كربلا در زبانهاى شرقى باستانى (×)

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

اشاره:
سرزمين «كربلا» براى ما شيعيان به عنوان قتلگاه و مزار سالار شهيدان امام حسين ‏بن على عليهماالسلام، شناخته شده است. اما اين سرزمين پيشينه تاريخى طولانى دارد و از ديرباز سرزمينى مقدس و مورد توجه بوده‏است.
در روايت هايى كه از معصومين، عليهم‏السلام، به ما رسيده نيز اين سرزمين جايگاه و اهميت‏ خاصى دارد و از آن با احترام خاصى ياد شده ‏است.


از جمله در روايتى كه اميرمؤمنان، عليه‏السلام، از پيامبر اكرم، صلى ‏الله‏ عليه‏ وآله، نقل مى‏كند، آمده است:
يقبر ابنى بارض يقال لها كربلاء هى البقعة التى كانت فيها قبة الاسلام التى نجاالله عليها المؤمنين الذين آمنوا مع نوح فى الطوفان. (1)
فرزندم در سرزمينى كه به آن «كربلا» گفته مى‏شود، به خاك سپرده مى‏شود. آنجا سرزمينى است كه گنبد اسلام در آن قرار دارد. همانجا كه خداوند مؤمنانى را كه به نوح ايمان آورده بودند در طوفان نجات دارد.
در روايت ديگرى نيز كه از امام صادق، عليه‏ السلام، نقل شده ايشان خطاب به «ابى يعفور» مى‏فرمايد:
و يحك اما تعلم ان الله اتخد كربلا حرما آمنا مباركا قبل ان يتخذ مكة حرما. (2) واى بر تو! آيا نمى‏دانى كه خداوند «كربلا» را حرم امن قرار داد، پيش از آنكه مكه را حرم قرار دهد؟!
در مقاله حاضر نويسنده پس از اشاره به روايتهاى ياد شده، تلاش كرده است كه با ريشه‏يابى لغت «كربلا» و يافتن معادلهاى آن در زبانهاى شرق باستان جايگاه تاريخى اين سرزمين را نشان دهد.
روايت هاى ياد شده اشاره به اين دارند كه «كربلا» سرزمينى است كه در آن گنبد اسلام قرار دارد. همان سرزمينى كه خداوند به هنگام طوفان، كسانى را كه به نوح ايمان آورده بودند نجات داد.
چنانكه معروف است، «كربلا» از پيش از دوران اسلامى نام منطق ه‏اى در غرب رود فرات بوده كه نامهاى تاريخى ديگرى چون «طف‏»، «عمورا» و ... نيز داشته است.
مؤلف «معجم البلدان‏» مى‏گويد:
«كربلا» از واژه «كربلة‏» به معنى «سستى پاها» گرفته شده است. گفته مى‏شود: «جاء يمشى مكربلا»; يعنى آمد در حالى كه به سستى راه مى‏رفت.
بر اين اساس مى‏توان گفت كه زمين آن منطقه سست‏ بوده و از اينرو «كربلا» ناميده شده است. همچنين در لغت گفته مى‏شود «كربلت الحنطة‏»; يعنى گندم را پاك و خالص كردم.
بنابراين مى‏توان گفت كه چون اين سرزمين خالى از سنگريزه و درختان انبوه بوده، به آن «كربلا» گفته ‏اند. (3) به نظر من براى ريشه و منشا واژه كربلا سه احتمال وجود دارد:
احتمال اول:
تركيبى از «كرب - ايلا» باشد
واژه «كرب‏» تلفظ ديگر واژه «قرب‏» در عربى است كه به معنى نزديكى و نزديك شدن به معبود است. (4) اين واژه در زبانهاى عبرى و سريانى همانند عربى با «قاف‏»نوشته مى‏شود اما در زبانهاى اكدى و بابلى با «كاف‏» نوشته مى‏شود. (5) در زبان عربى، سبئى كهن و عبرى، «قربان‏» به معناى چيزى كه به خداوند، عزوجل، نزديك مى‏شود (6) و همچنين قربانى است كه در راه خدا داده مى‏شود. و از همين باب است «عيد قربان‏» كه همان «عيد اضحى‏» است.
