جمعى از اهل تاریخ و بسیارى از مفسرین در خلال حوادث سال چهارم هجرت،داستان تحریم شراب و حرمت خمر را نوشتهاند و معتقدند که شراب در این سال حرام شد و پیش از آن حرمتى نداشته و آیاتى هم که درباره آن نازل شده بود حمل بر کراهت کردهاند.اما با توجه به تمامى آیات و احادیثى که درباره شراب و گناه آن در قرآن کریم و روایات وارد شده این مطلب بخوبى استفاده مىشود که خداى تعالى در ضمن همان آیاتى که در مکه بر پیغمبر نازل شد و پیش از هجرت،شراب را بر مسلمانان حرام کرده و اساسا حرمت شراب مانند حرمت زنا و عادات زشت دیگرى که در مردم آن زمان مرسوم بوده از همان آغاز دعوت رسول خدا میان مردم مکه و قریش معروف بوده و آن را جزء قوانین و دستورهاى دین اسلام و آیین تازهاى که محمد(ص)آورده بود مىدانستند تا آنجا که ابن هشام در سیره خود مىنویسد:
تنها چیزى که مانع اسلام اعشى شاعر معروف عرب گردید همین موضوع حرمت شراب بود و شرح آن را چنین نگاشته است که گوید:
پس از بعثت رسول خدا(ص)هنگامى که آن حضرت در مکه بود اعشى به قصد تشرف به دین اسلام و ایمان به پیغمبر از میان قبیله خود حرکت کرده به سوى مکه آمد و قصیدهاى طولانى نیز در مدح آن حضرت سروده بود و چون به پشت دروازه مکه رسید به یکى از قرشیان برخورد کرد و آن مرد قرشى از او پرسید:به کجا مىروى؟
گفت:به مکه مىروم تا به محمد ایمان بیاورم.
مرد قرشى(که دید اگر اعشى مسلمان شود با معروفیتى که دارد اشعار و زبان او کمک شایانى به پیشرفت اسلام خواهد کرد براى آنکه او را از این کار منصرف سازد)بدو گفت:
ـ محمد زنا را حرام کرده!
اعشى گفت:به خدا سوگند مرا به آن عمل نیازى نیست.
مرد قرشى گفت:او شراب را نیز حرام کرده؟!اعشى فکرى کرد و گفت:اما این یکى چیزى است که به خدا سوگند من هنوز به طور کامل بهره خود را از آن نگرفتهام و با این ترتیب پس امسال را من باز مىگردم و تا سال دیگر بهره خود را از شراب مىگیرم و چون سال دیگر شد به نزد محمد مىآیم و مسلمان مىشوم.
این سخن را گفت و به خانه خود بازگشت و تصادفا همان سال مرگش فرا رسید و توفیق آن را نیافت که سال دیگر به نزد آن حضرت بیاید و مسلمان شود و علاقه به شراب مانع اسلام او گردید.
و با توجه به این داستان معلوم مىشود موضوع حرمت شراب در اسلام پیش از هجرت نیز زبانزد مردم بود تا جایى که دشمنان اسلام نیز آن را مىدانستهاند،منتهى اگر بعضى از مسلمانان در اثر علاقه زیاد و یا عادت شدیدى که نسبت به شراب داشتهاند،آن را مىنوشیدند و براى سر و صورت دادن به این عمل خود اجتهادى هم درباره لفظ«اثم»کرده و آن را حمل بر کراهت کردهاند تا اینکه دستور اکید و صریحى در حرمت و نهى از شرب آن آمد مانند آیه 90 سوره مائده،این عمل مسلمانان و اجتهاد آنان را نمىتوان به حساب قرآن و اسلام گذارد،چنانکه در موضوع روزه نیز در آغاز،مجامعت با زنان در شب حرام بود ولى گروهى از جوانان و افراد دیگرى که غریزه جنسى در آنها قوى بود نتوانستند خوددارى کنند و به تعبیر قرآن کریم به خود خیانت کردند تا آنکه آن حکم منسوخ گردید.
