علاوه بر اشكالات سندى روايات سد الأبواب در باره ابوبكر، اشكالات دلالى نيز بر اين قصه وارد است. يكى از اين اشكالات اين است كه خليفه اول، بعد از هجرت بلا فاصله به روستاى در اطراف مدينه به نام «سُنْحْ» رفته و تا شش و يا هفت ماه بعد از رحلت رسول خدا صلى الله و آله وسلم، ساكن آن جا بوده است؛ بنابراين اصلا خانهاى در كنار مسجد النبى نداشته است كه رسول خدا بخواهد خوخه يا درِ آن را باز بگذارد.
محمد بن اسماعيل بخارى در صحيح خود در باره وقايع بعد از رحلت رسول خدا (ص) و غيبت ابوبكر در هنگام رحلت آن حضرت مى نويسد:
عن عَائِشَةَ رضي الله عنها زَوْجِ النبي صلى الله عليه وسلم أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم مَاتَ وأبو بَكْرٍ بِالسُّنْحِ قال إِسْمَاعِيلُ يَعْنِي بِالْعَالِيَةِ فَقَامَ عُمَرُ يقول والله ما مَاتَ رسول اللَّهِ.... صحيح البخاري ج 3، ص 1341، ح3467، كتاب فضائل الصحابة، بَاب قَوْلِ النبي e لو كنت مُتَّخِذًا خَلِيلًا.
از عائشه همسر رسول خدا (ص) نقل شده است كه گفت: رسول خدا از دنيا رفت؛ در حالى كه ابوبكر در سنح بود. اسماعيل (راوى حديث) گفته: مراد از سنح؛ بلندىهاى اطراف مدينه است. عمر برخواست و گفت: قسم به خدا رسول خدا از دنيا نرفته است....
و باز به نقل از عائشه مى نويسد كه بعد وفات پيامبر صلى الله عليه وآله، از خانه خودش كه در سنح بود، به مدينه آمد:
أخبرني أبو سَلَمَةَ أَنَّ عَائِشَةَ رضي الله عنها زَوْجَ النبي صلى الله عليه وسلم أَخْبَرَتْهُ قالت أَقْبَلَ أبو بَكْرٍ رضي الله عنه على فَرَسِهِ من مَسْكَنِهِ بِالسُّنْحِ حتى نَزَلَ فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ فلم يُكَلِّمْ الناس حتى دخل على عَائِشَةَ....
عائشه همسر رسول خدا به من خبر داد كه: ابوبكر سوار بر اسبش، از خانهاى كه در سنح داشت، آمد و داخل مسجد شد، با مردم سخن نگفت تا بر عائشه وارد شد....
ج 1، ص 418، ح1184، كِتَاب الْجَنَائِزِ، بَاب الدُّخُولِ على الْمَيِّتِ بَعْدَ الْمَوْتِ إذا أُدْرِجَ في كفنه.
بخارى همين روايت را با سند ديگر از عائشه در ج 4، ص 1618، ح4187، كِتَاب الْمَغَازِى، بَاب مَرَضِ النبى (ص) وَوَفَاتِهِ نقل كرده است.
و همچنين طبق نقل بزرگان اهل سنت، خليفه اول تا شش ماه و طبق برخى از نقلها تا هفت ماه بعد از خلافتش در همان جا ساكن بوده و هر روز با پاى پياده و يا سوار بر مركب به مركز خلافت مى آمده و بعد از نماز عشاء به منزلش در سنح برمى گشته است.
محمد بن سعد در الطبقات الكبرى، بلاذرى در انساب الأشراف، طبرى در تاريخ خود، ابن جوزى در المنتظم ابن اثير در اسد الغابه و... مى نويسند:
بُويِعَ أَبُو بَكْرٍ الصديق يَوْمَ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَوْمَ الاثْنَيْنِ لاِثْنَتَيْ عَشرَةَ لَيْلَةً خَلَتْ مِنْ شَهْرِ رَبيعٍ الأَوَّل سَنَة إِحْدَى عشرةَ وَكَانَ مَنْزِلُهُ بِالسُّنُحِ عِنْدَ زَوْجَتِهِ حَبِيبَةَ بِنتِ خارجَةَ بن زيد بن أَبي زهيرٍ مِن بني الْحَارِثِ بن الخَزرج، وَكَانَ قَدْ حَجَّرَ عَليهِ حُجْرَةً مِنْ شَعرٍ، فَمَا زَادَ عَلى ذالِكَ حَتَّى تَحَوَّلَ إِلىِ ِالمَدِينَةِ، فَأَقَامَ هُنَاكَ بِالسُّنُحِ بَعْدَمَا بُويِعَ لَهُ سِتَّةَ أَشْهُرٍ يَغْدُو عَلى رِجْلَيهِ، ورُبَمَّا رَكِبَ عَلى فَرَسٍ لَهُ وَعَلَيهِ إِزَارٌ ورداءٌ مُمَشَّقٌ فَيُوَافِي المدِينَةَ فَيُصَلي الصَّلَوَاتِ بالنَّاسِ، فَإِذَا صَلَّى الْعِشَاءَ رَجَعَ إِلى أَهْلِهِ بِالسُّنُحِ.
