بحث درباره حرمت خمر

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)

جمعى از اهل تاریخ و بسیارى از مفسرین در خلال حوادث سال چهارم هجرت،داستان تحریم شراب و حرمت خمر را نوشته‏اند و معتقدند که شراب در این سال حرام شد و پیش از آن حرمتى نداشته و آیاتى هم که درباره آن نازل شده بود حمل بر کراهت کرده‏اند.اما با توجه به تمامى آیات و احادیثى که درباره شراب و گناه آن در قرآن کریم و روایات وارد شده این مطلب بخوبى استفاده مى‏شود که خداى تعالى در ضمن همان آیاتى که در مکه بر پیغمبر نازل شد و پیش از هجرت،شراب را بر مسلمانان حرام کرده و اساسا حرمت شراب مانند حرمت زنا و عادات زشت دیگرى که در مردم آن زمان مرسوم بوده از همان آغاز دعوت رسول خدا میان مردم مکه و قریش معروف بوده و آن را جزء قوانین و دستورهاى دین اسلام و آیین تازه‏اى که محمد(ص)آورده بود مى‏دانستند تا آنجا که ابن هشام در سیره خود مى‏نویسد:
تنها چیزى که مانع اسلام اعشى شاعر معروف عرب گردید همین موضوع حرمت شراب بود و شرح آن را چنین نگاشته است که گوید:
پس از بعثت رسول خدا(ص)هنگامى که آن حضرت در مکه بود اعشى به قصد تشرف به دین اسلام و ایمان به پیغمبر از میان قبیله خود حرکت کرده به سوى مکه آمد و قصیده‏اى طولانى نیز در مدح آن حضرت سروده بود و چون به پشت دروازه مکه رسید به یکى از قرشیان برخورد کرد و آن مرد قرشى از او پرسید:به کجا مى‏روى؟
گفت:به مکه مى‏روم تا به محمد ایمان بیاورم.
مرد قرشى(که دید اگر اعشى مسلمان شود با معروفیتى که دارد اشعار و زبان او کمک شایانى به پیشرفت اسلام خواهد کرد براى آنکه او را از این کار منصرف سازد)بدو گفت:
ـ محمد زنا را حرام کرده!
اعشى گفت:به خدا سوگند مرا به آن عمل نیازى نیست.
مرد قرشى گفت:او شراب را نیز حرام کرده؟!اعشى فکرى کرد و گفت:اما این یکى چیزى است که به خدا سوگند من هنوز به طور کامل بهره خود را از آن نگرفته‏ام و با این ترتیب پس امسال را من باز مى‏گردم و تا سال دیگر بهره خود را از شراب مى‏گیرم و چون سال دیگر شد به نزد محمد مى‏آیم و مسلمان مى‏شوم.
این سخن را گفت و به خانه خود بازگشت و تصادفا همان سال مرگش فرا رسید و توفیق آن را نیافت که سال دیگر به نزد آن حضرت بیاید و مسلمان شود و علاقه به شراب مانع اسلام او گردید.
و با توجه به این داستان معلوم مى‏شود موضوع حرمت شراب در اسلام پیش از هجرت نیز زبانزد مردم بود تا جایى که دشمنان اسلام نیز آن را مى‏دانسته‏اند،منتهى اگر بعضى از مسلمانان در اثر علاقه زیاد و یا عادت شدیدى که نسبت به شراب داشته‏اند،آن را مى‏نوشیدند و براى سر و صورت دادن به این عمل خود اجتهادى هم درباره لفظ«اثم»کرده و آن را حمل بر کراهت کرده‏اند تا اینکه دستور اکید و صریحى در حرمت و نهى از شرب آن آمد مانند آیه 90 سوره مائده،این عمل مسلمانان و اجتهاد آنان را نمى‏توان به حساب قرآن و اسلام گذارد،چنانکه در موضوع روزه نیز در آغاز،مجامعت با زنان در شب حرام بود ولى گروهى از جوانان و افراد دیگرى که غریزه جنسى در آنها قوى بود نتوانستند خوددارى کنند و به تعبیر قرآن کریم به خود خیانت کردند تا آنکه آن حکم منسوخ گردید.
