داستان گوشت مسموم گوسفند

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

مورخین نوشته ‏اند:پس از آنکه رسول خدا(ص)از کار صلح و تقسیم غنایم خیبر فارغ شد زنى از یهودیان که زن سلام بن مشکم و دختر حارث بن ابى زینب بود گوسفندى را کشته و بریان کرد و آن را با زهر مسموم نموده به عنوان هدیه براى رسول خدا(ص)و مسلمانان آورد و چون شنیده بود که پیغمبر اسلام کتف گوسفند را بیش از جاهاى دیگر دوست مى‏دارد زهر بیشترى در کتف ریخته بود.
رسول خدا(ص)و مسلمانان دست دراز کرده و پیغمبر و بشر بن براء بن معرور پیش از دیگران لقمه‏اى از آن در دهان گذاردند،بشر بن براء بن معرور لقمه خود را از گلو فرو داد ولى پیغمبر آن را از دهان بیرون انداخته فرمود:استخوان این گوشت به من خبر داد که زهر آلود است از این رو مسلمانان دیگر از آن نخوردند،ولى بشر که لقمه‏اى از آن خورده بود مسموم شد و در اثر همان زهر از دنیا رفت و چون آن زن را طلبیدند و جریان را از او پرسیدند صریحا اعتراف کرد که آن را مسموم ساخته است.رسول خدا از او پرسید:براى چه این کار را کردى؟گفت:تو خود مى‏دانى با قوم و قبیله من چه کردى،از این رو من این کار را کردم و با خود گفتم:اگر این مرد پادشاه است و قصد کشورگشایى دارد که بدین وسیله از دستش آسوده خواهیم شد و اگر پیغمبر است که از مسموم بودن آن با خبر خواهد شد!رسول خدا از آن زن درگذشت.و در روایات بسیارى است که در هنگام رحلت رسول خدا(ص)به خواهر بشر بن براء که به عیادت آن حضرت آمده بود فرمود:
هم اکنون اثر آن لقمه مسمومى را که با برادرت بشر در خیبر خوردیم در رگ حیات خود احساس کردم و دانستم که همان موجب قطع زندگى من گردید.
و از این رو بسیارى را عقیده بر آن است که پیغمبر اسلام شهید از دنیا رفت و گذشته از تمام فضایل و افتخاراتى که داشت به درجه شهادت نیز نایل آمد.