در روز دوشنبه، دوازدهم ربيع الأول سال يازهم هجرى، در روز رحلت رسول خدا (ص) با ابوبكر بيعت شد، خانه ابوبكر در سنح، نزد همسرش حبيبة دختر خارجه از قبيليه بنى حارث بود. ابوبكر براى او حجرهاى از مو ساخته بود، تا زمانى كه به مدينه نيامد، چيزى بر اين حجره نيفزود، در همان جا زندگى مى كرد و تا شش ماه بعد از بيعتش، با پاى پياده و گاهى سوار بر اسب به مدينه مى آمد، بعد از اتمام نماز عشاء دوباره نزد خانوادهاش بازمى گشت.
الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبري، ج 3، ص 186، ناشر: دار صادر – بيروت؛ البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج 3، ص 313؛ الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 354، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت؛ ابن الجوزي، ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، المنتظم في تاريخ الملوك والأمم، ج 4، ص 72، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولي، 1358؛ الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ)، أسد الغابة في معرفة الصحابة، ج 3، ص 334، تحقيق عادل أحمد الرفاعي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولي، 1417 هـ - 1996 م.
ملا على قارى حنفى به نقل از فضل الله تُورِبِشْتى از علماى شافعى ساكن شيراز (متوفاي660هـ) مى نويسد:
(خوخة إلا خوخة أبي بكر)... قال التوربشتي: وهذا الكلام كان في مرضه الذي توفي فيه في آخر خطبة خطبها، ولا خفاء بأن ذلك تعريض بأن أبا بكر هو المستخلف بعده وهذه الكلمة إن أريد بها الحقيقة، فذلك لأن أصحاب المنازل اللاصقة بالمسجد قد جعلوا من بيوتهم مخترقاً يمرون فيه إلى المسجد أو كوّة ينظرون إليها منه، فأمر بسد جملتها سوى خوخة أبي بكر تكريماً له بذلك أوّلاً ثم تنبيهاً للناس في ضمن ذلك على أمر الخلافة حيث جعله مستحقاً لذلك دون الناس. وإن أريد به المجاز فهو كناية عن الخلافة وسد أبواب المقالة دون التطرق إليها والتطلع عليها.
وأرى المجاز فيه أقوى إذ لم يصح عندنا أن أبا بكر كان له منزل بجنب المسجد وإنما كان منزله بالسنح من عوالي المدينة.
اين سخن را رسول خدا (ص) در زمان بيماريى كه بر اثر آن از دنيا رفت، و در آخرين سخنرانى خود فرمودهاند. روشن است كه اين سخن كنايه از از اين كه ابوبكر بعد از آن حضرت جانشين ايشان خواهد شد؛ البته اگر معناى حقيقى اين كلمه مراد باشد؛ زيرا ياران رسول خدا منازلى چسپيده به مسجد داشتند كه گذرگاههاى براى ورود به مسجد و يا پنجرهاى براى ديدن مسجد باز كرده بودند، رسول خدا (ص) دستور داد كه همه آنها؛ جز خوخه ابوبكر بسته شود. رسول خدا اين دستور را دارد تا در قدم نخست ابوبكر تكريم كرده باشد و سپس در ضمن آن مردم را متوجه اين مطلب نمايد كه فقط ابوبكر سزاوار امر خلافت است و نه ديگران.
اما اگر معناى مجازى روايت منظور باشد، بازهم كنايه از خلافت و بستن گفتگو در باره خلافت و چشمداشت به آن است.
من معناى مجازى را قوىتر مى دانم، زيرا به اعتقاد ما ابوبكر منزلى در كنار مسجد نداشته است؛ بلكه منزل او در سنح در اطراف مدينه بوده است.
ملا علي القاري، علي بن سلطان محمد الهروي(متوفاي1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج 11، ص 165، تحقيق : جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1422هـ - 2001م.
اين دانشمند بزرگ سني، به صراحت مى گويد كه ابوبكر منزلى در كنار مسجد نداشته است؛ بنابراين اصل داستان زير سؤال مى رود و سالبه به انتفاء موضوع خواهد شد.
ابوبكر، خانه اي در مدينه نداشته است :
- بازدید: 1475