و در زبان سريانى شرقى «قربانا» به معنى قربانى مقدس است. (8) در زبان سبئى كهن «مكرب‏» به معنى معبد، كنيسه يهوديان، عبادتگاه و صومعه آمده كه مشتق از «كرب‏» است. (9) در نقشه «بطلميوس‏» (10) ،شهر مكه با نام «مكورابا» آمده كه همان لفظ «مكوربة‏» يا «مكربة‏» است، كه در زبان عربى به صورت «مقربة‏» (اسم مكان از قرب) مى‏آيد و به معنى «محلى كه به معبود نزديك مى‏شوند» يا «خانه نزديك شدن‏» يا «معبد» يا «مسجد» يا «محل عبادت‏» است. (11) لفظ «ايل‏» در زبان عبرى به معنى «پروردگار آفريننده‏» است كه «ايلوها» هم تلفظ مى‏شود. (12) و در زبان اكدى و بابلى «ايلو»، (ILU) به معنى «خداوند» و «پروردگار» است (13) كه برابر با واژه «آن‏»، (AN) در زبان سومرى است. (14) بر اين اساس مى‏توان گفت: «كربلا» به معنى «نزديكى به پروردگار» و «نزديكى جستن به پروردگار» مى‏باشد و شهر كربلا نيز به معنى «شهر نزديكى به پروردگار» و «شهر خانه خدا» است. (15) اين مفهوم هماهنگى كاملى با اين روايت منقول از امام صادق، عليه‏السلام، دارد كه مى‏فرمايد:
خداوند پيش از آنكه مكه را حرم امن قرار دهد كربلا را حرم امن كرده است. (16)
احتمال دوم:
تركيبى از «كار - بلات‏» باشد
لفظ «كار»، (Kar) واژه‏اى است كه در برابر يكى از علائم خط ميخى گذاشته شده در زبان اكدى مترادف با واژه «ايطيرو»، ( eteru) (17) و «اطيرو»، (etteru) و «ايطيرتو»، (ettertu) به معنى «نجات دادن‏» است.
واژه «بلات‏»، (balat) مشابه واژه اكدى «باليتو»، (balittu) است، كه مؤنث كلمه «بالتو»، (baltu) و «بالاتو»، (balatu) و به معنى «زندگى‏» و «در امان بودن‏» مى‏باشد.
براساس اين احتمال مى‏توان گفت واژه «كربلات‏» به معنى «نجات زندگى‏» است، و در خط ميخى به صورت، (din) و يا، (ti) نوشته مى‏شود. (18) مانند واژه اورشليم كه مركب از «اور» به عنوان يك واژه سومرى و «شاليم‏» به عنوان يك واژه اكدى مى‏باشد.
بنابراين شهر كربلا به معنى شهر نجات زندگى است كه اين مفهوم با اين روايت منقول از پيامبر مطابقت كامل دارد كه مى ‏فرمايد:
كربلا سرزمينى است كه خداوند در آن انسانهاى مؤمنى را كه به نوح ايمان آوردند نجات داد.
احتمال سوم:
تركيبى از «كور - بلات‏» باشد
«كور» كه واژه‏اى است‏براى علامت ميخى، (Kur) ،به معنى «معبد و پرستش گاه‏»، «خانه بزرگ عبادت‏»، «شهر» و يا «تپه‏» مى‏باشد. (19) بر اين اساس «كوربلات‏» به معنى «شهر امن‏» يا «معبد امن‏» يا «خانه صلح‏» است. اين مفهوم نيز با دو روايت‏يادشده مطابقت دارد.
نگاهى به واقعيت احتمال هاى سه‏ گانه
بعيد نيست كه اين مفاهيم احتمالى سه‏گانه در مراحل مختلف تاريخى با واژه «كربلا» ارتباط داشته باشند، چه آنكه اين منطقه در طول تاريخ توصيف هاى متعددى داشته است.
