برخورد اهل بيت ( عليهم السلام ) با قيام مختار

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

ابو اسحاق، مختار بن ابي عبيد ملقب به كيسان، در سال اول هجري به دنيا آمد،[1] وي از طايفه «ثقيف» از اعراب طائف بود كه در ميان اعراب معروف به شجاعت، سلحشوري، سخاوت و جوانمردي بودند.[2] مختار از دوران كودكي، داراي عقل و هوش سرشار و فردي حاضر جواب، زيرك و بلند همت بود و در سختي‌هاي زندگي و كوران حوادث، هميشه سربلند بود.[3] سيزده سال بيشتر نداشت كه همراه پدرش در جنگ با ايرانيان «قسّ الطائف»، شركت نمود.[4]
وي از مشهورترين شخصيت‌هاي عرب است كه تاريخ اسلام به خودش ديده است. نقش زيادي در حوادث مهم سياسي – اجتماعي داشته است. در سال 61، زماني كه مسلم بن عقيل (ع) به كوفه آمد تا براي حضرت ابا عبدالله (ع) بيعت بگيرد، او اولين نفري بود كه با مسلم (ع) پيمان بست، سپس خانه‌اش را در اختيار مسلم قرار داد تا در آنجا، مسلم از مردم بيعت بگيرد.[5]
پس از ورود ابن زياد به كوفه و فراري شدن مردم از دور مسلم، مختار به همراه عده‌اي ديگر از بزرگان كوفه به زندان افتادند، ولي پس از جريان كربلا، با وساطت شوهر خواهرش؛ عبدالله بن عمر -فرزند خليفه سوم- كه در ميان مردم به عنوان صحابي رسول‌الله (ص) و فقيه، مشهور بود، نزد يزيد از زندان آزاد شد. پس از اطلاع يافتن از آمادگي مردم كوفه، در سال 64 هجري از مكه وارد كوفه شد. در اين زمان قيام توابين با شكست روبرو شده بود.[6] مختار پس از شكست قيام توابين، در تاريخ چهارشنبه 16 ربيع‌الثاني سال 66 هجري با شعار يا لثاراث الحسين (ع) و بر اساس كتاب خدا، سنت رسول‌الله (ص)، طلب خون امام حسين و ياري مظلومان قيام كرد و همه قاتلين جريان كربلا و كساني كه در آن واقعه نقش داشتند را به سزاي عملشان رساند؛ يا به قتل رساند و يا آواره كرد و خانه آن‌ها را ويران نمود تا غم¬هاي دل اهل بيت (ع) و محبّين ايشان تا حدودي تسكين يابد.[7]
از مجموع قرائن و روايات به دست مي‌آيد كه خروج و قيام مختار، مورد رضايت خداوند و چهارده معصوم بوده است و شواهد زيادي بيانگر اين امر است. مثلا يکي از قرائن اين است؛ زماني كه ميثم به همراه مختار در زندان به سر مي‌برد، ميثم به او خبر داد كه او بر عليه قاتلين كربلا قيام خواهد نمود، بي‌شك اگر قيام او مورد رضايت اهل بيت (ع)نبود، ميثم اين امر را به مختار گوشزد مي‌كرد. از ظاهر برخي ديگر از روايات به دست مي‌آيد كه قيام او با اذن و اجازه خاص امام سجاد (ع)بوده است[8]. از جمله اين روايات، اجازه‌اي است كه وي از محمد بن حنفيه گرفته است. ممکن است گفته شود اجازه از محمد حنفيه دليل بر رضايت ائمه از قيام او متار نمي¬شود، ولي با توجه به اينکه از طرفي، مختار مي‌دانست هر گونه حكومت و سياستي جز به فرمان معصوم صحيح نيست، و از سوي ديگر با توجه به شخصيت و تقواي محمد، او بدون اذن امام زمانش، اجازه چنين کاري را صادر نمي¬کند، و عدم اذن مستقيم از امام(ع) به خاطر رعايت شرايط تقيه بوده است؛ او براي گرفتن اجازه به سراغ محمد بن حنفيه مي‌رود، در اين ديدار محمد بن حنفيه او را به تقوا سفارش مي‌كند و با رعايت شرايط تقيه، سخناني مي‌گويد كه مختار از آن، اجازه براي قيام   مي¬فهمد.[9] و با توجه به شخصيت معنوي محمد بن حنفيه، مي‌توان گفت اجازه او با اذن امام سجاد بوده است.
روايات درمورد مختار
در مورد قيام مختار، دو دسته روايت وارد شده است:[10]
دسته اول رواياتي است كه به مذمت مختار پرداخته و او را شخص كذاب معرفي مي‌كند.
در مورد اين روايات مي‌توان گفت:
اولّاً: اين احاديث از نظر سندي ايراد دارند.[11]
ثانياً: مختار كسي است كه از قاتلين اهل بيت (ع) و سرور شهيدان انتقام گرفته است و عمل او قطعاً  خداوند و اهل بيت (ع) بوده است پس چطور مي‌توان گفت مورد بغض و نفرت اهل بيت (ع) بوده است. پس به نظر مي‌رسد اين روايات ساخته دست دشمنان و مخالفين مختار است تا شخصيت او را نزد شيعيان زير سؤال ببرند.[12]
در مقابل رواياتي است كه به مدح مختار و قيام او پرداخته است، كه چند مورد از آن‌ها را ذكر مي‌كنيم:
1) حضرت امير (ع)مي‌فرمايند:[13]
«سيُقتل ولدي الحسين و سيَخرج غلام من ثقيف و يَقتل من الذين ظلموا ثلاثمائه و ثلاثة و ثمانين الف رجل»
«به زودي فرزندم حسين علیه السلام كشته خواهد شد، ولي طولي نمي‌كشد كه جواني از قبيله ثقيف قيام خواهد كرد و از اين ستمكاران، انتقام خواهد گرفت به طوري كه تعداد كشته‌هاي آنان به سيصد و هشتاد و سه هزار نفر خواهد رسيد»
2) حضرت امير (ع)در ضمن بيان مشابهت مسلمين با بني اسرائيل مي‌فرمايند:[14]
«به زودي ستمكاران، توسط كسي كه خداوند براي انتقام ما بر آنان خواهد فرستاد، به بلايي گرفتار خواهند شد و اين به خاطر فسق و جنايتي است كه مرتكب شده‌اند، همان‌گونه كه بني‌ اسرائيل گرفتار عذاب شدند ... او جواني از قبيله ثقيف است كه او را "مختار بن ابي عبيد" مي‌گويند.»
3) ابا عبدالله (عليه‌السّلام)، پس از خطبه‌اي كه در راه كربلا ايراد نمودند، مي‌فرمايند:[15]
«پروردگارا، آن جوانمرد ثقيفي را بر آنان مسلط كن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ايشان بچشاند و از قاتلان ما احدي را معاف نكند. به جاي هر قتلي، كشتني و به جاي ضربت، ضربتي؛ و انتقام مرا و خواندن و دوستان و شيعيانم را از اين‌ها بگيرد»
4) پس از ارسال سر بريده عمر سعد و ابن زياد نزد امام سجاد (ع)، ايشان در حق مختار فرمودند:[16]
«حمد و ستايش، خدايي را كه انتقام ما را از دشمنانم گرفت و خداوند به مختار، پاداش و جزايي خير عطا فرمايد»
5) پس از ارسال سر بريده و ابن زياد نزد محمد حنفيه، ايشان فرمودند:[17]
«خداوند به او پاداش خير دهد و بهترين پاداش را بدهد. همانا او انتقام ما را گرفت و رعايت حق او بر همه فرزندان بني مطلب واجب گرديد»
7) نزد امام باقر سخن از مختار به ميان آمد: عده‌اي به وي ناسزا مي‌گفتند، حضرت فرمودند:[18]
«به مختار ناسزا نگوئيد، زيرا او بود كه قاتلين شهداي ما را كشت و انتقام خون، را از (دشمنان) گرفت و ... .
8) امام صادق (ع)هم در مورد او فرمودند:[19]
«(پس از حادثه كربلا)، هيچ زني از زنان آرايش نكرد و خضاب نيست، تا زماني كه مختار، سر بريده ابن زياد و عمر سعد را براي ما فرستاد»
از مجموع اين احاديث به دست مي‌آيد كه در شخصيت و حُسن عقيده مختار هيچ شك و شبهه‌اي نيست و قيام او مرضيّ خدا و اهل بيت پيامبر (ص) بوده است.[20]و از طلب رحمتي كه حضرت سجاد (ع)در حق او نمودند، روشن مي‌شود كه مسلك او امامي بوده است. بنابراين ايراد "كيساني" بودن و دعوت مردم به سوي خويش و امامت محمد بن حنفيه وارد نيست. چون طلب رحمت از سوي ائمه (ع)براي شخصي كه اعتقادش بر حق نباشد، جايز نيست.

