موانع استجابت دعا - (بخش دوم)

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

 باور نداشتن اجابت دعا
در صفحات گذشته در باب سوء ظن و بدگمانى توضيح داده شد .
به تأخير انداختن نمازها
نماز ، عبادتى كامل و از زيباترين مراسم بندگى و اظهار تواضع و خشوع نسبت به پروردگار جهانيان است .
آيات قرآن و روايات در رابطه ى با نماز ، حقايق بسيار مهمى را مطرح كرده اند كه فهرستوار به گوشه اى از آن حقايق اشاره مى كنم .
نماز ، انسان را از فحشا و منكرات باز مى دارد . اقامه ى نماز ، از نشانه هاى مردم مؤمن است . همه ى انبيا بر پا دارنده ى نماز بودند . انبيا خانواده ى خود را به اقامه ى نماز دعوت مى كردند .
محافظت بر همه ى نمازها از وظايف واجب است . بى نماز ، از رحمت خدا محروم و شفاعت شفيعان شامل او نمى شود . نماز ، از قوانين دين و جلوه گاه خوشنودى رب و راه روشن انبياست . نماز ، پس از اقرار به دين ، در رأس اسلام است . براى هر چيزى شرف و قدرى است و شرف و قدر دين نماز است . نماز ، حصارى استوار در برابر حملات شيطان است . نماز ، سبب نزول رحمت است . محبوب ترين عمل به سوى خدا ، نماز است . نماز ، آخرين وصيت و سفارش پيامبران است . نماز ، نور چشم رسول خداست . نماز ، نزديك كننده ى هر انسان باتقوا به خداست . نماز ، پس از معرفت بالاترين عمل است . نماز ، ستون دين است . خواندن نماز با رعايت شرايط آن ، سبب آمرزش است . اول چيزى كه در قيامت از مردم پرسيده مى شود ، نماز است . اول عملى كه خدا در قيامت از اعمال بنده اش مى نگرد ، نماز است . اول عملى كه در قيامت محاسبه مى شود ، نماز است . نماز ، سبب پاك شدن انسان از كبر است . قبولى نماز ، در گرو تقوا و پاكدامنى و پارسايى و دورى گزيدن از محرمات است . برترى نماز اول وقت ، چون برترى آخرت نسبت به دنياست . برترى نماز اول وقت در برابر آخر وقت براى مؤمن ، از مال و فرزندش بهتر است . بى نماز ، كافر است . بى نماز ، پس از مرگ در صف يهود يا نصارى يا مجوس است . سبك شمارنده ى نماز ، مردود خدا و رسول است . ترك نماز و ضايع كردن نماز و سبك شمردن نماز و به تأخير انداختن نماز از اول وقت به پايان وقت ، باعث بازداشتن دعا از اجابت است .
ترك نيكى و صدقه
احسان به مردم و صدقه دادن به نيازمند ، سبب جلب خوشنودى و رضايت خدا ، و عامل نزول رحمت و اجابت دعاست .
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
الصَّدَقَةُ تَمْنَعُ سَبعِينَ نَوعاً مِن أَنْواعِ البَلاءِ أَهْوَنُهَا الجُذامُ وَالبَرَصُ(1) .
« صدقه هفتاد نوع از انواع بلا را از انسان باز مى دارد ، سبك ترينش جذام و پيسى است » .
و نيز آن حضرت فرمود : صدقه بپردازيد و بيمارانتان را با صدقه مداوا كنيد ، مسلماً صدقه ناراحتى هاى زايل شدنى و بيماري ها را دفع مى كند ، صدقه عمر شما و خوبي هايتان را مى افزايد(2) .
داستانى شگفت از صدقه
مردى بنام عابد، از نيكان قوم موسى، سى سال از حضرت حق درخواست فرزند داشت ولى دعايش به اجابت نرسيد . به صومعه ى يكى از انبياى بنى اسرائيل رفت و گفت : اى پيامبر خدا ! براى من دعا كن تا خدا فرزندى به من عطا كند ، من سى سال است از خدا درخواست فرزند دارم ولى دعايم به اجابت نمى رسد .
آن پيامبر دعا كرد و گفت : اى عابد ! دعايم براى تو به اجابت رسيد ، به زودى فرزندى به تو عطا مى شود ، ولى قضاى الهى بر اين قرار گرفته كه شب عروسى آن فرزند شب مرگ اوست !!
عابد به خانه آمد و داستان را براى همسرش گفت ، همسرش در جواب عابد گفت : ما به سبب دعاى پيامبر از خدا فرزند خواستيم تا در كنار او در دنيا راحت بينيم ، چون به حد بلوغ رسد به جاى آن راحت ، ما را محنت رسد ، در هر صورت بايد به قضاى حق راضى بود . شوهر گفت : ما هر دو پير و ناتوان شده ايم چه بسا كه وقت بلوغ او عمر ما به پايان رسد و ما از محنت فراق او راحت باشيم .