اگر «كرب - ايل‏» بگوييم از آن جهت‏خواهد بود كه خانه‏اى براى عبادت خداوند و نزديكى به او بوده است.
اگر «كر - بلات‏» بگوييم از آن جهت است كه اين مكان همان جايى است كه در آن زندگى بشريت از طوفان نجات داده شد.
و اگر «كور - بلات‏» گفته شود، بدان جهت است كه اين منطقه معبد امن است و توصيف خانه‏هاى خدا به شمار مى‏رود و چنانچه در كلام حضرت ابراهيم آمده‏است:
و اذ قال ابراهيم رب اجعل هذا بلدا آمنا و ارزق اهله من الثمرات. (20)
كوه كشتى نوح در بابل است
يا، (Di) عوض كنيم واژه «كردين‏» و «كردى‏» به دست‏خواهيم آورد.
واژه «كردى‏»، نزديك به واژه «قردى‏» است كه مؤلف «معجم ‏البلدان‏» ذكر كرده‏است. او مى‏گويد:
«قردى‏» روستايى در نزديك «كوه جودى‏» در منطقه جزيره [در بين‏النهرين] و در نزديكى «قريه ثمانين‏» است كه در آن كشتى نوح پهلو گرفت. (21) گفتنى است كه آنچه «حموى‏» در اينجا در مورد محل «قردى‏» اظهار داشته، به پيروى از برخى منقولات اهل كتاب است.
در تورات آرامى معروف به «ترجوم اونقيلوس‏» (22) و همچنين تورات سريانى معروف به «بشيطا» (23) ،واژه «قردو» همچنين به عنوان معادل و مترادف نام «آرارات‏» ذكر شده‏است. لفظ «آرارات‏» در تورات عبرى (24) به كوهى اطلاق شده كه كشتى نوح بر آن مستقر شد.
مفسران يهودى و مسيحى پيشين و جديد تورات معتقدند كه كوه «آرارات‏» يا «قردو» در شمال آشور واقع است كه اكنون در جنوب تركيه مى‏باشد.
آرارات (آرارت): در مورد واژه «آرارات‏» گفته شده كه اصل آن از زبان اكدى و واژه «اورارتو» گرفته شده اما در مورد اين واژه بيش از اين تحقيق نشده است. از نظر ما اين واژه از دو قسمت تشكيل شده‏است:
1 - «اور» به معنى «شهر»; چنانچه در مورد «اورشليم‏» گفته مى‏شود.به معنى شهر صلح و چنانچه در مورد «اربيل‏» گفته مى‏شود كه مركب از «ار» و «بيل‏» است كه در اصل «اور» و «بعل‏» بوده‏اند و به معناى «شهر پروردگار» است.
2 - «ارتو» يا «آرات‏» يا «آراد» يا «آردو» يا «اريدو». اين لفظ در كتيبه‏هاى ميخى به معانى مختلفى آمده، از جمله يكى از نامهاى رود فرات است (25) و نيز از اسامى قديمى شهر بابل به شمار مى‏رود. (26) بنابراين، معنى لغوى واژه اكدى «اورارتو» كه ريشه اصلى واژه آرارات در تورات عبرى مى‏ باشد «شهر بابل‏» است و معنى عبارت كوه هاى «آرارات‏» در تورات عبرى و عبارت كوه هاى «قردو» در تورات آرامى و سريانى همان «كوه هاى شهر بابل‏» است.
طارات (كوه هاى صخره ‏اى): از جمله دلايل ديگر اينكه «قردو» از نامهاى شهر بابل در دوران هاى گذشته بوده است. (27) منظور از كوههاى شهر بابل، سلسله ارتفاعات صخره‏اى پراكنده در غرب رود فرات كوفه است. در اين موضوع هيچيك از شهرشناسان پيشين، جغرافى‏دانان جديد و همچنين اهالى نجف و كربلا كه با جغرافياى منطقه آشنايى دارند، ترديد ندارند. اين كوه هاى صخره ‏اى پراكنده كه در آن تپه‏هايى با ارتفاع 65 متر از سطح دريا يافت مى‏شود. از نجف شروع شده تا شمال غربى ادامه يافته و به كربلا ختم مى‏شود. اين ارتفاعات به «طارات‏» يا «طار» معروف هستند.
