ورود فضه به مدینه و آشنایی با اهل بیت«ع»
شمیم نوازشگر کوثر چند گاهی آسمان مدینه را آکند و رایحه حضور «بانوی آب» فضای شهر را لبریز ساخت. در همین زمان اندک فاطمه فرزانگانی را پرورش داد که از جاری معرفت نوشیدند. و بر تارک تاریخ درخششی ابدی یافتند.
گذر بر زندگانی پروانگان فاطمی، ضمن تبیین فضای دینی بعد از عروج رسول اکرم (ص)، و بررسی جریانهای سیاسی منحرف، نقش اسوههای جاودانه را که ثباتشان در مسیر حق زبانزد تاریخ شد، آشکار میسازد و راههای عملی دفاع از حکومت علوی را در چشمانداز نسل امروز به تصویر میکشد.
از این مجموعه، گروهی همچون اسماء بنت عمیس و امسلمه، انسانهایی آزاد و صاحب موقعیتهای قبیلهای و خویشاوندی بودند و برخی دیگر مانند فضه نوبیه، بردگانی آزاده، که از مسیر حق پای به عقب نکشیدند، هر چند پایگاه اجتماعی در اختیار نداشتند و فشارهای اجتماعی مستقیما روح و جانشان را آزار میداد. از این روی مروری بر رخدادهای زندگی آزادگان، بهترین الگو برای نسل پویای امروزی است.
دیار فضه
فضه در دامنه رشته کوههای سرخ و برافراشته نوبه در شرق آفریقا به دنیا آمد. این رشتهکوهها در جنوب مصر، مناطق وسیعی را شامل میشود و گرداگردش را شهرهای مختلفی احاطه کردهاند. کوه معروف نوبه نیز با قامتی راست و سینهای سرخ در جزیره حواب واقع شده است. مناطق نوبهای سرزمین مظلومیتهاست. عوامل طبیعی از قبیل رنگ پوست، فقر، گرمای شدید و کمغذایی، طمع انسانفروشهای بیرحم و سودجو را برمیانگیخت. از این روی کودکان این سرزمین از خردسالی با اسارت دلخراش پدران و مادران جوان خویش روبرو بودند و گاه خود نیز طعمه آدمفروشان میشدند.
فضه کیست؟
صورتی گندمگون و نمکین داشت، گرم و شیرین سخن میگفت. چهرهای مهربان، قلبی غمخوار، قریحهای دلپذیر و ذوقی ظریف داشت. استعدادهای شگرفی که از خود نشان میداد، از نسب و اصالت ویژهاش حکایت میکرد. از این روی ابنحجر او را دختر یکی از ملوک هند یا حبشه دانسته است. نخستین بار در دوران اولیه بعد از هجرت رسول اکرم(ص) به مدینه، از این بانوی پرهیزکار در کتب تاریخ نام برده شده است. به نظر میرسد، تا آن تاریخ جنگی بین مسلمانان و سایر کشورها رخ نداد. از طرفی در همین دوره کنیزهای دیگری از نوبه در مدینه به خدمت اشتغال داشتند. از جمله عایشه، حاطب و ... که هر یک کنیزی از نوبه در اخیتار داشتند. بنابر این میتوان گفت: این گروه از کنیزها از نوبه و سرزمینهای اطراف، توسط تاجران برده جمعآوری و به مناطق داخلی عربستان آورده شدند. و در جنگهای داخلی مسلمین و مشرکین به اسارت مسلمانان درآمدند.
لحظه حضور
انسانهای دلباخته از نقاط مختلف به عشق پیامبر و دیدار روی آخرین فرستاده خدا به مدینه میآمدند و چون مهر پیامبر جانشان را شعلهور میکرد، حاضر به ترک او نمیشدند آنان سرپناهی نداشتند و محتاج غذا و امکانات زندگی بودند. ناچار پیامبر اکرم(ص) بخشی از فعالیتهایش را برای تهیه حداقل امکانات مورد نیاز مهاجران غریب به کار میبرد. پیامبر آنان را در کنار مسجد جای داد و از غنایم و ... برای تامین نیازهایشان استفاده میکرد.
هر چند به تدریج وضع عمومی مردم مدینه بهتر میشد، اما مهاجران ساکن در صفه عموما در فقر بودند و همچنان به کمکهای مستقیم رسول خدا وابسته بودند. دلیل اصلی این امر نداشتن زمین و زراعت که سرمایه اصلی آن روز به شمار میرفت، بود. همین معضل اقتصادی مهاجران از مکه را نیز گرفتار کرده بود که با ایثار و همیاری انصار برطرف شد و اختلاف عمدهای در بین آنان به چشم نخورد. اما این همیاری در باره مهاجران غریب که بدون سر و صدا و تکتک وارد شهر میشدند، هرگز دیده نشد.
خانواده رسول گرامی خصوصا حضرت امیرمؤمنان علی و فاطمه زهرا(علیهم السلام) بر خلاف وضع عمومی با رنج و سختی امور خانه را اداره میکردند. تا آنجا که بر اساس نصوص تاریخی از شدت خستگی رنگ از رخسار دختر رسول خدا پریده، دستانش پینه بسته بود و هر روز بیشتر از قبل قوایش به تحلیل میرفت. گاه شب را با آسیاب کردن به صبح میرساند و علی(ع)، رنجور از زخم مشکی که تا شب بر دوش میکشید، به خانه میآمد و حسن و حسین را در آغوش کشیده، تا صبح از آنها پرستاری میکرد.
عزت نفس فاطمه(س) مانع از آن میشد که اعتراضی به وضع سخت زندگی کند، از این روی هر گاه پیامبر اکرم از حال و روزش سؤال میکرد، ابراز رضایت مینمود. تا اینکه روزی امیرمؤمنان از ورود عدهای اسیر به مدینه مطلع شد. بیدرنگ خود را به نزد فاطمه رساند و از آمدن اسیران خبر داد. آن دو لختی اندیشیدند. آنگاه فاطمه نزد پدر آمد. اما بی آنکه سخنی از نیاز بر زبان آورد، به خانه بازگشت. وقتی خود را در مقابل امیرمؤمنان دید، فرمود: از هیبت آن بزرگوار قدرت سخن گفتن از من گرفته شد.
این بار هر دو به حضور رسول خدا آمدند و علی(ع) رشته سخن را در دست گرفت. او از سختی کار خانه برای فاطمه(س) و کار بیرون برای خود حکایتها گفت و در نهایتخدمتکاری از رسول الله درخواست کرد. اشک در چشمان رسول خدا حلقه زد و فرمود: «یا فاطمه والذی بعثنی بالحق ان فی المسجد اربعماه رجل مالهم طعام و لاثیاب ولولا خشیتی خصله لاعطیتک ما سالتیا فاطمه انی لا ارید ان ینفک اجرک الی الجاریه و انی اخاف ان یخصمک علی بنابیطالب یوم القیمه بین یدی الله عزوجل اذا طلب حقه منک». مدتی بعد از این جریان آنگاه که وضع عمومی اصحاب صفه نیز بهتر شد آنگاه این اسیرها باید فروخته شود و درآمدش برای اصحاب صفه هزینه شود» آنگاه تسبیحات حضرت زهرا(س) را به فاطمه آموخت. روایتی دیگر حکایت از این دارد که; آنگاه که پیامبر درخواست آن دو را شنید از جای برخاست و خانه را ترک کرد. در همان حال آیهای نازل شد «و اما تعرض عنهم ابتغاء رحمه ربک ترجوها فقل لهم قولا میسورا»در پی نزول آیه پیامبر(ص) خدمتکاری از میان اسیران برگزید و به خانه فاطمه(س) فرستاد و نامش را فضه گذاشت. به این ترتیب فضه افتخار یاریرسانی به بهترین بانوی جهان رایافت.
صاحب کتاب «نخبه البیان فی تفضیل سیده النسوان» معتقد است که: اعطای خادمه به فاطمه زهرا(س) بعد از زمانی بوده که همه فقراء مدینه از جمله اصحاب صفه به تمکن مالی رسیده بودند او مینویسد:
و اما ما هو المعروف من انه کانت لفاطمه خادمه اسمها فضه قدوهبها النبی «صلی الله علیه و آله» لها فهذا انما کان اخیرا بعد ما کثر اولادها و زادت کلفتها علی ما قبل و کثرت الفتوح و المغانم و سلط الله رسوله علی من شاء من خیبر وبنی قریظه و النضیر و غیرهم و استرسلت الدنیا للمسلمین فارتفع الفقر و العناء عن اهل الصفه و ضعفاء المدینه اذ کان الرسول «صلی الله علیه و آله» یعطیهم من تلک الاموال فصاروا فی سعه و فضل من الله فمن سعه الله و فضله علی المسلمین فی ذاک الوقت وسع النبی «صلی الله علیه و آله» ایضا علی ابنته کما ورد عنه انه قال ان المؤمن یاخذ بادب الله تعالی وسع الله علیه استع و اذا امسک عنه امسک.»
