هجوم مشركين به خانه ابوطالب

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

شب پايان يافت ، مشركين از خواب بيدار شدند و با هماهنگى كامل به خانه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) هجوم بردند، وقتى لحاف را عقب زدند ناگهان چشمشان به على (عليه السلام ) افتاد، پس فهميدند كه على در رختخواب رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) خوابيده و رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) از دست آنان نجات يافته است .
حضرت بر آنان بر آشفت و فرمود: شما با من چه كار داريد؟
گفتند: محمد (صلى الله عليه وآله ) را چه كردى ؟
فرمود: مگر شما او را به من سپرده بوديد كه از من مى پرسيد؟ مگر شما نمى خواستيد پيامبر را از مكه اخراج كنيد؟.
مشركين قريش از اين وضع بسيار ناراحت شده و تاءسف مى خوردند كه اى كاش ديشب حمله مى كرديم ، ابولهب ما را فريب داد. پس او را خائن دانسته و كتك مفصلى به او زدند كه چرا آنها را فريب داده بود.
مشركين قريش پس از ماءيوس شدن از دستيابى به آن حضرت ، تصميم گرفتند به هر طورى كه شده او را پيدا نموده و به قتل برسانند، پس از شخصى به نام ابوكرز (27) خواستند كه از طريق شناسايى نگاره پا، پيامبر را پيدا كند.
ابوكرز بر در حجره رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) ايستاد و از نگاره پا كه بر روى زمين بسته بود تشخيص داد كه اين نگاره رد پاى رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) و همانند ردپايى است كه در مقام ابراهيم است نگاره ديگرى نيز بود كه در تشخصى رده پاى ابوبكر بود، پس ردپاى رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) و ابوبكر را دنبال كرد و نگاره پاها را تعقيب كرد تا بالاخره به دهانه غار ثور رسيد، آنگاه گفت : ردپاها نشان مى دهد كه تا اين محل آمده و از اين محل تجاوز نكرده اند پس يا به آسمان پرواز كرده و يا در زمين فرو رفته اند، ملكى سوار بر اسب بر در غار ايستاده بود، از او پرسيدند كه كسى در مدخل غار نيست ؟ جواب داد: خير.
در نتيجه مشركين قريش پس از ياءس و نااميدى به طرف دره سرازير شدند و به جستجوى رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) پرداختند ولى موفق نشدند و خداوند پيامبر اسلام را از دست مشركين قريش نجات داد (28).

- پینوشتها -

 27- ابوكرز مردى از قبيله خزاعه بود كه از فراست زايد الوصفى برخوردار بود و از نگاره پا كه بر روى زمين قرار داشت صاحب پا را شناسايى مى كرد.
28- تفسير قمى ، ج 1، ص 276.