نامهاى زهراى اطهر

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

اين بزرگ بانو را نامهايى است: فاطمه، صدّيقه، مباركه، طاهره، زكيّه، راضيّه مرضيّه، محدّثه، زهرا [ در حديثى منقول ازامام صادق (عليه السّلام) اين نه نام، كه اشهر نامهاى حضرت است، مذكور افتاده است. رك شيخ صدوق: كتاب الامالي، ص 474: ح 18 (و) همو: كتاب الخصال، ص 414: ح 3 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 10/ ح 1 (و) طبرى: دلائل الامامة، ص 10 (و) اربلى: كشف الغمّة، ج 1: ص 463 (و) فتّال نيشابورى: روضة الواعظين، ص 179. ] ، بتول، منصوره، عذرا و حورا [ ابن شهر آشوب: مناقب ال ابى طالب، ج 3: ص 133 (به نقل از ابوجعفر قمى) (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 16/ ح 5. ] فاطمه: زيرا از هر گونه بدى جدا و بريده شده است، [ شيخ صدوق: علل الشرايع: تحقيق اعلمى، ج 1: ص 212/ ح 3 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 13. ] ، شيعيانش را از آتش دوزخ مى رهاند، [ شيخ صدوق: عيون اخبار الرضا، ج 2: ص 72/ ح 336. ] ، به وسيله ى علم و كمال از شير گرفته شده است، [ صدوق: علل الشرايع، ج 1: ص 212/ ح 4 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 13/ ح 9. ] ، بديل ندارد [ مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 13. ] ، هرگز قاعده نمى شود [ ابن آشوب: مناقب آل ابى طالب، ج 3: ص 110 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 16. ] ، انسانها از شناخت او ناتوانند [ كوفى: تفسيرالفرات/ تحقيق محمّد الكاظم، ص 581 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 65. ] و از نام خدا كه «فاطر» است اقتباس شده است [ مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 17 (به نقل از ارشاد القلوب ديلمى). ]

صديقّه: زيرا راستگو بود و به آنچه كه پدرش از جانب ربّ ودود آورد بسيار تصديق كننده بود [ اين احتمالى است كه مرحوم علامه مجلسى در ذيل حديثى منقول از على بن جعفر داده است (مرآة العقول، ج 5: ص 315). ]

طاهره: زيرا از هر گونه زشتى و پليدى پاك [ مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 19 (به نقل ازمصباح الانوار) (و) عوالم العلوم و المعارف، ج 11: ص 66. ] و هرگز خون حيض نديد [ مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 16 (و) بحرانى: عوالم العلوم و المعارف، ج 11: ص 66 (و) طبرى: بشارة المصطفى، ص 306 (و) طوسى: التهذيب، ج 7: ص 475. ]

محدّثه: زيرا ملائك آسمان، همچون مريم، با او سخن مى گفتند و حضرتش هم با آنان سخن مى گفت [ صدوق: علل اشرايع، ج 1: ص 216/ ح 1 (و) طبرى: دلائل الامامة، ص 10 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 78 (و) بحرانى: عوالم العلوم و المعارف، ج 11: ص 68. ]

زهرا: زيرا خداوند او را از نور عظمت خود بيافريد و چون نورافشان مى شد آسمانها و زمين به نورش روشن مى گرديد و جلوى ديد فرشتگان گرفته مى شد [ شيخ صدوق: علل الشرايع، ج 1: ص 213/ ح 1 (و) على بن الحسين بابويه قمى: الامامة و التبصرة، ص 133: ح 144 (و) طبرى: دلائل الامامة، ص 54 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 12/ ح 5 (به نقل ازعلل الشرايع ). ] و داراى نورى بود كه بر على تجلّى مى كرد [ صدوق: علل الشرايع، ج 1: ص 214/ ح 2 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 11/ ح 2 (و) بحرانى: عوالم العلوم و المعارف، ج 11: ص 62. ] و يا بر هلال ماه رمضان فائق مى آمد و آن را بى رنگ مى نمود [ شيخ صدوق: فضائل شهر رمضان (و) مجلسى: بحارالانوار،ج 43: ص 56/ ح 49 (به نقل از صدوق). ]

بتول: زيرا عادت زنانه گريبانگيرش نبود و از زنان به سبب اين خصوصيت ممتاز بود [ شيخ صدوق: علل الشرايع، ج 1: ص 215/ ح 1 (و) همو: معانى الاخبار، ص 64/ ح 17 (و) ابن شهر آشوب: مناقب آل ابى طالب، ج 3: ص 110 (و) كفعمى: المصباح، ص 659 (و) فتّال نيشابورى: روضة الواعظين، ص 18 (و) طبرى: دلائل الامامة، ص 54 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 15/ ح 13 (به نقل ازعلل الشرايع ) و ص 6 (به نقل از مناقب ابن شهر آشوب ) و ج 78: ص 112/ ح 36- چ بيروت (به نقل از مصباح الانوار هاشم بن محمّد) ] و نظير و همتا نداشت [ ابن شهر آشوب: مناقب ال ابى طالب، ج 3: ص 110 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 16 (به نقل از ابن شهر آشوب) (و) ابن اثير: النهاية، ج 1: ص 94 (و) اعلام النساء، ج 3: 1217. ]