و شاهد بر اینکه شراب از آغاز بعثت رسول خدا(ص)حرام بوده و هیچ گاه در اسلام عنوان مباح و حلال نداشته است،روایات زیادى است که در کتاب شریف کافى و تهذیب و کتابهاى دیگر حدیثى از ائمه بزرگوار دین(ع)رسیده که از آن جمله حدیثى است که کلینى(ره)و شیخ طوسى از امام باقر(ع)روایت کرده‏اند که آن حضرت فرمود:
«خداى تعالى هیچ پیغمبرى را به نبوت مبعوث نفرمود جز آنکه در علم خدا چنین بود که چون دین او را کامل نمود حرمت خمر و شراب در آن دین بود و شراب همیشه حرام بوده است...»و در حدیث دیگرى که کلینى(ره)از على بن یقطین روایت کرده این گونه است که مهدى عباسى از حضرت موسى بن جعفر(ع)حکم شراب را پرسید:که آیا شراب در کتاب خدا حرام شده است؟با اینکه مردم از آیات شراب نهى مى‏فهمند نه حرمت؟امام(ع)با قاطعیت فرمود:آرى در کتاب خدا حرام شده.پرسید:در کجاى کتاب خدا حرام شده؟حضرت فرمود:در آنجا که خدا فرمود:
«قل انما حرم ربى الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الاثم و البغى بغیر الحق...» (20) و به دنبال آن امام(ع)فرمود:منظور از«اثم»در این آیه که خدا آن را صریحا حرام فرموده شراب است به دلیل آنکه در جاى دیگر فرمود: «یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما» (21) تا به آخر حدیث.
و با توجه به اینکه آیه اول در سوره اعراف آمده و آن سوره در مکه نازل شده بخوبى تفسیر آیه دوم را که در سوره بقره و در مدینه نازل شده است مى‏کند،و به هر صورت از مجموع آیات و روایات بخوبى فهمیده مى‏شود که حرمت شراب از احکام معروف اسلام بوده و در همان آغاز بعثت،رسول خدا(ص)به دستور خداى تعالى آن را حرام کرده،منتهى برخى از مسلمانان که نمى‏توانستند از آن دست بردارند بر خلاف دستور اسلام و با اجتهادى که پیش خود در معناى کلام خدا مى‏کردند آن را مى‏نوشیدند تا وقتى که با شدت و تهدید بیشترى آیه سوره مائده آمد و دیگر نتوانستند به کار خلاف خود ادامه بدهند و به قول معروف در مقابل نص اجتهاد کنند.
و این اجتهاد کردنها و محمل تراشیدنها براى عمل خلافى چون نوشیدن شراب و شرب خمر اختصاصى به آن دسته از مسلمانان صدر اسلام که ذکر شد نداشته بلکه همان طور که در بالا شنیدند خلفاى عباسى و دیگران نیز که از ترس مردم نمى‏خواستند علنا با دستورهاى اسلام مخالفت کنند و از آن سو نمى‏توانستند از هواهاى نفسانى و لذایذ نامشروع خود نیز دست بردارند براى سر و صورت دادن به گناه خود دست به تأویل آیات و روایات مى‏زدند و به میل خود آنها را تأویل و یا به عبارت واضحترتحریف مى‏کردند و گاهى همـهمان گونه که در روایات آمدهـنام«خمر»را به«نبیذ»تبدیل کرده و بى‏باکانه مى‏نوشیدند.و البته اگر بخواهیم در این مقوله از قرآن و حدیث و تاریخ شواهد زیادترى بیاوریم از نگارش تاریخ و وضع تألیف کتاب خارج خواهیم شد و از این رو این گفتار را به همین جا خاتمه مى‏دهیم و خواننده محترم را به کتابهاى مفصل دیگرى که در این باره تألیف و تدوین شده حواله مى‏دهیم. (22)

- پینوشتها -

20.سوره اعراف،آیه .23
21.سوره بقره،آیه .219
22.در این باره مى‏توانید به کتاب تفسیر شریف المیزان تألیف علامه طباطبائى،ج 2،صص 200 به بعد و ج 6،صص 124 به بعد مراجعه کنید.