آنچه که معروف است، فاطمه خادمهای داشت اسمش فضه بود و پیامبر به او بخشیده بود، این بعد از زمانی است که اولادش و کارهایش بیشتر از قبل شد. و پیروزی و غنایم افزونتر گشت. رسول خدا بر آنچه از خیبر و بنیقریظه و نضیر و غیر آن به دست آمد مسلط شد. و دنیا به مسلمانان رو کرد. فقر و عنا از اهل صفه و ضعفای مدینه روی برگرداند چهث رسول خدا از این اموال به آنها بخشید و آنان به وسعتی که خدا عنایت کرده بود، روی آوردند. پیامبر نیز بر دخترش در این وقت گشایش ایجاد کرد. (روایت کافی در باب کفایه عیال و توسع از کتاب زکاه از امام صادق از پیامبر) همانطور که از پیامبر وارد شده، مؤمن روش خدا را در پیش میگیرد وقتی خدا توسعه داد او نیز توسعه میدهد و آنگاه که امساک گزید او نیز امساک میکند.
امام صادق(ع) به نقل از امیرمؤمنان در این باره فرمود: «ان رسول الله(ص) اخدم فاطمه ابنته جاریه اسمها فضه النوبیه و کانت تشاطرها الخدمه» رسول خدا برای دخترش فاطمه خادمی استخدام کرد که اسمش فضه نوبیه بود و فاطمه(س) کارهای خانه را بین خود و او تقسیم میکرد.
در مکتب رسول
فضه تنها چند سالی توانست از وجود رسول اکرم(ص) بهره ببرد اما در همین مدت اندک ارتباطی مستحکم بین آنها به وجود آمد. تا آنجا که پیامبر از عمق صفای دل و خلوص این بانوی پاکیزه آگاه بود از این روی دعایی به وی آموخت که هنگام دشواری با خواندن آن گرفتاریش حل میشد. امیرمؤمنان علی(ع) در این باره فرمود: فضه برای تهیه هیزم به بیرون خانه رفت. دسته بزرگی از هیزم تهیه کرد اما به دلیل سنگینی نتوانستبیاورد به یاد دعای پیامبر افتاد پس لب گشود و گفت «یا واحد لیس کمثله احدا تمیت کل احد و انت علی عرشک واحد لا تاخذه سنه و لا نوم» ای یگانهای که مانند تو کسی نیست. میمیرانی هر کسی را و تو بر عرش خود تنهایی، و تو را خواب فرا نمیگیرد.» در همان حال شخصی آمد و او را یاری کرد. گویی او نیز همان دعا را زمزمه میکرد.
روح بلند فضه تا به آن حد اوج گرفت و معنویت در سیمایش جلوهگر شد که شگفتی امیرمؤمنان را برانگیخت و پیامبر خدا از مقام احتیاط و طهارت فضه او را آگاه ساخت. امام صادق(ع) فرمود: امیرمؤمنان(ع) به اتاق عایشه که مجاور اتاق فاطمه(س) بود آمد و سه بار فضه را صدا زد تا آب برای وضو بیاورد. اما از فضه خبری نشد. هاتفی ظرفی پر از آب زلال حاضر کرد و ... امیرمؤمنان بعد از وضو نزد رسول اکرم(ص) آمد. حضرت از آب وضویش که مانند قطرات مروارید ریزان بود سؤال کرد. علی(ع) نیز آنچه گذشته بود را باز گفت، پیامبر فرمود: آنکه تو را صدا زد جبرییل، آن ظرف از بهشت و آن آب یک سومش از مغرب و یک سومش نیز از بهشتبود. جبرییل از قول خود و خدا به تو سلام میرساند و میگوید «فضه حائض بود نخواستبا آن حال آب وضو حاضر کند». امیرمؤمنان بعد از رد جواب سلام در حالی که از مقام فضه و احتیاط او در شگفتی بود. با تحسین تمام فرمود: «اللهم بارک لنا من فضتنا» خدایا برای مادر فضه مان برکت قرار بده.
زهد علی(ع)، عدل زهرا(س)
فضه غالب عمرش را با فاطمه(س) و امیرمؤمنان(ع) گذراند زهد علی و عدالت فاطمه دو اصلی بود که از همان روزهای آغازین حضور خود در بیت نبوت شاهدش بود. هر چند آن دو از منسوبین و بستگان درجه اول پیامبر(ص) بودند، اما کوچکترین امتیازی بر دیگران نداشتند فضه به این حقیقت روز اول ورود به خانه پی برد. دیوارهای کوتاه، اتاق تنگ و کوچک ظروف گلی، زیراندازهای کهنه و نخنما، لباسهای ساده آنان، چشمان فضه را خیره ساخت.
حافظ رجب برسی در این باره داستانی بیان میکند که در هیچ یک از کتب دیگر از آن یاد نشده است. او مردی صوفی بود و شیخ حر عاملی مینویسد: در کتابش «مشارق الانوار» افراط کرده است و او را به غلو نسبت دادهاند. از این روی احتمال ساختگی بودن میرود. روشنترین دلیل در این باره را محمد علی عالمی در کتاب پیغمبر و یاران یادآور میشود او مینویسد: تا اول قرن نهم که برسی این کتاب را نوشته از این مطلب سراغی نیست. و در کتابی قبل از آن یافت نشده است. و اما اصل داستان او که از آن پس بارها در کتب دیگر نقل شده چنین است.
«وقتی فضه به خانه زهرا(س) آمد، در آنجا غیر از شمشیر و سپر و آسیا نبود او دختر پادشاه هند بود و مقداری از «اکسیر» به همراه داشت قطعهای از مس را برداشت و به شکل شمش درآورد. دوا بر آن زد و طلا ساخت وقتی پیش امیرمؤمنان آمد و طلا را روبرویش گذاشت و علی(ع) آن را دید فرمود: آفرین ای فضه اما اگر جسم را آب میکردی، رنگش بهتر و قیمتش بالاتر میشد.
فضه گفت: ای آقای من آیا تو هم این عمل را میشناسی؟
فرمود: بله و این کودک (هم آن را بلد است).
فضه با شگفتی پرسید: و این کودک هم میشناسد.
فرمود: این کودک هم میشناسد. آنگاه به حسین(ع) اشاره کرد. آمد و مانند علی(ع) توضیح داد.»
به هر روی هر چند این واقعه از قرن نهم به بعد در کتابهای مختلفی تکرار شده است. و منشا برخی توهمات نیز گشته مانند اینکه برخی فضه را اهل هند پنداشتهاند، با این حال روایات و وقایع فراوان دیگری وجود دارد که بیانگر زندگی زاهدانه امیرمؤمنان(ع) است و ما را از مراجعه به این گونه اخبار بینیاز میکند. از جمله در کشف الغمه، الغارات، المناقب و دهها سند دیگر به نقل سوید بنغفله آمده است که: عصر یکی از روزها نزد امیرمؤمنان رفتم. دیدم سفرهای پیش روی گسترده که در آن شیر ترش شده قرار دادهاند و از شدت ترشیدن، بویش از فاصله دور به مشام میرسید، در دستش نیز تکه نانی دیدم که سبوس جو روی آن پیدا بود و حضرت آن را با دست میشکست و هر گاه نمیتوانست آن را به زانو فشار میداد و میشکست و میخورد. از من خواست جلوتر بروم و غذا بخورم. امتناع کردم و گفتم روزه ام.
فرمود: «سمعت رسول الله یقول من منعه الصوم من الطعام یشتهیه کان حقا علی الله ان یطعمه من طعام الجنه و یسقیه من شرابها» هر شخصی که روزه گرفتن او را از خوردن غذایی که سیرش میکند بازدارد، حق استبر خدا که از غذای بهشتی اطعامش کند و از شراب بهشتی سیرابش سازد. به فضه که نزدیک حضرت بود گفتم: وای بر تو ای فضه در حق این پیرمرد از خدا نمیترسی؟ چرا سبوس نان را نمیگیرید، نخاله آن روی نان حضرت معلوم است فضه گفت: به ما فرموده است که سبوس غذا را نگیریم. گاه آن را در کیسهای میگذارد و مهر هم میزند تا نتوانند سبوسش را بگیرند.