منصوره: خداوند حضرت را در آسمانها«منصوره» و در زمين «فاطمه» ناميده است. [ كوفى: تفسيرالفرات/ تحقيق محمّد الكاظم، ص 581 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 18/ ح 17. ] و صف جمال فاطمه (عليهاالسّلام) همچنانكه گفته شد فاطمه (عليهاالسّلام) را به سبب حسن منظر زهرا ناميده شد كه اين تسميه از جانب خداوند ما را از هر گونه توصيف بى نياز مى سازد.
خَجِلاً مِن نُورِ بَهجَتِها           تَتَوارَى الشّمسُ بَالاُفُق
و َ حَياءً مِن شَمائِلِها           يَتَغَطّىِ الغُصنُ بِالوَرَق

[ اربلى: كشف الغمه، ج 2: صص 464 465. ]

1) خورشيد از شرمسارى رويش در افق متوارى مى شود.

2) و گل از خجالت روى نكوى او خود را در برگهايش پنهان مى كند.

در صَباحت منظر و حُسن چهره عموم تاريخ نويسان فاطمه را ستوده اند؛ چرانستايند؟فاطمه اى كه از حوريان بود [ ابن حجر: صواعق المحرقه، ص 96 (و) صبّان: اسعاف الراغبين، ص 173. ]:
تا ظن نبرى كه ما ز آدم بوديم           روزى كه نبود آدم آن دَم بوديم
بى زحمت عين و شين و قاف و گل و دل           معشوقه ى ما و عشق همدم بوديم

فاطمه اى كه مادرى چون خديجه و پدرى چون محمّد داشت عجب نيست كه در جمال و كمال دخترى برجسته باشد. انس بن مالك چنين گويد:

روزى از مادرم درباره ى فاطمه، دخت رسول خدا پرسيدم او در پاسخ گفت: او همانند ماهى كه در شب چهارده بخواهد بدرخشد و يا خورشيدى كه بخواهد در زير ابر پنهان گردد؛ چهره اش سپيد و درخشنده بود. سفيد چهره اى كه سپيديش آميخته به سرخى بود و گيسوانى مشكين فام داشت و از شبيه ترين مردم به رسول خدا بود.
بَيضاءُ تَسحَبُ مِن قِيامِ شَعرِها           وَ تَغيبُ فِيهِ وَ هوَ جَثلٌ أسحَمُ
فَكَأنَّها فِيهِ نَهارٌ مُشرِقُ           وَ كَأَنَّهُ لَيلٌ عَلَيها مُظلِم

[ حاكم نيشابورى: المستدرك على الصحيحين، ج 3: ص 161 (و) توفيق ابوعلم: اهل البيت: ص 117 (و) خوارزمى: مقتل الحسين، ج 1: ص 70 (و) قاضى نوراللَّه: احقاق الحق، ج 19: ص 17. ] 1)

سپيد چهره اى كه چون برخيزد گيسوانش او را در بر مى گرفت. گيسوان تافته سياهى كه بدن او را مى پوشاند.

2) تو گويى كه او در ميان آن گيسوان مشكين چون روز تابان است. درخشان روزى كه شبى تار او را در بر گرفته است.
به قامت قامت و قامت قيامت           قيامت كرده اى اى سرو قامت

و چه بالاتر از اين كه به اقرار محسودانش در حركات، و سَكَنات، و راه و رسم زندگى، و سخن گفتن شبيه ترين مردمان به رسول خدا بود [ اربلى: كشف الغمه، ج 1: ص 471 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 55 (به نقل از كشف الغمّه) (و) صحيح مسلم، ج 4: ص 1905/ 99 (و) ذهبى: تاريخ الاسلام، ج 2: صص 89 ] 92 (و) ابن طيفور: بلاغات النساء، ص 14 (و) بيهقى: السنن الكبرى، ج 7: ص 101 (و) اخطب خوارزمى: مقتل الحسين، ج 1: ص 54 (و) ابن عبد ربّه: العقد الفريد، ج 2: ص 3 (و) ابن طلحه: مطالب السؤول، ص 7 (و) صبّان: إسعاف الراغبين، ص 171 (و) حافظ ابن حبّان: ذخائر العقبى، ص 40.