فصاحت زبان و بلاغت بيان آن حضرت

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

مقام حضرتش در شيوايى و فصاحت زبان و بلاغت گفتار قابل انكار نيست . جوامع كلم (سخنان جامع و كوتاه و پرمغز حكيمانه) به ايشان داده شد و حكمتهاى بديع خاص اوست . با هر امتى از عرب به زبان خاص همان امت سخن مى گفت و در بلاغت از آنان برتر مى بود تا جايى كه بسيارى از يارانش در موارد مختلف در مورد تشريح سخنان و تفسير گفته هايش پرسشهايى مى پرسيدند. اگر كسى در نحوه كلام آن حضرت و رفتارش دقت كند اين امر را درمى يابد.
سخن و طرز و نحوه گفتگوى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با قريشيان و انصار و مردم حجاز و نجد همچون سخن و نحوه گفتگويش با ذوالمشعار همدانى و يا طهفه نهدى و قطن بن حارثه عليمى و وائل بن حجر كندى و ديگر فرمانروايان حضرموت و پادشاهان يمن نبود. به نامه آن حضرت به (قبيله) همدان و گفتگويش با طهفة بن (اءبى) زهير ياد شده - كه در كتاب (( المثل السائر )) آمده است - رجوع كنيد. اگر بيان آنها خارج از موضوع كتاب نبود مقدارى از آنها را مى آورديم .
اصحاب به آن حضرت گفتند: كسى را در بيان ، فصيحتر از شما نيافته ايم . فرمود: (( چرا اين چنين نباشم ؟ خداوند قرآن را به زبان من نازل فرموده است . )) در جايى ديگر فرمود: زيرا من از قريش هستم و در ميان بنى سعد بزرگ شده ام . و از اين رو قدرت فصاحت باديه نشينان و شيوايى الفاظ و رونق عبارات شهرنشينان را يكجا جمع كرده بود.
ام معبد در توصيف حضرت پيامبر صلى الله عليه و آله گفت :
(( منطقى شيرين و قاطع دارد و سخنش بى ارزش و بيهوده نيست . گويى دانه هايى است كه به رديف تنظيم شده باشند. )) (377)
ابن عباس گويد:
(( زمانى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله سخنى مى فرمود و يا درباره چيزى از ايشان پرسش مى شد ، سه بار آن را تكرار مى فرمود تا خوب فهميده شود و خوب فهمانده گردد. )) (378)
امام صادق عليه السلام فرمود:
ما كلم رسول الله صلى الله عليه و آله العباد بكنه عقله قط. قال رسول الله صلى الله عليه و آله : انا معاشر (379) الانبياء امرنا ان نكلم الناس على قدر عقولهم . (380)
(( هرگز پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با مردم با حقيقت عقل خود صحبت نفرمود. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
ما پيامبران ماءموريم كه با مردم به اندازه عقلشان صحبت كنيم . ))
يكى از دانشمندان گفته است :
(( پيامبر صلى الله عليه و آله از لحاظ منطق فصيحترين و بليغترين مردم و از لحاظ بيان برترين آنها بود. مى گفت : من فصيحترين عربم و ساكنان بهشت در آنجا به زبان من سخن مى گويند.
كم حرف و خوش بيان بود. اگر سخن مى گفت ياوه بر زبان نمى آورد. سخنانش همانند دانه هاى منظم بود و از سخن همه مردم مختصرتر ؛ با داشتن اختصار همه مقصود خود را بيان مى فرمود. جبرئيل نيز چنين سخن مى گفت . سخنان آن حضرت جامع و كامل بود ؛ نه كمبود داشت و نه زيادتى در آن ديده مى شد. گفته هايش به هم مرتبط بود. در ميان سخنانش توقف كوتاهى مى نمود تا شنونده آن را حفظ نمايد و بفهمد. صدايش بلند و آهنگ آن از صداى همه مردم بهتر و زيباتر بود. بسيار ساكت بود. بدون نياز سخن نمى گفت . در حال آرامش و در حال خشم و غضب جز سخن حق سخنى نمى فرمود. )) (381)

- پینوشتها -

377- بحار الاءنوار 19: 42 با كمى اختلاف .
378- مكارم الاخلاق ، الباب الاول ، الفصل الثانى ، فى الرفق ..، ح 3؛ بحار الاءنوار 16: 234.
379- در متن : معشر.
380- اصول كافى ، كتاب العقل و الجهل ، ح 15؛ روضه كافى : 268 ( ح 394).
381- المحجة البيضاء 4: 132 133.