فضه همواره غذای حضرت را که در منزل آماده میشد به ایشان میرساند و به این ترتیب با وی ملازم بود از این روی چندین بار که اشخاص مختلف حضرت را در حال خوردن غذای ساده بعد از خستگی ناشی از کشاورزی میدیدند به فضه اعتراض میکردند و او که در مقابل این سؤالها قرار میگرفتخود بهتر از دیگران به مقام والای امیرمؤمنان وصی و برادر رسول بزرگ خدا پی میبرد عمروبن حریث نیز یکی از اشخاصی است که به فضه اعتراضکرد.
امیرمؤمنان فرمود: «یا عمرو لقد هانت هذه - و مد یده الی معانیه - و خسرت هذه ان ادخلها النار من اجل الطعام و هذا یجزونی»فاطمه(س) نیز با اینکه دختر رسول خدا(ص) بود، هرگز کوچکترین بیعدالتی در حقش روا نداشت. همانند خود به وی نیز اجازه و فرصت عبادت میداد. و از تمام امتیازات چون خودش بهرهمند میساخت.
قطب رواندی مینویسد:
روزی سلمان به خانه فاطمه(س) آمد. آن حضرت را دید که در کنار آسیاب نشسته و به آرد کردن جو برای خانواده مشغول است دستبانوی دو سرا مجروح شده و پینه بسته و خونش بر چوب آسیا لخته بسته است. در همان حال فرزند کوچکش حسین در گوشهای از خانه از گرسنگی در اضطراب و گریه است.
سلمان گفت: ای دختر رسول خدا دستهای شما از آسیاب کردن مجروح شده است. فضه خادمهتان حاضر است چرا این کار را به او نمیسپارید؟
فرمود: «اوصانی رسول الله ان یکون الخدمه لها یوما ولی یوما» رسول خدا(ص) به من وصیت کرده است که خدمتخانه یک روز با او باشد و روز دیگر با من و امروز نوبت من است.
ابن حجر عسقلانی در باره عدالت فاطمه روایتی از امام صادق(ع) که از امیرمؤمنان نقل شده را آورده و مینویسد:
«ان رسول الله(ص) اخدم فاطمه ابنته جاریه اسمها فضه النوبیه و کانت تشاطرها الخدمه. فعلمها رسول الله(ص) دعاء تدعو به فقالت لها فاطمه اتعجینی او تخبزین؟ فقالت: بل اعجن یا سیدتی و احتطب...»
رسول خدا زنی را به استخدام فاطمه درآورد که (فضه نوبیه) نام داشت. رسول خدا به این زن دعایی آموخته بود که پیوسته از آن دعا استمداد میکرد. یک روز فاطمه گفت: آیا خمیر کردن را به عهده میگیری یا نان پختن را؟ فضه گفت: خمیر کردن و هیزم آوردن به عهده من...»
مقام نیکان
اندک زمانی از آشنایی فضه با خاندان طهارت میگذشت. در این مدت اوبا دریای زهد و عدل پیوندی مستحکم یافت. انس و الفت وی با خاندان پیامبر(ص) تاآنجا پیش رفت که چشمه جوشان معارف را فرا رویش گشود و کام جانش را با عالیترینمعارف الهی و انسانی آشنا ساخت.
«استجابت دعا» از مراتبی است که نصیبش شد. (۱) این کمال روحی، که نشان ازموقعیت ممتاز روحی دارد، بارها در زمان رسول اکرم(ص) ظاهر گشت.
در مصابیح القلوب میخوانیم «امیر مومنان، فاطمه، حسن و حسین(ع) هر یک شبی ازماه رمضان رسول الله را برای افطار دعوت کردند، فضه با اینکه خانهای جداگانهنداشت، برای شب پنجم پیامبر را دعوت کرد. هنگام افطار نگاههای ناباورانه فضه بهدیدار چهره رسول اکرم(ص) روشن شد. اهل خانه که غافلگیر شده بودند، گفتند: ما رادر جریان میگذاشتی تا تدارکی ببینیم. فضه که آرزوی میزبانی رسول خدا را داشت،از درگاه الهی طعام خواست و آنگاه که غذا حاضر شد، سفره افطار را گسترد». (۲)
علاوه بر این نشانههای زیادی از مستجاب الدعوه بودن فضه در این دوران به چشممیخورد که همه حکایت از یک واقعیت دارند. آری، فضه در خانه ولایت پرورش یافتهبود، و این امر باعثشد به مرور زمان به والاترین مقام انسانی ستیابد. اوجهمراهی و دلبستگی او به اهل بیت را در ماجرای اطعام مییابیم که به واسطه آن فضهبه مقام «ابرار» ستیافت. قرآن کریم اینگونه از اطعام فقیر و اسیر و یتیمیاد میکند:
«همانا نیکان از جامهایی مینوشند که آمیخته به کافور است. چشمهای که بندگانخدا از آن مینوشند و آن را به هر جای که خواهند روان میسازند. به نذر وفامیکنند و از روزی که شر آن فراگیر است، میترسند. و طعام را در حالی که خود دوستدارند، به مسکین و یتیم و اسیر میخورانند و در دل چنین میگویند. جز این نیست کهشما را برای خدا اطعام میکنیم و از شما نه پاداشی میخواهیم و نه سپاسی.
ما از پروردگار خود میترسیم در روزی که آن روز سخت و هولناک است. خداوند آنانرا از شر آن روز نگاه داشت». (۳)
فضه در خانه ولایت پرورش یافته بود.
در کتب روایی و تفسیری شان نزول این آیات را چنین بیان میکنند.
حسن و حسین(ع) فرزندان امیرمومنان(ع) مریض شدند. پیامبر به همراه اصحاب بهملاقات آنان آمد.
وقتی حالشان را نگران کننده دید، یکی از آنان پیشنهاد کرد که ای علی اگر نذرکنی برای سلامتی کودکانت امید ستخدا شفایشان دهد. (۴)
علی(ع) فرمود: اگر خدا شفایشان داد، سه روز روزه میگیرم. دختر رسول الله(ص) وخادمش فضه نیز چنین نذر کردند. بعد از مدتی آن دو سلامتخود را بازیافتند.
اینک وقت وفا به نذر رسیده بود.
امیرمومنان به نزد شمعون خیبری رفت (۵) و مقداری پشم برای ریسیدن و سه پیمانه جوبه عنوان اجرت گرفت و به منزل بازگشت. حضرت فاطمه(س) یک سوم از جو را آرد کرد ونان پخت.
هنگام افطار فقیری آمد و گفت: السلام علیکم یا اهل بیت محمد(ص) فقیری ازمسلمانان هستم غذایی به من دهید; خدا غذایی از بهشتبه شما دهد. همه سهمافطارشان را یکجا جمع کرده به او دادند. روز دوم یتیم و روز سوم اسیری آمد وآنان نیز تمام غذایشان را با رضایت قلبی تقدیم کردند. (۶)
سه روز بود که علی، فاطمه، حسن، حسین و فضه بی هیچ غذایی روزه گرفته بودند.
صبح روز چهارم پیامبر به خانه فاطمه آمد. حسن و حسین از شدت ضعف بر خودمیلرزیدند. حال رسول اکرم دگرگون شد و از امیرمومنان علت را سؤال کرد و گفتدخترم را به من نشان بده. علی(ع) رسول خدا را به طرف فاطمه راهنمایی کرد. او درمحرابش نماز میخواند در حالی که آثار گرسنگی از سیمایش پیدا بود. ضعف به جسمفاطمه غالب شده و رنگ رخسارش به زردی گراییده بود. پیامبر تا این منظره را دیدفرمود:
«وا غوثاه بالله! انتم هذا ثلاث فیما اری؟» پناه بر خدا، شما سه روز به اینحال بودید. جبرئیل نازل شد و گفت:
«خذ یا محمد هناک الله فی اهل بیتک» بگیر ای محمد! خدا گوارای اهل بیت توکند. پیامبر فرمود: چه را بگیرم. جبرئیل سوره «هل اتی» تا «ان هذا کان لکمجزاء و کان سعیکم مشکورا» را خواند. (۷)
حسن بن مهران معتقد است آنگاه که پیامبر داخل خانه شد و آنها را دید گریان شدو ... جبرئیل این آیات را فرود آورد: «ان الابرار یشربون من کاءس کان مزاجهاکافورا عینا یشرب بها عبادالله یفجرونها تفجیرا». (۸)
علامه طباطبایی در ذیل این آیات تفسیری از امام صادق(ع) آورده، مینویسد:
«یوفون بالنذر» یعنی علی، فاطمه، حسن، حسین و خادم آنها فضه (۹) در این میانعلامه مجلسی بعد از نقل ۱۵ روایت مختلف از شان نزول این آیات مینویسد: «بعد ازآنکه بر اجماع مفسرین و محدثین بر اینکه این سوره در حق اصحاب کساء نازل شد، پیبردی هیچ کس شبهه نیندازد زیرا; اینگونه ایثار از غیر ائمه برنمیآید و نزول اینسوره به همراه غذا برای آنها دلیل بر جلال و رفعت و کرامت آنها نزد خداست واختصاص آنها به این نیکو داشتبه همراه مکارم دیگر باعث میشود که نسبت دادن اینفضل به غیر آنها که هیچ مکارمی ندارند، قبیح باشد».