يكى از گروه هاى باستان شناسى ژاپنى در يكى از اين «طارات‏» كه به «طار ام جمال‏» مشهور است و در شمال شرقى نجف و جنوب غربى كربلا واقع شده است، عمليات حفارى انجام داد و عكس هايى را نيز از آن منتشر كرد.
واژه «طار» يا «طارات‏» قرابت‏ بسيار زيادى با لفظ اكدى «اطيرو»، (eteru) ، «اطيرو»، (etteru) و «ايطيرتو»، (ettertu) به معنى «نجات‏» دارد.
امام صادق، علي ه‏السلام، با خبر دادن از اين كوه مى‏ فرمايد:
«نجف، كوه بزرگى بود كه فرزند نوح [عليه‏السلام] نيز با اشاره به آن مى‏گويد: «به كوهى پناه خواهم برد كه مرا از آب در امان بدارد» پس خداوند عزوجل به آن كوه وحى كرد: «اى كوه! آيا او از من به تو پناه مى‏برد؟» آنگاه اين كوه در جهت‏ شام قطعه قطعه شد... (28)
طف: مؤيد ديگر ما نام ديگرى است كه در كتيبه‏ هاى ميخى براى شهر بابل ذكر شده و متخصصان كتيبه‏ هاى باستانى آن را با صدايى معادل حرف، در زبان انگليسى خوانده‏اند و در برخى پژوهش ها آمده كه تلفظ صحيح اين علامت ‏حرف «عين‏» است. معادل اين علامت در زبان اكدى واژه، (situ) به معنى مشرق و سرزمين هاى شرقى است. اگر در اين علامت ميخى دقت كنيم متوجه مى‏شويم كه از دو علامت تشكيل شده‏است:
1 . علامتى كه، (tap) خوانده مى‏شود و در زبان اكدى معادل «اضعفوا»، (esepu) يا «اضعف‏»، (asapu) و به معناى «فراوان و دو چندان‏» است و معادل آن در زبان عبرى واژه «كيفل‏»است.
به معناى آب است. اين دو علامت‏بر روى هم «طافا»، ( tapa) خوانده مى‏شود كه واژه‏اى است نزديك به كلمه «طف‏»، يكى از مشهورترين نامهاى شهر كربلا.
واژه «طافا» نزديك به واژه اكدى «طيفو»، (tepu) به معناى غرق شدن و فرو رفتن است. به علاوه معناى حرفى دو واژه ياد شده به صورت جداگانه «آب فراوان‏» و مضاعف است.
در زبان عربى طوفان، به معناى غرق شدن و جارى شدن است و در زبان عبرى «طوف‏» به معناى «طاف‏» است. و در زبان آرامى «طفا» به معناى «طاف‏» و غرق شدن است‏بر اين اساس مى‏توان گفت كه شهر «طف‏» به معناى «شهر طوفان‏» است.
عمورا: دليل ديگر براى نتيجه‏گيرى ما اينكه براى كربلا نام تاريخى ديگرى به نام «عمورا» ذكر كرده‏اند كه شباهت بسيارى با واژه سومرى «امارو» يا «عمارو»، (A.MA.RU) به معنى طوفان ويرانگر دارد. پس شهر عمورا به معنى شهر طوفان نيز هست و اگر آن را «تاپا»، (tapa) بخوانيم، واژه‏اى بسيار نزديك به نام كشتى‏اى خواهد بود كه در تورات عبرى از آن ياد شده; يعنى «تيبا». اين واژه عبرى نيست و علامه جزينوس در كتابش «معجم الفاظ التوراة‏» احتمال داده كه اين واژه مصرى باشد كه به زبان هيروگليفى به معناى «صندوق‏» است.
گفتنى است كه در زبان عربى «تابوت‏» به معناى صندوق است. همچنين در زبان عربى «الطوف‏» به معناى مشكهايى است كه آنها را باد مى‏كنند و به يكديگر مى‏بندند و براى حمل آذوقه و... از آن استفاده مى‏كنند. همچنين به معناى چوب هايى كه به هم بسته شده و براى سوارى در دريا از آن استفاده مى‏شود نيز هست.