حسن رضايي
________________________________________
[1]- ميرخواند محمد بن شرف‌الدين؛ روضة الصفا، تهران، انتشارات خيام، 1338ه، ج3، ص 208.
[2]- ثقفي، ابواسحاق؛ الغارات، (چاپ جديد)، بي‌تا، بي‌جا، ج2، ص 517.
[3]- ذوب الناظر؛ ابن نما به نقل از بحارالانوار، ج45، ص 350.
[4]- مجلسي، محمدتقي؛ بحارالانوار، مكتب اسلاميه، تهران، انتشارات اسلاميه، 1394ه.ق.، ج45، ص 350.
[5]- روضة الصفا، ج3، ص 208.
[6]- اخطب خوارزمي، مقتل الحسين (عليه‌السّلام)، منشورات المفيد، قم، بي‌تا، ج2، ص 202.
[7]- بحارالانوار، ج45، ص 333.
[8]- خوئي، سيد ابوالقاسم؛ معجم رجال الحديث، انتشارات مركز نشر الثقافة، نجف، چاپ پنجم، 1413ه، ج19، ص 109.
[9]- انساب الاشراف، بلاذري، مكتبة المثني، بغداد، بي‌تا، ج5، ص 218.
[10]- معجم رجال الحديث، ج19، ص 102.
[11]- همان.
[12]- بحارالانوار، ج45، ص 386؛ به نقل از رساله ذوب النضار، ابن نما.
[13]- معجم رجال الحديث،‌ ج19، ص 102.
[14]- مقدس اردبيلي، احمد بن علي؛ حديقة الشيعه، انتشارات كلي، بي‌جا، چاپ پنجم، بي‌تا، ص 509.
[15]- بحارالانوار، ج45، ص 340.
[16]- جامع الرواة، ج1، ص 22.
قهبائي عناية الله؛ مجمع الرجال، تحقيق علامه اصفهاني، موسسه اسماعيليان، قم، چاپ دوّم، 1364ه، ج6، ص 78.
[17]- بحارالانوار، ج45، ص 386.
[18]- بحارالانوار، ج45، ص 343.
معجم رجال الحديث، ج19، ص 102.
[19]- معجم الرجال، ج6، ص 78.
[20]- حديقه الشيعه، ص 510.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page