این تعریض علامه مجلسی در حقیقت پاسخی به گروههای ناصبی و منحرفین است که غیراهل بیت را مستحق چنین پاداشی دانستهاند و اساسا مدنی بودن این سوره را زیرسؤال بردهاند (۱۰) و گرنه تعریض وی به عدم سهیم بودن فضه در این پاداش عظیم نمیتواندصحیح باشد.
استاد ذبیح الله محلاتی در ریاحین الشریعه مینویسد: «سی آیه در حق امیرمومنانبدون استثنای فضه وارد شده است که از فوائد و علائم متابعتخلوص مودت اوست. و آنبر حسب ظاهر صبر و شکیبایی بر گرسنگی در مدت سه روز است که در اطعام قرص نان بهمسکین و یتیم و اسیر با موالی خود همراهی میکرد.
فضه گرسنه بود زمانی که اهل بیت گرسنه بودند و تشنه بود وقتی تشنه بودند.
نمیخوابید وقتی نمیخوابیدند روزه میگرفت وقتی روزه بودند...» (۱۱) آنچه برایبانوان ما میتواند راهکاری در عصر حاضر برای دستیابی به قلههای معرفت و شرافتمعنوی باشد پی بردن به سر مقاماتی است که بانوانی شایسته چون فضه به آن دست یافته اند.
و این راز چیزی جز همراهی با اهل بیت و محو شدن در خواسته آنان نیست. چهاراصل مقدمات همراهی فضه با اهل بیت را فراهم ساخت. این اصول عبارتند از:
۱ وفای به نذر: بشر به هنگام گرفتاری در دام رنج و سختی روی به خدا میآورد،اما به محض خلاصی، خدا از یادش میرود. نذر انسان را به پروردگار توجه میدهد تاگرفتاریش برطرف شود. وفای به عهد و نذر انجام عملی است که خدای تعالی به آندستورداده و عدم وفا به فراموشی سپردن خداست و به این صورت بین دستیابی بهشرافت معنوی و وفاء به نذر رابطهای عمیق وجود دارد.
۲ ترس از روز حساب: مشخصه دوم ابرار به فکر حساب و روز جزاء بودن است چهانسانهای نیکوکار نیز نمیتوانند به طوری که شایسته خداست او را عبادت کنند ازاین روی همواره نقص و کاستی در اعمال انسان وجود دارد و فضه با آگاهی از ایننقیصه و ترس از حساب بود که توانستبا میل خود به یاری مستمندان بپردازد.
۳ و ۴ اطعام به نیازمندان و رضایت الهی: سرکوب خودخواهی و برتریجویی درسایه اطعام به دیگران خصوصا نیازمندان تحقق مییابد. اطعام به این معنی است کهشخص تنها غم خود را نمیبیند بلکه دیگران را نیز مستحق یاری میداند و به آناننیز عشق میورزد. رضایت الهی نیز اساس اعمال است تا آنجا که هیچ درخواستی ازفقیر و اسیر و یتیم ندارند و در هنگام گفتگو نیز با خدا سخن میگویند و از اوپاداش میخواهند.
از این روی امام صادق(ع) فرمود:
«و یقولون اذا اطعموهم «انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء و لا شکورا»قال والله ماقالوا هذا لهم و لکنهم اضمروه فی انفسهم فاخبر الله باضمارهمیقولون:
لا نرید جزاء تکافوننا به شکورا تثنون علینا به ولکنا انما اطعمناکم لوجه اللهو طلب ثوابه». (۱۲)
«به خاطر خدا غذا میدهیم و از شما جزا و شکری نمیخواهیم» امام صادق(ع)فرمود: به خدا قسم این را نگفتند بلکه با خود چنین گفتند و خدا از باطن آنهاخبر داد...
رحلت پیامبر
فضه ضمن کسب فضایل والای انسانی، یاوری دلسوز و مهربان برایفاطمه(س) و فرزندانش بود (۱۳) او در خدمت رسول اکرم سالهایی را سپری کرد تا اینکهسال دهم هجری با تمام حزن و اندوهش فرا رسید. در این سال حال رسول اکرم پس ازحجه الوداع رو به وخامت گذاشت و سرانجام در غروب روز دوشنبه ۲۸ صفر سال ۱۰ هجرتبه دیدار حق شتافت. (۱۴)
فضه از آن روز تلخ اینگونه یاد میکند:
وقتی پیامبر وفات یافت کوچک و بزرگ سوگوار شدند و گریه بر او زیاد شد ودلداریدهنده نبود و مصیبت وی بر نزدیکان، اصحاب، اولیاء، دوستان، و بیگانگان وخویشان گران بود و کسی را ندیدم از زن و مرد مگر آنکه گریان بود و فریاد میزد. (۱۵)
دوران بعد از رحلت
محور و تکیهگاههای اصلی انقلابی که پیامبر اکرم(ص)بنیانگذاری کرد، از سوی عوامل خارجی مانند روم و تهدیدهایی داخلی همچون منافقانو اقلیتهای دینی ناراضی که در قالب مسلمانان وارد جامعه اسلامی شده بودند، شدیدادر معرض مخاطره بود.
آنچه باعثشد فضه راه حق را برگزیند و در مقابل سیل تحریف واقعیتها و غصبحقوق مسلم مقاومت کند، معرفت عمیقی بود که در سایه اهل بیت(ع) به دست آورد.
بنابراین او نمیتوانستباور کند بانویی که در تقسیم کار خانه با خادمی تنها وبیسرپرست، عدالت را تا آخرین حد رعایت میکند در ادعایش درغگو باشد. و یاامیرمومنان به حکومت ذرهای دلبستگی داشته باشد.
همه این عوامل موجب شد در میان کشمکشهای سیاسی او راه صحیح را برگزیند ومانند تعداد انگشتشماری از جامعه زنان (اسماء بنت عمیس، ام ایمن و ...) در راهمستقیم ثابت قدم بماند. این گروه از زنان هر چند اندک بودند، اما توانستند بهطور شگفتانگیزی از سیطره فکری و تبلیغی جریان حاکم خارج شوند و این در حالی بودکه بعضی نزدیکان پیامبر همچون برخی همسران وی به وضع موجود و حکومت ایجاد شدهرضایت دادند.
ارزش رویکرد فضه در این فضای بحرانی آنگاه آشکار میشود که به کنیزان هم گروهو هموطن وی نظری بیفکنیم که هر یک در خانهای از خانههای مدینه به خدمتکاریمشغول بودند و هرگز در کشمکشهای سیاسی وارد نمیشدند. از این روی آنگاه که ازکنیز عایشه میپرسند از عایشه چه دیدی تنها با این کلام (از او جز خیر ندیدم) خودرا خلاص میکند اما سکوت در مکتب فضه جای نداشت. فضه بعد از رحلت رسول اکرم(ص) بهگروه اقلیتی از زنان پیوست که با مظلومیت تمام از افشای حقیقت اباء نکردند و درصف طرفداران امیرمومنان، فاطمه زهرا(س) قرار گرفتند.
روزی که لاله پرپر شد
او به دلیل قرابتبا فاطمه(س) از همان لحظات وفاتپیامبر(ص) به دقت تمام قضایای پشت پرده برای غصب مقام ولایت را مشاهده میکرد ودر کنار آن مظلومیت اهل بیت را به نظاره مینشست. در حالی که برخی از اصحاب بهشدت در پی کسب مقام حکومتبودند او فاطمه را میدید که با چشمانی گریان و کمریخمیده از فراق پدر مینالید و با نالههای جانسوز خدو از مظلومیتش شکوه میکند.
ابن ابی الحدید مینویسد: «ابوبکر به همراه ابن خطاب و ابوعبیده و گروهی ازاصحاب سقیفه میآمدند در حالی که به هیچ کس برخورد نمیکردند مگر این که او راکتک میزدند و جلو میآوردند و دستش را میگرفتند و روی دست ابوبکر میگذاشتند وخواه نا خواه از او بیعت میگرفتند.» (۱۶) فضه در همین زمان از وضعیت زهرا(س) خبرمیدهد و میگوید:
از اهل زمین، اصحاب و نزدیکان و دوستان کسی به اندازه مولایم فاطمه غمگین وشدیدا گریان نبود. اندوهش تجدید و زیاد میشد و گریهاش افزونتر میشد. و میفرمود:
پدر قوتم رفته و خویشتنداریم را از دست دادهام و دشمنم سرزنش کنندهام شده و حزنو اندوه درونی مرا میکشد.
