شمه اى از فضايل و احوال حضرت زينب (س)

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

روز دهم ماه رمضان، روز وفات حضرت زينب كبرى عقيله بنى هاشم، قهرمان حادثه خونين كربلا، و افشا كننده ظلم و ستم ها و پيام آور خونين شهيدان نينوا است.
به همين مناسبت، جزئى از فضايل و حالات حضرت را خدمتتان عرض مى كنم.
دانشمند گران قدر رحمة الله، آقاى ملبوبى، در كتاب الوقايع و الحوادث مى نويسد: در وفات حضرت زينب دو قول است: يكى دهم رمضان، سال 63 - 64 و ديگر چهاردهم رجب و تولد حضرت در سال ششم هجرت روز اول شعبان بوده است (1) بنابراين در وقت وفات حدود پنجاه و هشت سال داشته است.
انصافا عجب نامى بر او گذاشتند، زينب مخفف زين و اب (زينت دهنده پدر) و تاريخ نشان داد كه او زينت پدر و احيا كننده نام و مرام پدر در كوفه و شام، بلكه در طول تاريخ است.
آيا كسى مى تواند در عبادت و خضوع و خشوع مانند ائمه عليهم السلام باشد؟ در احوال حضرت زينب در تاريخ مى خوانيم كه حتى در سال اسارت به كوفه، و خرابه شام نمازهاى مستحبى و نماز شب و نافله يوميه راترك ننموده است. با آن همه گرفتارى و سرپرستى از اطفال برادر و بخصوص نگه دارى از امام زمانش حضرت زين العابدين عليه السلام كه مريض و بيمار بود.
با داغ شش برادر و دو فرزند و در حال اسيرى نماز شب خواندن، جز از فرزند، اميرالمؤ منين و تربيت شده زهراى اطهر عليه السلام ممكن نيست (2) (برادران فعلا نمى خواهم مرثيه بخوانم گوش كنيد از نظر تاريخى صحنه هايى عرض كنم).
صحنه اول: حضرت زينب عليها السلام، از همان لحظه ورود به قتلگاه، برنامه تبليغى خود را شروع نمود. خطاب به جسد پاره پاره و پر خون برادر مى گويد:
اءاءنت اخى اءاءنت ابن والدى، يوم على صدر المصطفى و يوم على جدث الثرى؛
خدايا چه مى بينم آيا تو حسين منى؟ تو برادر منى؟ تو نور چشم اميرالمؤ منينى؟ يك روز جاى تو سينه رسول خدا بود و امروز هم با اين حال روى خاكها!
سپس صورت را به طرف مدينه برگرداند و با جدش رسول خدا قدرى در دل كرد:
يا جدا! يا رسول الله! هذا حسينك مرمل بالدماء مقطع الاعضاء، مسلوب العمامة و الرداء؛ (3)
اى جد بزرگوار! اى رسول خدا! بنگر اين عزيز كرده تو، حسين است كه آغشته به خون است، بيا و ببين، بدنش پاره پاره است، عمامه و لباسهاى او به غارت رفته است.
صحنه دوم: و نيز آن حضرت در دروازه كوفه، آنچنان خطبه اى خواند، و بهترين بهره بردارى، را از اجتماع مردمى كه براى تماشا آمده بودند گرفت كه صحنه خطبه خواندن حضرت زهرا عليها السلام را در مسجد مدينه، بلكه خطبه خواندن اميرالمؤ منين عليه السلام را در مسجد كوفه در خاطره ها زنده كرد كه اشاره اى به آن در آخر سخنانم خواهد نمود.
صحنه سوم: همچنين در مجلس ابن زياد (كه آن ملعون بابى اعتنايى مشغول غذا خوردن بود و جملاتى توهين آميز بر زبان جارى كرد) حضرت آن چنان پاسخ دندان شكنى به او داد كه غرور او را شكست و آبروى نداشته اش را ريخت (4) و نيز در پاسخ آن لعين كه گفت چگونه يافتى كار خدا را نسبت به برادرت؟ فرمود: ما راءيت الا جميلا جز خوبى چيزى نيافتم يعنى شهادت خيرى است از خدا.
صحنه چهارم: و نيز در مجلس يزيد، پس از آن همه، اسيرى و بيابان گردى با كتف بسته با طناب، خطبه اى خواند كه نه فقط يزيد را، بلكه معاويه را نيز كه در شام چهل و دو سال در اين شهر حكومت مطلقه داشت و مردم را وارونه تربيت كرده بود، دشمنى اسلام و خدا و پيامبر معرفى نمود، بلكه براى هميشه امويان را خوار و بى مقدار و رسوا ساخت كه از جمله فرمود: و انى لاستصفر قدرك عجيب است كه به يزيد با آن تكبر و تفرعن و در آن مجلس كذايى بفرمايد، من براى تو ارزشى قائل نيستم (5).
----------------------------------------------
1-الوقايع و الحوادث، ج 1، ص 113 و خصائص الزينبيه، ص 175
2-بحارالانوار، ج 45، ص خصائص الزينبيه، ص 216
3-همان، ص 58
4-بحارالانوار، ج 45، ص 115
5-همان، ص 133
------------------------------------------
سيد محمد على جزايرى (آل غفور)