كتاب حجت كافى

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)

حافظ ثقه جليل القدر عالم عارف به اخبار، نقاد بصير و متضلع در درايت روايات، از اعاظم فقها و شيخ مشايخ اماميه، مسلم بين خاصه و عامه، مفتى فريقين، جناب ثقه الاسلام محمد بن يعقوب كلينى (1) رضوان الله تعالى عليه، در حافل دينى بى مثل نظير خود مسمى به كافى، كه بزرگترين جامع روائى از حيث صحت و ضبط احاديث در اصول و فروع و مشتمل بر چندين كتاب و هر كتاب بر چندين باب است، كتابى در حجت آورده است كه چهارمين كتاب آن در يكصد و سى باب است.
مرحوم كلينى تمام زمان غيبت صغرى را بخوبى ادراك كرده است: تاريخ وفاتش اگر 328 باشد، كه يكى از دو قول شيخ طوسى - قدس سره - است، يك سال قبل از غيبت كبرى رحلت نموده است؛ و اگر 329 باشد، كه قول نجاشى - رضوان الله عليه - است، سنه تناثر نجوم است كه مصادف با اول تاريخ غيبت كبراى حضرت بقيه الله است؛ زيرا طول مدت غيبت صغرى از 260 تا 329 است. و آخرين نائب آن حضرت، ابوالحسن على بن محمد سمرى - رضوان الله عليه - در پانزدهم شعبان 329 رحلت نمود كه از آن تاريخ غيبت كبرى شروع مى شود؛ و توقيع مبارك امام - عليه السلام - به سمرى در اين معنى نص صريح است كه چند روز قبل از رحلت سمرى از ناحيه مقدس آن جناب صادر شد؛ چنانكه شيخ صدوق (ره)، در باب چهل و نهم كمال الدين، روايت فرموده است:
حدثنا ابو محمد الحسن بن احمد المكتب ره قال كنت بمدينه السلام فى السنه التى توفى فيها الشيخ على بن محمد السمرى قدس الله روحه فحضرته قيل وفاته بايام فاخرج الى الناس توقيعا نسخته:
بسم الله الرحمن الرحيم
يا على بن محمد السمرى اعظم الله اجر اخوانك فيك فانك ميت ما بينك و بين سته ايام فاجمع امرك و لا توص الى احد فيقوم مقامك بعد وفاتك فقد وقعت الغيبه التامه فلا ظهور الا بعد اذن الله تعالى ذكره و ذلك بعد طول الامد و قسوه القلوب و امتلاء الارض جورا وسياتى من شيعتى من يدعى المشاهده الا فمن ادعى المشاهده قبل خروج السفيانى و الصيحه فهو كذاب مفتر و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم.
توفيع مبارك مذكور (2) در بحار نيز روايت شده است.
جناب كلينى - رضوان الله تعالى عليه - جامع كافى را از اصول اربعمائه و ديگر ماخذ دينى، كه مورد وثوق سلف صالح بوده اند، در مدت بيست سال جمع آورى فرموده است، و در ترتيب كتب و تبويب ابواب آن، حسن صنعتى به كار برده است كه عظمت مقام درايتش را در فهم روايت نشان داده است؛ و در ترتيب روايات اصح را بر صحيح مقدم داشته است و تمام روايات آن مسند است، و رجال سند در كتب رجالى شناخته شده اند. اين كتاب آيتى است كه اگر بخواهيم به اندازه بينش اندكى كه درباره آن داريم از جلالت قدر و منزلت وى سخن بگوييم بايد رساله اى و يا كتابى بنويسيم.
كتاب اول آن كتاب عقلا و جهل؛ و دوم آن كتاب فضل علم، و سوم كتاب توحيد، و چهارم آن كتاب حجت است. در افتتاح و ترتيب همين چهار كتاب تامل بفرماييد كه تا چه اندازه تبحر علمى به كار برده است. بر همين نسق است ترتيب تمام كتابها و بابها و روايات هر باب.
