طلوع خورشيد

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

پس از شبى به درازاى قرنها تباهى و ستم، شرك و ظلمت، كفر و ظلالت، مرغ خوشخوان سحرى با نوايش نويد دميدن سپيده را مى داد. طاق كسرى فروريخت. آتشكده فارس خاموش شد. [تا ريخ يعقوبى ج 2 ص 8.] و سروش غيب با آواى بلند نشانه ها مى خواند شايد كه خفتگان از خواب گران برخيزند. ناگهان خورشيد درخشيد. مكه نورباران شد. پيامبر (صلى الله عليه و آله) به دنيا آمد، تا بنياد كفر و شرك را براندازد و نور ايمان و توحيد را در دلها بيفروزد. وى دوران كودكى و نوجوانى را پشت سر گذاشت، و به دوران جوانى قدم نهاد. اما او بسان ديگران نبود، چون گوهرى درخشندگى اش چشمها را خيره كرده بود. از همان كودكى كارهايش شگفت آور بود. پاكى و امانت داريش بر همه آشكار گرديد. از اينرو همه به او «امين» لقب دادند. كاهنان و دانشمندان انگشت شمار اهل كتاب، بر اساس نشانه هاى بيان شده از انبياء گذشته نور پيامبرى را در سيمايش فروزان ديدند. و از آينده اش خبر دادند. [تا ريخ يعقوبى ج 2 ص 9.]