پس از نُه ماه پسرى نيكو منظر و زيبا طلعت به آنان عطا شد ، براى رشد و تربيت او رنج فراوان بردند تا به حد رشد و كمال رسيد ، از پدر و مادر درخواست همسرى لايق و شايسته كرد ، پدر و مادر نسبت به ازدواج او سستى روا مى داشتند ، تا از ديدار او بهره ى بيشترى برند ، بناچار كار به جايى رسيد كه لازم آمد براى او شب زفاف برپا كنند ، شب عروسى به انتظار بودند كه چه وقت سپاه قضا درآيد و فرزندشان را از كنار آنان بربايد ، عروس و داماد شب را به سلامت به صبح رساندند و هم چنان به سلامت بودند تا يك هفته بر آنان گذشت ، پدر و مادر شادى كنان به نزد پيامبر زمان آمدند و گفتند : با دعايت از خدا براى ما فرزندى خواستى و گفتى كه شب زفاف او با شب مرگ او يكى است ، اكنون يك هفته گذشته و فرزند ما در كمال سلامت است !
پيامبر گفت : شگفتا ! آنچه من گفتم از نزد خود نگفتم ، بلكه به الهام حق بود ، بايد ديد فرزند شما چه كارى انجام داد كه خداى بزرگ ، قضايش را از او دفع كرد . در آن لحظه جبرئيل امين آمد و گفت : خدايت سلام مى رساند و مى گويد : به پدر و مادر آن جوان بگو : قضا همان بود كه بر زبان تو راندم ، ولى از آن جوان خيرى صادر شد كه من حكم مرگ را از پرونده اش محو كردم و حكم ديگر به ثبت رساندم ، و آن خير اين بود كه : آن جوان در شب عروسى مشغول غذا خوردن شد ، پيرى محتاج و نيازمند در خانه آمد و غذا خواست ، آن جوان غذاى مخصوص خود را نزد او نهاد ، آن پير محتاج غذا را كه در ذائقه اش خوش آمده بود ، خورد و دست به جانب من برداشت و گفت : پروردگارا ! بر عمرش بيفزا . من كه آفريننده ى جهانم به بركت دعاى آن نيازمند هشتاد سال بر عمر آن جوان افزودم تا جهانيان بدانند كه هيچ كس در معامله با من از درگاه من زيانكار برنگردد و اجر كسى به دربار من ضايع و تباه نشود(3) .
فحش و كلمات ركيك
زبان ، در عين اين كه مى تواند با گفتن سخن حق و كلام مثبت و هدايت كردن مردم به سوى حق و گره گشايى از كار مردم به بهره اى عظيم و ثوابى سنگين از سوى خدا نايل شود ، زمينه دارد كه با سخنانى دور از منطق و كلماتى بى اصل و اساس و مطالبى دور از حقيقت ، و گناهانى چون غيبت و تهمت و شايعه و باطل گويى و فحش و كلمات ركيك ، بارى خطرناك از گناه و معصيت و عذابى جاويد و ابدى به دوش خود بردارد .  بزرگان دين گفته اند : زبان جِرمش صغير و جُرمش عظيم است .
پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
إِنَّ أَكْثَرَ خَطَايَا ابْنُ آدَم فِى لِسَانِهِ(4) .
« يقيناً بيشتر خطاهاى انسان در زبان اوست » .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : از نشانه هاى شركت شيطان در كار انسان اين است كه : انسان فحّاش باشد ، باك نكند كه چه مى گويد و درباره ى او چه مى گويند(5) .
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
البَذَاءُ مِنَ الجَفَاءِ وَالجَفَاءُ فِى النَّارِ(6) .
« فحش ، از باطل است و باطل در آتش است » .
در پاره اى از روايات آمده : كسى كه به برادر مسلمانش فحش دهد ، خدا بركت را از رزقش برمى كند و او را به خود وامى گذارد و ابزار و وسائل زندگيش را نابود مى كند(7) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كنز العمال : 15982 ; ميزان الحكمه : 7 / 3036 ، الصدقة ، حديث 10354 .
2 ـ كنز العمال : 16113 ; ميزان الحكمه : 7 / 3038 ، الصدقة ، حديث 10360 .
3 ـ الستين الجامع : 44 .
4 ـ كنز العمال : 3 / 549 .
5 ـ كافى : 2 / 323 ، باب البذاء ، حديث 1 .
6 ـ كافى : 2 / 325 ، باب البذاء ، حديث 9 .
7 ـ كافى : 2 / 325 ، باب البذاء ، حديث 13 .