و شاهد بر اینکه شراب از آغاز بعثت رسول خدا(ص)حرام بوده و هیچ گاه در اسلام عنوان مباح و حلال نداشته است،روایات زیادى است که در کتاب شریف کافى و تهذیب و کتابهاى دیگر حدیثى از ائمه بزرگوار دین(ع)رسیده که از آن جمله حدیثى است که کلینى(ره)و شیخ طوسى از امام باقر(ع)روایت کردهاند که آن حضرت فرمود:
«خداى تعالى هیچ پیغمبرى را به نبوت مبعوث نفرمود جز آنکه در علم خدا چنین بود که چون دین او را کامل نمود حرمت خمر و شراب در آن دین بود و شراب همیشه حرام بوده است...»و در حدیث دیگرى که کلینى(ره)از على بن یقطین روایت کرده این گونه است که مهدى عباسى از حضرت موسى بن جعفر(ع)حکم شراب را پرسید:که آیا شراب در کتاب خدا حرام شده است؟با اینکه مردم از آیات شراب نهى مىفهمند نه حرمت؟امام(ع)با قاطعیت فرمود:آرى در کتاب خدا حرام شده.پرسید:در کجاى کتاب خدا حرام شده؟حضرت فرمود:در آنجا که خدا فرمود:
«قل انما حرم ربى الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الاثم و البغى بغیر الحق...» (20) و به دنبال آن امام(ع)فرمود:منظور از«اثم»در این آیه که خدا آن را صریحا حرام فرموده شراب است به دلیل آنکه در جاى دیگر فرمود: «یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما» (21) تا به آخر حدیث.
و با توجه به اینکه آیه اول در سوره اعراف آمده و آن سوره در مکه نازل شده بخوبى تفسیر آیه دوم را که در سوره بقره و در مدینه نازل شده است مىکند،و به هر صورت از مجموع آیات و روایات بخوبى فهمیده مىشود که حرمت شراب از احکام معروف اسلام بوده و در همان آغاز بعثت،رسول خدا(ص)به دستور خداى تعالى آن را حرام کرده،منتهى برخى از مسلمانان که نمىتوانستند از آن دست بردارند بر خلاف دستور اسلام و با اجتهادى که پیش خود در معناى کلام خدا مىکردند آن را مىنوشیدند تا وقتى که با شدت و تهدید بیشترى آیه سوره مائده آمد و دیگر نتوانستند به کار خلاف خود ادامه بدهند و به قول معروف در مقابل نص اجتهاد کنند.
و این اجتهاد کردنها و محمل تراشیدنها براى عمل خلافى چون نوشیدن شراب و شرب خمر اختصاصى به آن دسته از مسلمانان صدر اسلام که ذکر شد نداشته بلکه همان طور که در بالا شنیدند خلفاى عباسى و دیگران نیز که از ترس مردم نمىخواستند علنا با دستورهاى اسلام مخالفت کنند و از آن سو نمىتوانستند از هواهاى نفسانى و لذایذ نامشروع خود نیز دست بردارند براى سر و صورت دادن به گناه خود دست به تأویل آیات و روایات مىزدند و به میل خود آنها را تأویل و یا به عبارت واضحترتحریف مىکردند و گاهى همـهمان گونه که در روایات آمدهـنام«خمر»را به«نبیذ»تبدیل کرده و بىباکانه مىنوشیدند.و البته اگر بخواهیم در این مقوله از قرآن و حدیث و تاریخ شواهد زیادترى بیاوریم از نگارش تاریخ و وضع تألیف کتاب خارج خواهیم شد و از این رو این گفتار را به همین جا خاتمه مىدهیم و خواننده محترم را به کتابهاى مفصل دیگرى که در این باره تألیف و تدوین شده حواله مىدهیم. (22)
- پینوشتها -
20.سوره اعراف،آیه .23
21.سوره بقره،آیه .219
22.در این باره مىتوانید به کتاب تفسیر شریف المیزان تألیف علامه طباطبائى،ج 2،صص 200 به بعد و ج 6،صص 124 به بعد مراجعه کنید.