اتهام خواستگارى اميرالمؤمنين(علیه السلام) از دختر ابوجهل

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

در تاريخ بشر، صفا و صميميت هيچ خانواده و زن و شوهرى به صفا و صميميت على و فاطمه عليهماالسلام نمى‏رسد، ولى دشمنان بى‏رحم و مبغضين اهل‏بيت، آن چنان نامرد و كينه‏توز هستند، كه از هيچ تهمت و افترا درباره‏ى آنان فروگذارى نكرده و نمى‏كنند. بر همين اساس براى خدشه‏دار ساختن عظمت مولاى متقيان على عليه‏السلام شاخدارترين دروغ و تهمت را با رنگ و روغن ماهرانه و خائنانه فراهم ساختند و چنين نوشته‏اند كه آن حضرت با داشتن حضرت فاطمه عليهاالسلام به سراغ زن ديگرى (آن هم دختر ابوجهل) رفته، و از او خواستگارى نموده و بدين‏سان فاطمه‏ى زهرا و پدرش رسول خدا را ناراحت كرده است.
جاى تعجب بيشتر اين است كه تاريخ ضعيف و مجعول به صورت حديث نبوى در برخى كتابهاى معتبر اهل سنت همچون صحيح بخارى و صحيح مسلم (1)
و غير آنها خودنمايى مى‏كند، و آقايان عزيز بدون تحقيق و تعمق در ريشه‏يابى اين مجعولات و بررسى اسناد آن، چنين تهمت بزرگى را به مقام والاى صاحب ولايت خليفه‏ى بلافاصل پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مى‏چسبانند.
تحقيق مسأله
اگر چه تجديد فراش و انتخاب بيش از يك همسر با شرائط خاصى در شرع مقدس اسلام جائز است و خداوند متعال در قرآن مجيد سوره‏ى نساء آيه‏ى سوم، به آن تصريح مى‏كند، ولى ازدواج مجدد اميرالمؤمنين عليه‏السلام با وجود زهرا عليهاالسلام اساساً جايز نبود و مولاى متقيان شرعاً نمى‏توانست به چنين امرى اقدام كند؛ چنانچه در حديثى حضرت امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايند:
حرم اللَّه على على النساء مادامت فاطمه عليهاالسلام حيه، لانها طاهره لاتحيض.
خداوند متعال زنان را براى حضرت على عليه‏السلام مادامى كه حضرت زهرا عليهاالسلام در قيد حيات بوده است حرام كرده بود، زيرا آن حضرت هرگز عادت ماهانه نداشته است.(2)
در اين زمينه روايات ديگرى نيز آمده (3)
و چنين استفاده مى‏شود، كه حضرت زهرا در مسائل زوجيت، مشكلى نداشت و اميرالمؤمنين على عليه‏السلام نيز علاوه بر اينكه عاملى براى تجديد فراش نمى‏ديد، موقعيت فاطمه عليهاالسلام را در پيشگاه خدا و رسول او مى‏دانست و از حكم خدا آگاه بود، با اين وضع چگونه دست به خواستگارى دختر ابوجهل زده و پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و فاطمه عليهاالسلام را رنجيده‏خاطر نموده است؟!
و اما حديث مجعول از پيامبر الهى، در واقع از طريق دو نفر ذكر شده: يكى ابوعلى الحسين بن على بن يزيد الكرابيسى البغدادى است، كه از دشمنان سرسخت اهل‏بيت به شمار مى‏آيد و قهراً حديث منقول از وى در ذم آنان قبول نيست. دومى «ابوهريره» كذاب است، كه نان را به نرخ روز خورده و هزاران حديث جعل كرده كه اين حديث يكى از آنها مى‏باشد و اهل تحقيق و تعمق نمى‏توانند به سخنان چنين افرادى اعتماد كنند.
ابن ابى‏الحديد كه از عالى‏ترين دانشمندان و محققين اهل سنت است مى‏نويسد: ابوهريره از جمله دروغگويان تاريخ و ناقلين احاديث جعلى و غير واقعى بود كه از جمله اين حديث مجعول را ساخت.
او (ابوهريره) چون وارد شام شد، به طمع مال و مقام دنيا، حديثى را به زبان رسول خدا نسبت داد، كه نتيجه‏ى آن، نفرين و جسارتى به على بن ابيطالب عليه‏السلام مى‏شد و از اين طريق به فرماندارى مدينه منصوب گشت.
اين راوى كذاب، چنان دروغى به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نسبت داد، كه حتى خليفه‏ى دوم را نيز به خشم آورد، و عمر با تازيانه‏اش او را تعزير كرد. (4)
خوانندگان عزيز توجه دارند، كه براى لكه‏دار كردن مقام الهى و آسمانى ولايت، دست به چه توطئه‏ها مى‏زنند؟ و از چه عناصر نامطلوب و مزدور و دنياپرست استفاده مى‏كنند؟ (5)

_________________________________________________________
1 ـ متن حديث مجعول: «ان بنى‏هاشم بن المغيرة استأذنونى ان ينكحوا ابنتهم على بن ابيطالب، فلا آذن لهم ثم لا آذن لهم، ثم لا آذن لهم، الا ان يحب ابن ابى‏طالب ان يطلق ابنتى و ينكح ابنتهم فانما ابنتى بضعه منى يريبنى مارابها و يؤذينى ما آذاها و فى رواية اخرى: انه لست احرم حلالاً و لااحل حراما ولكن واللَّه لاتجتمع بنت رسول‏اللَّه و بنت عدو اللَّه مكانا واحداً ابداً. «صحيح مسلم، ج 16، ص 2 بشرح نووى چاپ دارالفكر بيروت- صحيح بخارى باب فضائل و...
2 ـ عوالم، ج 11، ص 387، جلاءالعيون شبر، ج 1، ص 181، بحارالانوار، ج 43، ص 16.
3 ـ فرائد سمطين، ج 2، ص 48، ش 379، عوالم، ج 11، ص 153، جلاءالعيون، ج 1، ص 131.
4 ـ شرح ابن ابى‏الحديد، ج 4، ص 64 تا 69.
5ـ براى بحث و بررسى مسائل ولايت آسمانى اميرالمؤمنين به: آفتاب ولايت به قلم نگارنده مراجعه فرماييد.