ابومنصور مى‏گويد: «طوفى كه براى عبور در رودخانه ‏هاى بزرگ از آن استفاده مى‏شود به اين صورت ساخته مى‏شود كه نى‏ها و چوبها را بر روى هم مى‏گذارند، آنها را با بند محكم به هم مى‏بندند تا از هم جدا نشوند. سپس از آن براى سوارى و عبور از رودخانه استفاده مى‏كنند. گاه شترى را هم به وسيله اين «طوف‏» حمل مى‏كنند. اين وسيله «عامه‏» نيز ناميده مى‏شود.
شايان ذكر است كه در زبان هيروگليفى «طيف‏»، (tep) به معناى صندوق و «طيفت‏»، (tepee) به معناى كشتى يا مركب بزرگ است. (29) بر اين اساس روشن مى‏شود كه شهر «طف‏» به معناى شهر كشتى يا همان «شهر كشتى نوح‏» است; زيرا در تورات، نام «تيبا» فقط براى كشتى نوح ذكر شده است.
«جادو» نام رود فرات ميانى است. (30) و گواه صدق اين روايت از امام صادق، عليه ‏السلام، مى‏باشد كه فرمود:
جودى در آيه «استوت على الجودى‏» همان رود فرات كوفه است.
____________________________________________________________
×. متن عربى اين مقاله در نشريه «القرآن و علم‏الآثار»، ش 1، ربيع‏الاول 1420، به‏چاپ رسيده است.
1. بحارالانوار، ج‏101، ص‏109، ح‏15; كامل الزيارات، ص‏452.
2. همان، ص‏33، ح‏55. اين رويداد پس از طوفان نوح و نسخ قبله آدم واقع شده است.
3. معجم البلدان، واژه «كربلا».
4. ر.ك: لسان العرب، ماده «كرب‏» و «قرب‏».
5. ر.ك: المعجم الآشورى. جلد مربوط به حرف، (k) ،واژه، .(karabu)
6. ر.ك: لسان العرب ماده «قرب‏»; المعجم‏العبرى الحديث، ربحى كمال; المعجم السبئى ماده «ق رب‏».
7. المعجم السريانى ماده «قرب‏».
8. المعجم السريانى الشرقى، واژه «قوربانا».
9. المعجم السبئى ماده «ك ر ب‏». اسم فاعل از اين ماده به معناى «رئيس‏» و اسم مفعول آن به معناى «معبد» و يا «مسجد» مى‏آيد.
10. Geography of claudius ptolemythanslated by Eduard Luther Stevenson- New York - Public Library 1932.11
11. دكتر جواد على مى‏گويد: «واژه «مكربة Macoraba »واژه‏اى است عربى كه در آن تغييراتى صورت گرفته تا با زبان يونانى تناسب پيدا كند. اصل آن «مكربة‏» به معنى «مقربة‏» از [مصدر] «تقريب‏» (نزديك ساختن) است. در خلال بحثمان در زمينه كومت‏سباى باستانى ديديم كه فرمانروايان آنها «كهنه‏»; يعنى مردان دين بودند ... و يكى از آنها لقب خود را «مكرب‏» معادل «مقرب‏» در لهجه ما، قرار داد. او نزديكترين مردم به خدايان و نزديك كننده‏آنان به خدايانشان بود. او از اين رو كه به اسم خدايان سخن مى‏گفت مقدس بود. واژه «مكربة‏» نيز به همين معنا آمده است; زيرا او به خدايان نزديك بود و مردم را به خدايان نزديك مى‏كرد ... پس اين واژه علم براى «مكه‏» نيست. بلكه صفت آن است‏» . تاريخ العرب فى الاسلام، ص‏37-38، چاپ بغداد، 1961م.
12. المعجم العبرى.
13. المعجم الآشورى، ج‏7، واژه، .(ILU)
14. معجم دايمل، ج‏3.
