ريگ بيابان يا طلاى سرخ

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

ريگ بيابان يا طلاى سرخ

مرحوم قطب الدّين راوندى ، طبرسى ، ابن حمزه طوسى و برخى ديگر از بزرگان رضوان اللّه تعالى عليهم آورده اند:
يحيى بن زكرياى خزاعى به نقل از ابوهاشم جعفرى - يكى از اصحاب حديث مى باشد - حكايت كند:
روزى از روزها به همراه حضرت ابوالحسن ، امام علىّ هادى عليه السلام به بيرون شهر سامراء، جهت ملاقات با بعضى از طالبيّين خارج گشتيم .
پس در بيابان ساعتهائى را مانديم و براى حضرت فرشى را پهن كردند و امام عليه السلام روى آن نشست ؛ و من نيز در نزديكى آن حضرت نشستم و با يكديگر مشغول سخن گفتن شديم .
و من در بين صحبت ها و مذاكرات ، اظهار داشتم : ياابن رسول اللّه ! همان طور كه اطّلاع داريد، من تهى دست هستم و زندگى خود و خانواده ام را به سختى سپرى مى كنم .
ادى عليه السلام همين كه سخن مرا شنيد، دست مبارك خود را به سمت جائى كه نشسته بود، دراز نمود و مشتى از ريگ هاى بيابان را برداشت و به من داد و فرمود: اى ابوهاشم ! با اين مقدار، زندگى و معاش خود را بگذران كه خداوند متعال بر تو توسعه و بركت در روزى ، عطا گرداند.
و سپس افزود: سعى كن كه اين موضوع ، محرمانه و مخفى بماند و براى كسى بازگو و فاش نگردد.
ابوهاشم گويد: چون آن ريگ ها را در جيب خود ريختم و هنگامى كه به منزل بازگشتم ، نگاهى به آن ها انداختم ، پس ديدم كه همچون طلاى سرخ صيقل و جلا داده شده مى درخشد.
فرداى آن روز يكى از آشنايان زرگر را به منزل آوردم تا آن ريگ ها را امتحان و آزمايش كند.
همين كه زرگر آن ها را مورد آزمايش قرار داد گفت : اين ها از بهترين نوع طلاى سرخ است كه به اين شكل در آمده است ، آن ها را از كجا و چگونه به دست آورده اى ؟!
در جواب ، به او گفتم : اين ها از قديم الا يّام نزد ما بوده است .(25)

___________________________________________
25- الخرايج و الجرايح : ج 2، ص 673، ح 3، إ ثبات الهداة : ج 3، ص 369، ح 31، مجموعة نفيسة : ص 233، إ علام الورى طبرسى : ج 2، ص 118، الثّاقب فى المناقب : ص 532، ح 467، بحارالا نوار: ج 50، ص 138، ح 32.