پدر، یکه و تنها باقی مانده و در کار خود حیران و سرگردانم، صدایم خفته وپشتم شکسته و زندگیم درهم ریخته و روزگارم تیره شده است.
پدر پس از تو برای وحشتم انیسی نمییابم و مانعی برای گریهام و یاوری برایضعفم پیدا نمیکنم.
و میفرمود: ای پدر مردم از ما روی برگرداندهاند حال آنکه نزد مردم به برکت تومحترم بودیم و ضعیف شده نبودیم پس کدامین اشک در فراقتسرازیر نشود و ... (۱۷)
فضه که خود شاهد تمام این مظلومیتها بود و بارها از زبان گویای فاطمه(س)کلماتی چون سرزنش دشمنان، تنهایی، نداشتن یاور، روی گرداندن مردم، استضعافتحمیل شده و ... میشنید چنان ارادهای یافت که بتواند در کنار فاطمه بماند و بهدفاع از حریم رسول الهی اقدام کند هر چند خادمهای بیش نیست و به راحتی عواملحکومتی میتوانند وی را تا مرز نابودی پیش برند.
او راه خود را انتخاب کرد و در مقابل صدماتش را نیز به جان خرید. او درسختترین شرایط نیز از همراهی اهل بیت دستبرنداشت و با غیر امیرمومنان بیعتنکرد. خلیفه دوم طی نامهای که به معاویه نوشته است از جرات و جسارت فضه سخنمیگوید و مینویسد: ای پسر ابوسفیان بدان که با خالد بنولید، قنفذ و عدهای ازخواص اصحابم به در خانه فاطمه آمدیم و در را به شدت کوبیدیم. در خانه علی،فاطمه، حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و فضه بودند. پس فضه درآمد و گفت: چهمیخواهی، گفتم: علی را بگو بیرون بیاید و با جانشین رسول خدا بیعت کند.
آنگاه فضه شروع به احتجاج با من کرد.
گفتم برو و به علی بگو بیرون بیاید. و الا وارد خانه میشوم و او را بیرونمیکشم.
فاطمه وقتی این را شنید خود پشت در آمد و گفت: ای گمراهان تکذیبکننده چهمیگویید و چه میخواهید؟ از خدا نمیترسی و داخل خانه میشوی یا با گروه شیطانیخود مرا میترسانی حال آنکه گروه شیطان ضعیف است وای بر تو و بر جرئتی که نسبتبه خدا و رسول او کردی. میخواهی نسل پیامبر را از دین قطع کنی و نورش را خاموشسازی؟ و ... (۱۸)
آخرین فریاد
فضه چهره فاطمه(س) را آنگاه که بین در و دیوار ماند، در خاطرنگاه داشت. لحظهای که فاطمه تنها او را صدا کرده و به کمک طلبید. خلیفه دوممیگوید: هیزم جمع کرده در را آتش زدم. فاطمه پشت در مانع از ورودم شد...
وقتی کشته های بدر و احد را که به دست علی هلاک شده بودند به یاد آوردمبرافروختم و لگدی بر در زدم فاطمه در پشت در بود چنان در خانه را فشار دادم کهکودکش (محسن) سقط شد. فاطمه چنان نالید که گویا مدینه زیر و رو شد و داد زد:
آه ای فضه به سویم بیا و مرا دریاب به خدا قسم کودکم کشته شد. (۱۹)
محرم کوثر
همراهی فضه با حضرت فاطمه(س) در آن شرایط بحرانی تا به آنجا رسیدکه جزء معدود محرمان حرم وی شد او باب حضرت فاطمه(س) بود (۲۰) و ارتباط زنان دیگر باحضرت توسط وی صورت میگرفت از این روی فضه از درونیترین اسرار اهلبیت میتوانستمطلع شود و به این ترتیب استوارتر از دیگران در راه حقیقت گام بنهد تا به آنجامقام محرمیت وی پیش رفت که امام صادق(ع) فرمود: امیرمومنان فرمود:
وقتی از مرقد پیامبر برگشتیم به من ناله کرد. به سویش رفتم و گفتم: چرا شکوهمیکنی؟ او از خوابی که دیده بود مرا مطلع کرد و به خدا و رسول خدا از من عهدگرفت که وقتی وفات کرد غیر از ام سلمه (همسر رسولالله) ام ایمن، فضه و از مردانغیر از دو پسرش، عبدالله بنعباس، سلمان فارسی، عمار یاسر، مقداد، ابوذر و حذیفهکسی از آن مطلع نباشد. (۲۱)
عشق او به فاطمه تا حدی بود که وقتی نامش را میشنید اشک از چشمانش بیاختیارسرازیر میشد. به این جهت وقتی ورقه بنعبدالله نام فاطمه را برد سیلاب اشک برگونههای فضه جاری شد و گفت ای ورقه بن عبدالله حزن ساکن مرا به هیجان آوردی ومصیبت و دردهای دلم را که در قلبم پوشیده بود، آشکار کردی. (۲۲)
همیشه میل قلبی و رضایتخاطر این بزرگوار را بقدر امکان بر میل و رضای خودترجیح میداد. (۲۳)
شهادت حضرت فاطمه سلام الله عليها
فضه که خبر وقایع آن روز را با تلاش بسیار برای آیندگان زندهنگاه داشت میگوید: بزرگان مدینه جمع شدند و به سوی حضرت امیرمومنان علی آمدند وگفتند: به فاطمه بگو یا شب گریه کند یا روز حضرت سخن آنان را برای فاطمه بازگفت:
فاطمه فرمود: ای اباالحسن! توقف من در بین آنها کوتاه و مرگم نزدیک است. بهخدا شب و روز ساکت نخواهم شد تا اینکه به پدرم رسول خدا ملحق شوم. (۲۴)
علی(ع) خانهای در بقیع برای او ساخت که حسن و حسین و مادرشان به آنجا رفتهمیگریستند و امیرمومنان فاطمه را در بین دستهایش به خانه برمیگرداند. (۲۵)
فضه در مراسم غسل حضرت نیز شرکت داشت. او که لحظه لحظه زندگی حضرت فاطمه رااز لحظه وفات پیامبر تا شهادت حضرت فاطمه بیان کرده است لحظه غسل تا دفن را اززبان علی(ع) اینگونه شرح میدهد:
«فقال علی والله لقد اخذت فی امرها و غسلتها فی قمیصها و لم اکشفه عنهافوالله لقد کانت میمونه طاهره مطهره ثم حنطتها من فضله حنوط رسول الله و کفنتهاو ادرجتها فی اکفانها فلما هممت ان اعقد الردا نادیتیا ام کلثوم یا زینب یاسکینه یا فضه یا حسن یا حسین هلموا تزودوا من امکم فهذا الفراق و اللقا فیالجنه» (۲۶) علی(ع) فرمود: «به خدا قسم کارش را به عهده گرفتم و در لباسش غسل دادمو لباسش را جدا نکردم، به خدا او مبارک طاهر و مطهره بود. آنگاه با باقیماندهحنوط پیامبر حنوط کشیده کفنش کردم و در کفن پیچیدم. وقتی خواستم رداء را ببندمای امکلثوم ای زینب ای فضه ای حسن ای حسین بشتابید و از مادرتان بهره بگیرید کهاین جدایی است و دیدار در بهشت است.» محمد بنهارون بنموسی تلعکبری از پدرش ازمحمد بنهاشم فخل میگوید: وقتی فاطمه وفات یافت امیرمومنان غسلش داد و کسی جزحسن، حسین، زینب، امکلثوم، فضه و اسماء بنت عمیس و ... حاضر نبود. (۲۷)
خانواده و فرزندان
بعد از شهادت حضرت زهرا(س)، فشارهای سیاسی قدرت حاکم برای از بین بردن نفوذ و مقاومت اهل بیت و اقلیت طرفدار آنان فزونی یافت. هر دو ستون برپادارنده خمیه اسلام (پیامبر(ص) و فاطمه(س)) فرو ریختند و امیرمؤمنان یکه و تنها با یارانی انگشتشمار در معرض خباثتها و دشمنیها واقع شد اما فضه، همچنان نزد امیرمؤمنان علی(ع) ماند و از کودکان فاطمه(س) سرپرستی کرد. بر اساس روایتی ازامام صادق(ع) در همین دوران امیرمؤمنان، فضه را تشویق به ازدواج کرد. در این خبر که در عوالم العلوم از عمروبن داود نقل شده، آمده است: «فضه با نظر امیرمؤمنان(ع) به عقد ابوثعلبه که مردی از اهالی حبشه بود، درآمد و از وی صاحب فرزندی شد و بعد از وفات ابوثعلبه، با سلیک غطفان ازدواج کرد. در این حین یگانه فرزندش از ابوثعلبه وفات یافت.
