اميرمؤمنان عليه السلام در بستر شهادت

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

برادران شنيدند اميرمؤ منان عليه السلام در بستر شهادت، اصحاب دورش بودند. اهل بيتش بودند. شير طلبيد دادند و نوشيد. آب مى طلبيد؛ حاضر بود. آن حضرت حال يك يك آنها و آينده آنان را مى دانست ولى نمى دانم حضرت زينب كه خيلى بى تابى مى كند، گريه و ناله مى كند خبر از روز عاشورا و روز يازدهم محرم سال 61 هجرى دارد يا نه يعنى درست بيست و يك سال ديگر. آرى امروز يك زخم - اگر چه مؤ ثر و كارى بيشتر بر فرق پدر نمى بيند؛ ولى عصر عاشورا چشمش به جسد بدون سر و قطعه قطعه و بدون لباس برادر افتاد خدايا چه مى بينم! اين همان حسين است كه جايش روى سينه پيامبر بود. يوم على صدر المصطفى و يوم على جدث الثرى. لذا ديد بهتر از همه خود رسول الله است كه طرف خطاب قرارش دهد و به همه مردم بفهماند اين حسينى كه كشته ايد و به اين حال افتاده است، نور چشم رسول خدا است رو برگردانيد طرف مدينه و از ته جگر ناله زد: يا رسول الله هذا حسينك مرمل بالدماء مقطع الاعضاء مجذوذ الراءس من القضاء، مسلوب العمامه و الرداء
ناگاه چشم دختر زهرا در آن ميان

بر پيكر شريف اما زمان فتاد

بى اختيار ناله هذا حسين از او

سر زد چنانكه آتش از او در جهان فتاد

پس با زبان پر گله آن بضعة البتول

رو كرد در مدينه كه يا ايهاالرسول

اين كشته فتاده به هامون حسين توست

وين صيد دست و پا زده در خون حسين توست

اين ماهى فتاده به درياى خون كه هست

زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست

وين نخل تر كز آتش جانسوز تشنگى

دود از زمين رسانده، به گردون حسين توست

اين خشك لب فتاده ممنوع از فرات

كز خون او زمين شده، جيحون حسين توست (1)

لاحول ولاقوة الابالله العلى العظيم
----------------------------------------------
1-منتخب التواريخ، ص 313 جز دوازده بند محتشم
------------------------------------------
سيد محمد على جزايرى (آل غفور)