داستان عبد الله بن انیس

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

و در نقل دیگرى است که به رسول خدا(ص)خبر رسید که خالد بن سفیان هذلى (2) مشغول تهیه افراد و تحریک قبایل است تا به جنگ مسلمانان بیاید.رسول خدا(ص)یکى از مسلمانان را به نام عبد الله بن انیس ـکه از انصار مدینه بودـبراى تحقیق پیرامون این خبر فرستاد و عبد الله بن انیس خود را در جایى به خالد رسانید که چند زن همراه او بر هودجى سوار بودند و او مى‏گشت تا جاى امنى براى فرود آوردن زنان پیدا کند،عبد الله خود را بدو رسانیده و چون خالد پرسید:تو کیستى و براى چه اینجا آمده‏اى؟گفت:مردى از اعراب هستم که چون شنیده‏ ام براى جنگ با این مرد یعنى محمد رسول خدا(ص)ـلشکر تهیه مى‏کنى به نزد تو آمده‏ام.خالد گفت:آرى من در تهیه این کار هستم،عبد الله که این حرف را شنید به همراه او رفت و خود را آماده حمله و قتل او کرد و چون فرصتى به دست آورد به خالد حمله کرد و او را به قتل رسانده و سرش را بریده بسرعت خود را به مدینه رسانید.
قبیله«عضل»و«قاره»پس از این ماجرا نقشه‏اى کشیدند تا با مکر و حیله چند تن از مسلمانان را به تلافى خالد بکشند و به همین منظور گروهى از آنها به مدینه آمدند.

- پینوشتها -

2.به عقیده نگارنده در این دو نقل گویا میان سفیان بن خالد و خالد بن سفیان اشتباهى رخ داده باشد و با مراجعه به کتابهایى که در دسترس بود رفع اشتباه نشد و مجال مراجعه به سایر کتابهاى مفصل دیگر هم نبود.