نصیرالدین امیر صادق در کتاب (فاطمه) بر خلاف دیگر متون ازدواج اول فضه را در زمان حیات حضرت فاطمه میداند و مینویسد: «ابوثعلبه از دنیا رفت، فاطمه از فضه دلجویی نمود و او را با خود مانوس کرد تا خود از دار جهان رحلت فرمود. فضه بعد از وفات فاطمه با مردی به نام سلیک ازدواج کرد».
این ادعای امیرصادق ظاهرا بدون دلیل است و هیچ مدارکی دال بر اینکه ازدواج وی قبل از شهادت حضرت زهرا باشد، یافت نشد.
در اغلب کتب تاریخی نامی از فرزندان سلیک به میان نیامده است از این رو برخی احتمال دادهاند فرزندان از شخصی دیگر باشند، چه در موارد فراوانی نام دختر، نوه و پسرانی از فضه نقل شده که مسلم مینمایاند فضه شوهری غیر این دو نیز داشته است. و یا فرزندانش از سلیک، مورد اشاره منابع تاریخ قرار نگرفتهاند.
علامه مجلسی در خبری از «مسکه» دختر فضه و «شهره» نوهاش نام میبرد و ذبیحالله محلاتی در ریاحین الشریعه بعد از نقل روایتی که نام فرزندان پسر (داود، محمد، یحیی و موسی) فضه را ثبت کرده است، مینویسد: مرحوم مجلسی مدرک این خبر را در بحارالانوار از دو نفر مشیخه اهل سلوک و عرفان حکایت مینماید که بهتر از روات کثیر الروایه غیر ضابط است.
فضه با وجود تمام درگیریهای سیاسی هرگز شانه از مسؤولیت پرورش فرزندان فرزانه خالی نکرد او چنان به تربیت فرزندان همت گمارد که نسل بعد از نسل حافظ قرآن بوده و از عفاف و تقوا و تقرب نزد خدای متعال در حد کمال برخوردار گشتند تا به آنجا که در طول تاریخ روایات مربوط به پاکیزگی روحی آنان بارها مورد اشاره و تاکید نویسندگان و محققان قرار گرفته است و به عنوان بانوان نمونه از آنها یاد شده است.
ابنشهر آشوب در مناقب به نقل از مالک دینار مینویسد: «هنگام حجبانویی را دیدم که بر حیوانی ضعیف سوار شده است و زمانی که حاجیان برمیگشتند، در حال رفتن به حج است. وسط بیابان او را دیدم که خسته و رنجور همچنان به زحمت و آرامی راه میپیماید. اندکی جلوتر رفتم و خود را به او رساندم و ملامتش کردم. گفتم: چرا با این مرکب لاغر حرکت کردهای که چنین در راه بمانی؟
سر به سوی آسمان بالا برد و گفت: «لا فی بیتی ترکتنی و لا الی بیتک حملتنی فوعزتک و جلالک لو فعل بی هذا غیرک لما شکوته الا الیک».
نه مرا به خانهام واگذاری و نه به خانه خودت رساندی. قسم به عزت و جلالت اگر جز تو چنین میکرد، نزد تو شکایت میآوردم.
همان دم شخصی خود را به او رساند و زمام ناقهاش را در دست گرفت و از او خواستسوار شود. آنگاه ناقه با سرعتی شگفتبه پیش تاخت. در جایگاه طواف دوباره همان زن را دیدم حس کنجکاوی راحتم نگذاشت، جلوتر رفتم و پرسیدم تو کیستی؟ گفت: من «شهره» دختر مسکه دختر فضه خادمه فاطمه زهرا(س) هستم.
اعتراض به حاکمیت
فضه هوش سرشار و قدرت یادگیری بسیاری داشت. قابلیت پذیرش در حد وسیع، وجودش را برای کسب فضایل از اهل بیت(ع) آماده ساخت. از اینرو در مدتی اندک به مقامهای والایی در پیروی و همراهی عترت(ع) رسید. آنچه فضه را از دیگران متمایز میکند و از وی بانویی شاخص برای آیندگان میسازد این است که وی ظرفیت وجودیش اعم از، قدرت، یادگیری، پذیرش حق، خستگیناپذیری، حافظه قوی، خطابه و قدرت انتقال همه و همه را در راه دفاع از اهل بیت(ع) به کار برد و از هر امتیاز به عنوان ابزاری برای نبرد با ظالمان غاصب سود برد حتی بعد از شهادت حضرت زهرا و تشکیل خانواده (روایات تاریخی به پرجمعیتبودن خانواده وی تاکید دارد) در جریان مبارزهاش وقفهای ایجاد نکرد. وی با تسلط ویژهای که به احکام فقهی داشت، به انتقاد علمی از حکام وقت میپرداخت و بر ناروا بودن جایگاهی که در اختیار گرفته اند، اشاره میکرد.
امام صادق(ع) میفرماید: بعد از وفات شوهر اول فضه (ابوثعلبه) روزی سلیک (شوهر دوم) نزد عمر آمد و از فضه شکایت کرد و گفت: فضه اجازه نزدیکی به من نمیدهد. «فاشتکاها الی عمرو ذالک فی ایامه. فقال لها عمر: ما یشتکی منک ابومالک یا فضه؟ فقالت: انت تحکم فی ذالک و ما یخفی علیک. قال عمر: ما اجدلک رخصه قالت: یا ابااحفض ذهبتبک المذاهب ان ابنی من غره مات فاردت ان استبری ...
عمر به او گفت: ای فضه ابومالک چه شکایتی از تو دارد؟
- تو حکم میکنی در بارهاش; پس بر تو مخفی نیست.
- من که دلیلی بر این کار تو نمیبینم.
- ای اباحفض مذاهب تو را منحرف نکنند. پسرم از (ابوثعلبه) وفات یافته است; در این مدت از حیض استبراء میکردم که اگر حاملهام جنین من بچه ثعلبه است و اگر حیض شدم معلوم شود بچه از ثعلبه نیست. عمر که در مقابل پاسخ متین فضه درمانده شد، به شگرد همیشگی خود پناه برد و به موضع انفعالی فرو رفت. وی هر گاه که در بین مردم از حل مسایل عاجز میماند و علی گره را میگشود، با عبارت «لولا علی لهلک عمر» اگر علی نبود خلیفه از بین میرفت، خود را از سرزنش فکری و زبانی مردم میرهانید. این بار نیز گفت: «شعره من آل ابیطالب افقه من عدی» یک تار مو از خانواده ابیطالب از قبیله عدی فقیهتر است. عظمت این گفتار آنگاه روشن میشود که بدانیم قبیله عدی در فقاهت سرآمد روزگار خویش و ضرب المثل فقاهت بودند.
فریاد با سکوت
نقطه آغازین مهجوریت اهل بیت را بیگمان باید در آخرین روز مریضی پیامبر اکرم جستجو کرد «هنگامی که پیامبر فرمود برای من استخوان شانه و دوات و یا کاغذ و دواتی بیاورید تا چیزی بنویسم که بعدها گمراه نشوید ...»
خلیفه دوم در مقابل درخواست پیامبر گفت: بیماری بر پیامبر غلبه کرده و قرآن پیش شماست. کتاب آسمانی ما را کافی است. ابنعباس دانشمند معروف اسلام که با یادآوری آن روز دانههای اشک بسان مروارید بر روی گونهاش میغلطتید میگوید: بزرگترین مصیبتبرای اسلام این بود که اختلاف گروهی از صحابه مانع شد که پیامبر نامهاش را بنویسد؟
همین تفکر که برای جلوگیری از نفوذ امیرمؤمنان و اهل بیت در رهبری جامعه بعد از پیامبر به ذهن برخی صحابه خطور کرد، زمینههای مهجوریت اهل بیت، و احادیث و حقایق دینی را که آنان بیان میکردند، به وجود آورد. به این ترتیب بعد از وفات پیامبر اکرم عموم مردم از منبع جوشان اهل بیتبه طور گستردهای محروم شدند و جامعهای به وجود آمد که قرآن ظاهری پایه فکریش و حاکمان تنها مفسرینش شدند در این دوره مفسران مستقل به طور شدیدی از سوی خلافت تحت فشار بودند تا از حریم ظاهر قرآن تجاوز نکنند و به سیره و سخن و رای علی(ع) اشاره نکنند. فضه تدبیری اندیشید وی دیگر سخن نگفت و تنها به تلاوت و پاسخگویی با آیات الهی پرداخت و با این کار آرمانهای اهل بیت و آراء آنان را به مردم بازگو کرد.