كتاب حجت آن يك صد و سى باب است، و هر باب آن متضمن رواياتى خاص در حجت است كه تقريبا وجه جامع آن روايات عنوان آن باب است كه از حاصل مضمون آنها اتخاذ شده است، مثلا باب اول آن باب الاضطرار الى الحجه است، و باب پنجم آن باب ان الارض لا تخلو من حجه، و باب ديگر آن باب ان الائمه اذا شاووا ان يعلموا علموا، و باب ديگر آن باب الاشاره و النص الى صاحب الدار عليه السلام، و باب ديگر آن باب مولد الصاحب عليه السلام.
اماميه را در امامت ائمه اثنى عشر و در امامت و غيبت دوازدهم آنان، حضرت صاحب الامر، عليهم السلام، كتاب كافى كافى است بلكه با قطع نظر از جوامع روايى اماميه، صحاح و سنن و جوامع روائى اهل سنت كفايت مى كنند.
منكر امامت اگر مسلمان است، بايد با او از طريق خاص سخن گفت؛ و اگر غير مسلمان است، از طريق ديگر، چنانكه در نبوت عامه كتب كلامى روى سخن با دهرى و طبيعى و ديگر فرق لامذهب است؛ و در نبوت خاصه روى سخن با صاحبان مذاهب، چون يهود و نصارى و مجوس.
مومن به رسالت حضرت ختمى مرتبت، ناچار، معترف به عصمت اميرالمومنين على - عليه السلام - بايد باشد؛ و معترف به عصمت آن جناب به امامت يك يك ائمه اثنى عشر و غيبت تامه صاحب الامر عليه السلام، زيرا وصى معصوم معصوم است، و وصى امام امام است، و وصى حجه الله حجه الله است.
من در اين مقام وارد در بحث عصمت و امامت نمى شوم؛ فقط به گفتارى از ابن متويه، كه يكى از مشاهير و معارف علماى اهل سنت است، اكتفا مى كنم:
حضرت وصى، اميرالمومنين على عليه السلام، در خطبه هشتاد و پنجم نهج البلاغه در وصف و تعريف عترت - عليهم السلام - فرمود:
بل كيف تعمهون و بينكم عتره نبيكم و هم ازمه الحق و اعلام الدين و السنه الصدق فانزلوهم باحسن منازل القرآن وردوهم ورود الهيم العطاش.
ابن ابى الحديد در شرح آن گويد (3):
فانزلوهم باحسن منازل القرآن تحته سر عظيم و ذلك انه امر المكلفين بان يجروا العتره فى اجلالها و اعظامها و الانقياد لها و الطاعه لاوامرها مجرى القرآن.
ثم قال: فان قلت فهذا القول منه يشعر بان العتره معصومه فما قول اصحابكم فى ذلك؟ قلت: نص ابو محمد بن متويه (ره) فى كتاب الكفايه على ان عليا عليه السلام معصوم و ادله النصوص قد دلت على عصمته و القطع على باطنه و مغيبه و ان ذلك امر اختص هو به دون غيره من الصحابه.
اين بود كلام حق ابن متويه در عصمت عترت - عليهم السلام - اين عالم نامور اهل سنت به تعبير شريفش در كتاب كفايه گفت: ادله النصوص قد دلت على عصمته. اين سخن همان است كه در صدر رساله گفته ايم: راقم بر اين عقيدت صافى و خالص، سخت راسخ است كه اماميه را در اين سر الهى، صحاح و سنن اهل سنت حجت بالغه اند، و در عصمت و امامت ائمه اثنى عشر، با قطع نظر از جوامع روائيه شان، جوامع روائيه و ادله نصوص اهل سنت به تنهايى كافى اند.
آرى، عترت معصوم اند؛ و حضرت وصى على - عليه السلام - كه سر سلسله عترت است، معصوم است؛ و در ميان صحابه پيامبر تنها او معصوم بود نه ديگران، همان طور كه ابن متويه از ادله نصوص ناطق به حق شده است كه ان ذلك امر اختص هو به دون غيره من الصحابه.
خليفه الله و خليفه رسول الله و قائم مقام و نازل احسن منازل قرآن بايد معصوم باشد. اگر ابن متويه خلاف اين گفته بودى، خلاف گفته بودى.
------------------------------------------
1-متوفى 328 يا 329 ه.ق.
2-بحار: جلد سيزدهم، باب بيست و يكم ط كمپانى، ص 98.
3-جلد 1، طبع رحلى سنگى، ص 352.
-------------------------------------
استاد علامه حسن زاده آملى