15. استاد «سلمان‏هادى الطعمه‏» در كتاب خود «تراث كربلا»، ص‏22 به نقل از «عبدالرزاق الحسينى‏» در دو كتابش «موجز تاريخ البلدان العراقية‏»، ص‏61-62 و «العراق قديما و حديثا» مى‏نويسد: گروهى از مورخان معتقدند كه واژه «كربلا» مركب از دو كلمه آشورى «كرب‏» و «ايلا» است كه به معناى «حرم خدا» است. عده‏اى ديگر را عقيده براين است كه واژه «كربلا» از ريشه فارسى است كه از دو واژه «كار» و «بالا» به معناى «عمل برتر» يا «عمل آسمانى‏» تشكيل شده است. در كتاب «موسوعة العتبات المقدسة‏»، بخش كربلا (ص 9-10)، استاد جعفر خليلى به نقل از هبة الدين شهرستانى دركتاب خود «نهضة الحسين، عليه‏السلام‏» (ص 66) مى‏گويد: «كربلا از دو واژه «كوربابل‏» به معنى مجموعه‏اى از روستاهاى بابل گرفته شده است‏».
در كتاب «لغة العرب‏» (ج‏5، ص‏178) از پدر انستاس كرملى نقل شده كه «آنچه به ياد داريم اين است كه در برخى كتابهاى محققان خوانده‏ايم كه «كربلا» ماخوذ از «كرب و ال‏» به معناى «حرم خدا» و يا محل مقدس خداست‏». من در كتاب [ASSYRIAN (نامهاى شخصى آشورى) تاليف KNUTL.TALLQUIST كه به زبان انگليسى منتشر شده، نام شهرى به نام «قربان آشورى‏»، (Kur-ban-a-sur) يا «قربان عشتار»، (Kurban-Istar) ديدم. همچنين در كتاب STATE ARCHNES OF ASSYRIAN] (ج‏1، ص‏37، نامه 36، سطر 5) آمده است كه: شهرى به نام «كوربائيل‏»، ( Kurbail) در آشور واقع شده است.
در «معجم العلامات الاشوريه‏» ذيل علامت‏شماره 366 شهرى به نام Uru ] »ذكر شده كه «كرب - آنو» نيز خوانده مى‏شود.
16. «كرب - ايل‏» نامهاى مترادف ديگرى از قبيل «باب - ايل‏»، «بابل‏» و «قادش‏» نيز دارد كه در مباحث آينده بتفصيل به آنها اشاره خواهيم كرد.
17. ر.ك:، (ASSYRIAN Dic) ،واژه eteru
18. ر.ك: همان، واژه balatu
19. معجم العلامات الاشوريه، علامت‏شماره 366.
20. سوره بقره (2)، آيه 126.
21. معجم‏البلدان، ج‏4، ص‏322.
22. تورات آرامى، سفر تكوين، اصحاح 8، فقره 4.
23. تورات سريانى، سفر تكوين، اصحاح 8، فقره 4.
24. تورات عربى، سفر تكوين، اصحاح 8، فقره 4.
25. ر.ك: معجم العلامات الآشورية، علامت‏شماره 579; در آنجا آمده كه «اراد»، (A-RAD) نامى براى فرات است.
26. ر.ك: همان، علامت‏شماره 87; در آنجا آمده كه «اريدو»، (Eridu) نامى براى شهر بابل است.
27. تفصيل بيشتر اين بحث در مباحث آينده خواهد آمد.
28. علل الشرايع، ج‏1، ص‏31.
29. ر.ك: المعجم الهيروگليفى.
30. در اين معجم آمده كه «جادو»، (Gadu) درميان «اورانتو»، (Urantu) [«پورانتو»، (Purantu) نيز خوانده مى‏شود] و رود «اراختو»، (Arahtu) واقع شده است. و هر دوى آنها در بابل واقع شده‏اند. در نتيجه «جادو» نيز در بابل واقع شده است.، ( همچنين ر.ك: معجم العلامات المسمارية، العلامة 381 و Repertoire Geographiqu des texescunifarmes vol.I-II

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page