یکی از نویسندگان آنگاه که به معرفی فضه و کمالات وی میپردازد، مینویسد: «وقتی دید مردم روایات وارده در باب سفارش اهل بیت و سایر حقایق دین پشتسر انداختهاند، فضه تصمیم گرفت جز به آیات قرآن استشهاد نکند».
به این ترتیب با استشهاد به قرآن جلوی هر گونه اعتراض حاکمان و عوامل آنان را گرفت و آزادانه به نشر فرهنگ اهل بیت(ع) همت گمارد. حفظ قرآن و استفاده به جا از آن از دیدگاه دیگر مبین آگاهی فضه به معارف قرآن و طبیعتا آراء و افکار اهل بیت و خصوصا امیرمؤمنان مراجع به تفسیر و تاویل آیات قرآنی نیز هست چه وی پرورشیافته در خاندان پاکان بود و تمام اعمالش حکایت از تاثیرپذیری علمی و عملی از آنان داشت.
ابوالقاسم قشیری خبری مربوط به حفظ قرآن و تسلط وی به معارف قرآنی از فضه نقل میکند. این مطلب که در منابع گوناگون شیعی و سنی از جمله «الدرالمنثور» و «بحارالانوار» مورد اشاره و استفاده قرار گرفته به این صورت است.
در راه مکه از قافله بازمانده بودم زنی را دیدم که تنها و سرگردان میرود. پرسیدم کیستی؟ این آیه را خواند «قل سلام فسوف تعلمون» سلام کردم و سؤال خود را تکرار نمودم خواند «من یهدی الله فلا مضل له» - آنکه را خدا هدایت کند گمراهکنندهای نخواهد داشت.
- از کجا میآیی؟ - «ینادون من مکان بعید» - از مکان دوری ندا میشوند.
- قصد کجا داری؟ - «ولله علی الناس حج البیت»
- چند روز استسرگردانی؟ - «و لقد خلقنا السموات و الارض فی سته ایام»آیا گرسنه هستی؟ - «و ما جعلناهم جسدا لایاکلون الطعام» به او طعام دادم و به راه افتادیم و چون آهسته میآمد تقاضا کردم که شتاب کند زودتر برسیم. - «لا یکلف الله نفسا الا وسعها». دانستم قدرت شتاب ندارد.
درخواست کردم بر تک مرکب من سوار شود. گفت: «لو کان فیهما آلهه الا الله لفسدتا» پیاده شدم و او را سوار کردم. گفت: «سبحان الذی سخر لنا هذا»شکر خدایی را که این مرکب را مسخر ما کرد.
به قافله رسیدیم - آیا میان این کاروان کسی را داری؟ - یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض - یا یحیی خذا الکتاب بقوه - یا موسی انی «انا الله - و ما محمد الا رسول». - اینها چه نسبتی با تو دارند؟ «المال و البنون زینه الحیوه الدنیا» این چهار نفر را صدا زدم چهار تن رسیدند از من اظهار تشکر کردند.
این آیه را خواند «یا ابت استاجره ان خیر من استاجرت القوی الامین» به من احسان کردند. و الله یضاعف لمن یشاء. عطا را زیادتر کردند.
- این زن کیست؟ - فضه خادمه دختر پیغمبر است که امسال بیستمین سال است او لب به سخنی جز به آیات قرآن باز نکرده است.
البته منظور آنان تداوم در ارائه جوابهای قرآنی در طی ۲۰ سال بوده است. و به طور قطع وی در جایگاههای خاص نیز بودن قرآن به پاسخگویی میپرداخت آنگونه که در نقل اخبار مربوط به شهادت حضرت زهرا(س) ثبتشده است که وی طی حدیثی طولانی وقایع آن روز را شرح میدهد. هر چند در این حکایتخاص هیچ نوع اشارهای که موضعگیری فضه در قبال اهل بیت و مسایل سیاسی و حکومتی عصر خویش را نشان دهد، به چشم نمیخورد. اما نقل آن از جهاتی سودمند است از جمله اینکه گروهی بر اساس نقل دیگری از روایتسعی کردهاند فضه را از این افتخار بینصیب کنند روایت دوم که از عبدالله بنمبارک نقل شده و همین مطالب را با افزایش و کاهش از زنی گمنام نقل میکند.
تبلیغ ولایت در ایام حج
هر چند اطلاعی قطعی در باره زمان مسافرت فضه به مکه مکرمه در دست نیست اما به دلایل و قراینی که در متن اخبار نقل شده وجود دارد به طور قطعی بعد از شهادت حضرت زهرا(س) و قبل از شهادت امیرمؤمنان و به احتمال قوی در دوران خلفاء سه گانه بوده استیعنی دقیقا بحرانیترین زمان سیاسی برای اهل بیت(ع). در این دوره غاصبان ولایت وارونه جلوه دادن حقایق را سرمایه تداوم حکومت قرار دادند و با زر و زور و تزویر مخالفین را سرکوب کردند. در این فضای حزنآلود فضه، پرورشیافته فاطمه، که داغ شهادت حضرت زهرا(س) آرامش را از او گرفته بود به دنبال فرصتی میگشت تا حقایق را بازگوید و مظلومیت امیرمومنان را به تصویر بکشد. ایام حجبهترین فرصت ممکن برای این هدف بود از تمام ملل مسلمان نمایندگانی در مکه حاضر میشدند و بدون فشارهای و ایجاد آزادی نسبی به تبادل اطلاعات مربوط به کشورها و ممالک اسلامی میپرداختند.
از این کنگره عظیم پیامبر اکرم(ص) نیز برای معرفی امیرمؤمنان(ع) استفاده کرده بود این بار فضه فرصتبه دست آمده را غنیمتشمرد. او محل حج را به صحنه با شکوه اعلام حمایت از ولایت امیرمؤمنان(ع) تبدیل کرد و به بازگویی و افشای جنایات علیه اهل بیت پرداخت.
بر اساس آنچه مورخان نقل کردهاند فضه از نبوغ سرشار خود در بلاغتبه نحو کامل سود برد به نحوی که شیوایی گفتار و تسلط به خطابه توجه حاجیان را به خود جلب کرد. ورقه بنعبدالله اعلام حمایت از ولایت امیرمؤمنان را اینگونه به تصویر کشیده است:
برای حج و به امید ثواب الهی راهی بیتالله الحرام شدم. در حالی که طواف میکردم متوجه بانویی گندمگون نمکین و خوشکلام شدم که با فصاحت گفتار فریاد کرد: «رب البیت الحرام و الحفظه الکرام و زمزم و المقام و المشاعر العظام و رب محمد خیر الانام صلی الله علیه و آله البرره الکرام ان تحشرنی مع ساداتی الطاهرین و ابنائهم الغر المحجلین المیامین الا فاشهدوا یا جماعه الحجاج و المعتمرین ان موالی خیره الاخیار و صفوه الابرار الذین علاقدرهم علی الاقدار و ارتفع ذکرهم فی سائر الامصار ...»
ای خدای بیتالحرام و حافظان گرامی و پروردگار زمزم و مقام و مشاعر و بزرگ و پروردگار محمد بهترین آفریدهها(ص). ... مرا با سروران پاک و فرزندان ... محشور نمای. ای جماعتحاجیان آگاه باشید که سروران من بهترین برگزیدهها و نیکوکارانند. کسانی که عظمتشان از همه والاتر است ...
تعاریفی که فضه از سروران خود بیان میکرد به گونهای بود که تنها با مشخصات اهل بیت(ع) مطابق میشد از اینروی ورقه بنعبدالله نیز مانند حاجیان دیگر متوجه شد وی از طرفداران اهل بیت و ولایت امیرمؤمنان(ع) است پس جلوتر رفت و گفت: گمان میکنم از دوستداران اهل بیت(ع) هستی.
فضه پاسخ داد: آری. پرسید: خود را معرفی کن و فضه گفت: من خدمتگذار فاطمه زهرا(س) دختر محمد مصطفی(ص) هستم. که خداوند بر پدر و شوهر و فرزندانش درود فرستد.
