كه نصّ روايت تاريخى مى گويد: زهرا (ع) هنگام رفتن به مسجد، مانند پدرش (ص) گام برمى داشت. اكنون جاى آنست كه راز و رمز اين تقليد را جستجو كنيم. اين طرز راه رفتن، عادت طبيعى زهرا (ع) بوده، و اين حالت بدون تكلّف و تعمّد خاصى از وى، مشهود افتاده است، وجود خود بخود اين شباهت نيز، بعيد نيست، زيرا آن حضرت بر اين خو گرفته بود، كه پيوسته كار و گفتار پدر خود (ص) را سرمشق قرار دهد، و از او تقليد كند.
با اين وصف براى اين مشابهت مسلّم، توجيه ديگرى نيز مى توان يافت، بدين معنى كه زهرا (ع)، بعمد و براى تعقيب هدف خاصى، آن روز، از پدر خود (ص) به بهترين وجهى تقليد كرد، و بدين گونه روش گام برداشتن خود را، همانند رسول بزرگ (ص) ساخت، و خواست بدين وسيله بر مشاعر و احساسات و عواطف مردم
استيلا جويد، و با اين تقليد كامل، ذهن آن ها را به حركت و سير كوتاهى وادارد، تا شايد به گذشته هاى نزديك خود برگردند، و عصر مقدس پيامبر (ص) را به ياد آرند، آن روزهاى سرشار از شادمانى را، روزهايى را كه زير سايه ى پيامبر بزرگ خود گذرانده بودند.
به اين ترتيب با تحريك آن احساسات و عواطف، و زدودن غبار از چهره ى آن، راه براى آغاز قيام، هموار مى گشت و قلب ها، براى پذيرفتن فرياد دادخواهى، و اجابت دادخواست غمگنانه ى او نرم مى شد، و كوشش هاى او كه دستخوش ياس و نوميدى بود، به پيروزى مى گرائيد.
بارى، از اين است كه مى بينيم راوى حديث، خود بگونه اى، دانسته يا ندانسته، تحت تأثير قرار گرفته و همين تأثر او را واداشته است، تا در بيان ماجراى نهضت فاطمه (ع)، آن حالت را تصوير كند.
با سخنى كوتاه اين قيام، ناله ى دادخواهانه اى بود كه زهرا (ع) فرياد كرد و آسمان به رعايت آن برخاست و تا شعله اش زبانه كشيد، پايگاهى ساخت كه در پناه آن، حقى كه پايمال شده بود، و كوشش عقيمى كه در آغاز، آرزوهايى دلفريب آن را به جانب خود مى كشيد، گرد آمد. و در پايان كار، به عبوسى تلخ، و ياسى بيكران و به تسليمى تبديل شد كه واقعيت زندگى مردم آن روز، بر او (ع) تحميل مى كرد.
قيام زهراى بزرگ، قيامى بود كه در آن قيامگر، هرگز، تنها به نتيجه ى مطلوب و ديگر قيام ها، نمى انديشيد بلكه بيش از نتيجه ى آنى، استمرار قيام، براى او ارزش و اهميت داشت، و ثبت آن در ميان شاهكارهايى كه تاريخ به عنوان خطوط درخشان و برجسته ى خود حفظ مى كند. و بنابر اين قيام زهرا (ع)، به كمال مطلوب خود دست يافت، و آن همين جاودانگى و پيوستن به ابديت بود، كه عملاً براى آن پيش آمد، و از اين است كه - اگر چه به ظاهر شكست خورد- ما به پيروزى آن يقين و اعتقاد داريم.
اين معنى را در فصول ديگر كتاب به تفصيل بيان خواهيم كرد.