يك نمونه تاريخى

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

پـيـامـبر اكرمر در جنگ احد، به منظور تهييج سربازان اسلام، شمشير خود را به دست گرفت و فرمود: من ياخذ هذا السيف بحقه؟، چه كسى اين شمشير را مى گيرد و حقش را ادا مى كند؟
مـردانى برخاستند و داوطلب شدند كه شمشير را بگيرند و حقش را ادا كنند، ولى رهبر بزرگوار اسلام، از دادن شمشير به آنها خوددارى كرد.
سـرانجام ابودجانه كه مردى قهرمان و دلير و جنگجو بود، جلو آمد و عرض كرد: يا رسول اللّه! حق اين شمشير چيست؟ رسول خدا فرمود: ان تضرب به العدو حتى ينحنى، آنقدر بر سر دشمن بكوبى كه خم شود.
عرض كرد: يا رسول اللّه، من مى گيرم و حقش را ادا مى كنم.
پيامبر خدا، شمشير را به او داد.
او در مـوقـع جنگ، پارچه سرخى بر پيشانى مى بست و همه مى دانستند كه عزم جنگ و جانبازى دارد.
هـمـيـن كـه شمشير را گرفت، پيشانى خود را با آن پارچه سرخ بست و در ميان دو لشكر، با ناز و تبختر به حركت در آمد.
هـنـگـامـى كـه پـيـامـبر خدا او را در چنين حالتى مشاهده كرد، فرمود: ا فى مثل هذا الموطن، اين گونه راه رفتن را خداوند مبغوض مى دارد، جز در اين جايگاه.
-------------------------
دکتر احمد بهشتي