آنگاه ورقه بنعبدالله تقاضای فرصتی کرد تا سؤالاتش را از وی بپرسد. آنچه که اینک از این گفتگوی افشاگرانه و دردآلود در کتب تاریخی ضبط شده است، بازگوکننده دوران سخت رحلت پیامبر تا شهادت حضرت زهرا(س) است. فضه تمام لحظات را به خاطر سپرده بود از اینروی بعید به نظر نمیرسد که تمام اخبار وی حتی اشعاری که از فاطمه زهرا(س) هنگام رحلت پدر بر زبان جاری میکرد، نقل مستقیم باشد. بخشی از آنچه در این گفتگو گذشته، اینچنین است: علی(ع) وقتی فاطمه(س) را در قبر گذاشت و سنگ لحد را چید اینچنین سرود:
اری علل الدنیا علی کثیره و صاحبها حتی الممات علیل لکل اجتماع من خلیلین فرقه و ان بقایی عندکم لقلیل و ان افتقادی فاطما بعد احمد دلیل علی ان لا یدوم خلیل
علامه مجلسی وقتی این روایت را از ورقه بنعبدالله نقل میکند مینویسد: (اقول وجدت من بعض الکتب خبرا فی وفاتها(ع) فاحببت ایراده و ان لم آخذه من اصل یعول علیه). میگویم در برخی از کتابها خبری در باره وفات حضرت زهرا یافتم که دوست داشتم نقل کنم. هر چند مدرک اصلی که به آن ارجاع دادهاند را نیافتم. با این حال این حدیث طولانی مورد توجه محققان اخیر نیز قرار گرفته است و آنان خبر علامه مجلسی از ورقه بنعبدالله ازدی را نقل کردهاند از جمله آنها میتوان به اعلام النساء، ریاحین الشریعه و نهجالحیاه اشاره کرد. دلیل عمدهای که میتوان مبنی بر اینکه سفر حج فضه قبل از شهادت امیرمؤمنان بوده، ارائه کرد این است که عبدالله ازدی تنها از شهادت حضرت فاطمه(س) سؤال کرده است.
اشرف آشورى
------------------------------------------
پینوشتها:
۱- الاصابه فی تمییز الصحابه، ج ۸،ص ۷۵، ردیف ۱۶۲۸; معالی السبطین، ص۱۳۶، نقل از لمعه البیضاء.
۲- رساله هلالیه، ص۳۱۷ نقل از مناقب و مصابیح القلوب. در باره استجابت دعایفضه به معالی السبطین، شیخ محمد مهدی مازندرانی، ص۱۳۶ (به نقل ازاللمعهالبیضاء) و شام سرزمین خاطرهها، ص۱۱۳ رجوع کنید.
۳- انسان، آیه ۵ تا ۱۱.
۴- اسدالغابه، ج ۵، ص ۵۳۱، در الموضوعات، ج ۱، ص ۳۹۰ این واقعه جزء موضوعاتآمده است. به اصابه فی تمییز الصحابه، ج ۴، ص۳۸۷ نیز رجوع کنید «کانه موضوع...»، ج ۸، ص ۷۵، ردیف ۱۱۶۲۸.
۵- در برخی از روایات اشاره به شمعون خیبری یهودی شده است اما برخی دیگر ازروایات از وی نامی به میان نیامده است.
۶- در برخی روایات آمده که اسیر از فضه تقاضای غذا کرد و او غذایش را بخشید،به بحارالانوار، ج ۳۵، ص۲۳۷ تا ۲۵۵ رجوع کنید.
۷- اسدالغابه، ج ۵، ص ۱۳۱، ینابیع الموده، ص۹۳; کشفالغمه، ص۴۹.
۸- به این منابع رجوع کنید: بحارالانوار، ج ۳۵، ص۲۴۷ (و شان نزولهای دیگر)،امالی صدوق، ص ۱۵۵ و۱۵۷ در خرایج، ص ۸۲ نامی از فضه نیست و در کشفالغمه ص ۲۰۰آمده اسیر غذا را از فضه خواست.
۹- المیزان فی تفسیر القرآن، جزء۲۹، سوره دهر، ص۱۳۷، امالی صدوق، ص ۱۱۵ و۱۵۷.
۱۰- بحارالانوار، ج ۳۵، ص۲۵۶ و مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۴۰۵ و۴۰۶ وی به اشکالبرخی از ناصبیها مبنی بر مکی بودن سوره اشاره کرده و پاسخ میدهد.
۱۱- ریاحین الشریعه، ج ۱، ص ۳۲۵ و۳۲۶.
۱۲- امالی صدوق، ص ۱۱۵.
۱۳- ارشاد القلوب، ص ۴۲۸.
۱۴- سیره نبوی ابن هشام، ج ۲، ص ۶۵۸.
۱۵- «لما قبض رسول الله(ص) افتجع له الصغیر و الکبیر و کثر علیه البکاء و قلالعزاء و عظم رزوه علی الاقربا و الاصحاب و الاولیاء و الاحباب و الغربا و الانساب ولم نلق الا کل باک و باکیه و نادب و نادبه»، ریاحین الشریعه، ج ۲، ص۳۱۶ تا۳۱۷نقل از بحارالانوار.
۱۶- شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید، ج ۱، ص ۷۴.
۱۷- «لم یکن فی اهل الارض و الاصحاب و الاقرباء و الاحباب اشد حزنا و اعظم بکاء وانتحابا من مولاتی فاطمه الزهرا(س) و کان حزنها یتحدد و یزید و بکاءها یتشد».«رفعت قوتی و خاشی جلدی و شمتبیعدوی و الکمه قاتلی یا ابناه بقیت و الههوحیده و حیرانه فریده فقد انخمد صوتی و انقطع ظهری و تنغص عیش و تکدر دهری...»، بحارالانوار، ج۴۳ (باب ماوقع علیها من الظلم)، ص ۱۷۴ و ۱۷۵، کوکب الدری،جزء اول، ص ۲۴۱; عوالم، ج ۱۱، ص۴۸۷ و ... نقل از نهج الحیاه، ص ۷۲، حرف «پ».
۱۸- «ایها الظالون المکذبون ماذا تقولون و ای شیء تریدون؟ یا عمر اما تتقیالله؟ تدخل علی بیتی؟ ابحزبک الشیطان تخوفنی؟ و کان حزب الشیطان ضعیفا و یحک ماهذه الجراه علی الله و علی رسوله ترید ان تقطع نسله من الدنیا و تفنیه و تطفیءنور الله؟ و الله متم نوره و انتهاره لها طفیانک یا عمر اخرجنی و الزمک الحجه وکل ضال غوتی اما و الله یابنالخطاب لولا انی اکره ان یصیب البلاء من لا ذنب لهلعلمت انی ساءقسم علی الله ثم اجده سریع الاجابه.» بحارالانوار، ج۵۳، ص ۱۸ و ج۸، ص۲۲۹ و ج ۲۸، ص ۲۶۸; وافی، ج ۲، ص ۱۸۸; اصول کافی، ج ۱، ص ۴۶۰; ارشاددیلمی، ص۱۷۶; الامامه و السیاسه، ج ۱، ص ۱۲; احتجاج طبرسی، ص۸۳; نهجالحیاه، ص۱۳۷; بیت الاحزان محدث قمی، ص۱۰۷.
۱۹- «آه یا فضه الی فخذنینی و الله قتل ما فی احشایی من الحمل». بحارالانوار،ج ۸، ص ۲۳۰ (چاپ کمپانی).
۲۰- ملاهاشم خراسانی از مصباح کفهمی نقل میکند که فضهبابحضرتفاطمهبود،منتخبالتواریخ،ص۱۱۶.
۲۱- «قال امیرالمؤمنین(ع): فلما انتبهت من مرقدها صاحتبی فاتیتها فضلت لها: ما تشتکین فخبرتنی بخبر الرویاثم اخذت علی عهد الله و رسوله انها اذا توفیت لااعلم احدا الا امسلمه زوج رسول الله و امایمن و فضه و من الرجال ابنیها وعبدالله بنعباس و سلمان الفارسی و عمار بنیاسر و المقداد و ابوذر و حذیفه». بحارالانوار، ج۴۳، ص ۲۰۸ و ج ۸۱، ص ۳۱۰، ح ۳۰; دلائل الامامه طبرسی، ص ۴۴;مستدرک الوسایل، ج ۲، ص۱۸۶.
۲۲- ریاحین الشیعه، ج ۲، ص۳۱۷.
۲۳- همان، ص ۳۱۴.
۲۴- «یا ابا الحسن ما اقل مکثی بینهم و ما اقرب مغیبی من بعد اظهرهم فوالله لااسکت لیلا و لا نهارا اذ الحق بابی رسول الله(ص»). بحارالانوار، ج۴۳، ص ۱۷۴ تا۱۸۰.
۲۵- بحارالانوار، ج۴۳، ص ۱۸۰.
۲۶- همان، ج ۸۱، ص ۳۱۰، ح ۳۱.