قطب هاى زندگى

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

مـى تـوان براى زندگى زن، دوقطب درنظر گرفت: يكى قطب مادرى و ديگرى قطب شهرت و قدرت و مقام.
شـكـى نيست كه تمام مراتب ديگر، از قبيل شهرت ها و محبوبيت هاى سينمايى وبدر فاصله همين دوقطب، جا دارد.
در حالى كه ممكن است برخى از زنان در قطب مادرى، احيانا مقام و شخصيت و شهرت اجتماعى هم پيداكنند و به مقام مادرى آنها هم لطمه اى وارد نيايد و زنانى هم بوده و هستند كه جامع هر دو جنبه هستند، ولى متاسفانه تعداد اينها كم است.
زنانى كه مادر واقعى باشند و با بصيرت و آگاهى وظيفه سنگين مادرى را عهده دار شده باشند، براى اجتماع بسيار ارزش دارند، ولى باز هم بايداعتراف كرد كه تعداد اين قبيل مادران زيادنيست.
هيچ بعيد نيست اگر ادعا كنيم كه زنانى كه كمتر به دنبال مشاغل اجتماعى بوده اند، بهتر توانسته اند اين بار سنگين را به منزل برسانند و در نتيجه ازنظر روحى و جسمى سالم تر و شاداب تر هستند و شـايـد بـراثر همين سلامت و شادابى، بهتر بتوانند بسيارى از محروميت ها را تحمل كنند و آنها راناديده بگيرند.
زن امروز، از قطب مادرى فاصله گرفته و در راه كسب قدرت و استقلال به تلاش افتاده است.
نـتـيـجه اين تلاش ها كم وبيش به صورت فعاليت هاى ادارى، سياسى، اقتصادى و اجتماعى ظاهر شده است.
اكـنون نيمى ديگر از پيكر اجتماع بشرى ـ كه قبلا خانه نشين و زندانى بود ـاز زندان خانه رسته و دوشادوش مرد به تكاپو افتاده است.
گـوش شـيـطـان كـر و چـشـم حـاسـدان و بـدانديشان كور: در اين راه، ظرف مدتى كوتاه، به پيروزى هاى درخشانى نايل شده و توانسته است دوشادوش رقيب خشن و كهنه كارخود، يعنى مرد به پيش بتازد و اميدمى رود كه تدريجا بر حريف خود چيره شود.
كـيست كه اين پيروزى هاى درخشان و چشمگير را ناديده بگيرد و اكنون كه در اين كشمكش ها و رقـابـت هـا و مـسـابـقات زنانه و مردانه، مرد شكست مى خورد و عنوان درخشان قهرمانى نصيب زن مى شود، از در ناچارى و لاعلاجى هم كه باشد وارد نشود و زبان به تبريك نگشايد و تهنيت هاى قلبى خود را نثار قدوم زن ـ كه با چتر مينى ژوپ، تمام عريان نشان داده مى شودـننمايد؟! لكن اگر قـوانـيـن خـلـقـت، مـطيع خواسته هاى ما بود، هيچ مانعى نداشت كه ما خودسرانه براى خود راه زندگى انتخاب كنيم.
چـه مـى تـوان كـرد؟ نـمـى توان در برابر قوانين دقيق خلقت، دهن كجى نمود؟چنين رفتارى، جز انحطاط و سقوط و پريشانى سودى ندارد.
سعادت، تنها يك راه دارد و آن هم هماهنگى نظامات جاودانى جهان خلقت است.
بـراى تكامل انسان، فقط يك قانون و يك فرمول مى توان به دست آورد، آن هم هماهنگى با ملكوت اين جهان است.
زن بـراى رسـيـدن بـه سـعـادت و عـظـمـت، تـنـها وسيله اى كه در اختيار دارد، اجابت دعوت سـلول هاى وجود خود اوست كه فريادشان در حوزه شخصيت زن طنين اندازاست و او را به مادرى دعوت مى كنند.
اين تنها وسيله اى است كه براى زن، شرافت و افتخار به ارمغان مى آورد و بزرگان جهان را در برابر عظمتش به ستايشگرى وامى دارد.
نـاپـلـئون مـى گـفـت: مـادر بـا يـك دسـت گـهـواره و با دست ديگر دنيا را مى جنباند، ديگرى گـفـته است: مادرى بالاتر است از وزارت و وكالت، فردوسى، حماسه سراى بزرگ ايران كه گاهى بـدون هـيـچ چـشمداشت و هيچ انتظار پاداش، مقامات افسانه اى ايران قديم را از قعر خاك به اوج فـلـك مـى رسـانـد وكمتر از كاهى و بزرگ تر از كوهى جلوه مى دهد، با بصيرتى كامل و تشخيص روشن گويد:
زنان را بدو بس همين در هنر ــــــ نشينند و زايند شيران نر.
و سرانجام، سرآمد همه ترقى خواهان و متفكران جهان، پيامبر بزرگ اسلام ر كه زن را تنها به عنوان مـادرى كـه بـنـيـانـگـذار سـعـادت نسل هاى بعداست مى شناسد و مى فرمايد: الجنة تحت اقدام الامهات، بهشت، زير پاى مادران است.
------------------------
دکتر احمد بهشتي