شفقت و مهربانى و رحمت براى همه مردم

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)

خداوند متعال درباره حضرتش مى فرمايد:
عزيز عليه ما عنتم ، حريص عليكم بالمؤمنين رؤوف رحيم . (342)
(رنج كشيدنتان بر او گران است و او بر (ايمان) شما حريص است و با مؤمنان رؤوف و مهربان .)
و مى فرمايد:
و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين . (343)
(و ما تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم .)
گفته اند كه اين از فضيلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بود كه خداوند متعال دو نام از نامهاى خود را به ايشان داده و فرموده است :
(بالمؤمنين رؤوف رحيم .)
روايت شده :
(( اعرابى اى نزد پيامبر آمد تا چيزى از حضرتش بگيرد. آن حضرت خواسته او را داد. آنگاه فرمود: آيا به تو احسان كردم ؟ گفت : خير ؛ خوبى هم نكردى ! مسلمانان خشمگين برخاستند تا توبيخش كنند. پيامبر صلى الله عليه و آله اشاره فرمود كه : دست نگاه داريد. آنگاه از جاى برخاست و وارد منزل شد و چيزى براى اعرابى فرستاد. مقدارى هم بر آن افزود. پس ‍ فرمود: آيا به تو نيكى كردم ؟ اعرابى گفت : آرى ؛ خداوند به تو و عشيره ات خير و بركت عطا فرمايد. آن حضرت به اعرابى گفت : تو چيزهايى به زبان آوردى كه ياران من از تو ناراحت شدند. حال اگر دوست دارى ، سخنى را كه در برابر من گفتى در حضور آنان نيز تكرار كن تا كينه اى كه از تو در دل دارند بيرون رود. گفت : مى پذيرم .
صبحگاهان (يا شب هنگام) مرد آمد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اين اعرابى آنچه را كه شنيديد گفت و ما هم به او داديم و اظهار داشت كه راضى شده است ، آيا چنين نيست اى اعرابى ؟ گفت : آرى ؛ خداوند به تو و خاندان و عشيره ات خير و بركت عطا فرمايد. آنگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: حكايت من و اين مرد مانند حكايت مردى است كه شترش فرار كرده بود و مردم براى گرفتن شتر ، او را دنبال كردند. اين عمل مردم ، شتر را بيشتر دور مى ساخت . صاحب شتر فرياد برآورد: مردم ! من و شترم را به حال خود واگذاريد. من بيش از شما به او محبت مى كنم و حال او را بهتر از شما مى دانم . آنگاه به طرف شتر رفت و مقدارى علوفه براى او برد و شتر را بازگردانيد. سپس بار خويش بر آن گذاشت و سوار شد. حال اگر من نيز شما و آن مرد را به خاطر گفته هايش به حال خود گذاشته بودم ، او را كشته بوديد و آن مرد به دوزخ مى رفت . )) (344)
از علاء بن حضرمى (345) روايت شده كه گفت :
به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفتم : خويشانى دارم كه به آنان احسان و نيكى مى كنم ولى آنها با من بدى مى كنند. من به آنها مى پيوندم ولى آنها از من مى برند و دورى مى جويند. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
ادفع بالتى هى احسن فاذا الذى بينك ... (346)
(به بهترين نحوه (بدى را) پاسخ ده ؛ آنگاه كسى كه بين تو و او دشمنى است ، دوست مى گردد.)
علاء گفت :
شعرى از اين بهتر سروده ام . فرمود: (( چه سروده اى ؟! )) علاء شعر خويش را خواند. آن حضرت فرمود: (( بعضى از شعرها پند و اندرز است و برخى گفته ها سحرانگيز است . شعر تو نيكوست ولى كتاب خدا نيكوتر است . ))
و روايت شده :
(( عربى از بنى سليم در بيابان مى زيست . سوسمارى از دستش رها شد. دنبالش كرد تا بار ديگر آن را گرفت و در آستين خود قرار داد به سوى رسول خدا صلى الله عليه و آله روانه شد. زمانى كه نزد آن حضرت ايستاد گفت : اى محمد! اى محمد!... تو جادوگر دروغگوئى هستى !! آسمان بر كسى سايه نيفكنده و زمين بر خود دروغگوتر از تو را حمل ننموده است !! ادعا مى كنى در اين دنيا خدايى وجود دارد كه تو را بر سياه و سفيد مبعوث گردانيده است . به لات و عزى سوگند اگر نه اينكه از قومم مى ترسيدم كه مرا شتابگر و عجول بنامند ، تو را با اين شمشير ضربه اى مى زدم كه بميرى و همه را ، گذشتگان و آيندگان را ، از تو آسوده مى گردانيدم .
عمر بن خطاب به شتاب از جا برخاست تا بر او حمله كند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بنشين ابوحفص . بردبار به پيامبرى نزديك است .
آنگاه حضرت رو به اعرابى كرد و فرمود: اى برادر بنى سليم ، عربها با ما چنين مى كنند! در مجالسمان به ما حمله مى كنند و سخنانى درشت در برابر ما مى گويند! اى اعرابى ! به خدايى كه مرا به حق مبعوث داشته سوگند ، آن كس كه در اين دنيا به من آسيب برساند فردا در آتش ‍ مى سوزد... )) (347)
از حضرتش روايت شده كه فرمود:
(( كسى از شما چيزى درباره اصحاب و يارانم به من نگويد ؛ زيرا دوست دارم با قلبى سالم و خالى از كينه با شما روبه رو شوم . )) (348)
از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمود:
(( مردى يهودى به رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد شد و گفت : سام عليكم . عايشه حاضر بود. رسول خدا فرمود: (( بر تو باد. )) پس ‍ ديگرى وارد شد و به همان ترتيب گفت : پيامبر نيز همان پاسخ را داد. عايشه با خشم گفت : مرگ و خشم و لعنت بر شما باد اى قوم يهود! اى برادران ميمون و خوك ! پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رو به عايشه كرد و فرمود: (( اى عايشه ، اگر فحش و ناسزا به صورت چهره اى درمى آمد ، چهره بدى داشت . مدارا بر هر چيز نهاده شود آن را زينت مى دهد و اگر از چيزى گرفته شود آن را بى مقدار و معيوب مى سازد. )) (349)
از امير مؤمنان عليه السلام روايت شده كه فرمود:
(( رسول خدا صلى الله عليه و آله وضو مى گرفت . گربه خانه به حضرتش ‍ پناه آورد. آن حضرت دانست كه گربه تشنه است . ظرف آب را نزديك گربه گذاشت تا آب بنوشد. سپس با باقيمانده آن آب وضو گرفت . )) (350)

- پینوشتها -

342- توبه : 128.
343- انبياء: 108.
344- المحجة البيضاء 4: 149.
345- حضرمى لقب عبدالله بن عماد بن اكبر پدر علاء بود. علاء والى بحرين شد و در سال 14 ( يا 21) در گذشت . ( الاصابه ، اسد الغابه ).
346- فصلت : 35.
347- بحار الاءنوار 43: 69 70.
348- مكارم الاخلاق ، الباب الاول ، الفصل الثانى ، فى تواضعه ...، ح 16.
349- اصول كافى 2: 648. سام در لغت به معناى مرگ است ؛ (( يعنى مرگ بر شما )) !
350- بحار الاءنوار 16: 293.