رهنمودهاى تربيتى امام كاظم (ع) (1) (بخش اول)

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

آنچه در امر تربيت مهم و اساسى است ارائه شيوه‏ هاى اطمينان بخش تربيتى است كه‏ ضمن در برداشتن همه ابعاد زندگى انسان او را به سعادت حقيقى كه همان مقام قرب‏الهى است نائل گرداند و بى‏شك چنين شيوه‏ هاى تربيتى جز از سيره قولى و عملى‏ اسوه‏ هاى راستين دين يعنى معصومين (عليهم السلام) ميسر نيست. بدين جهت ضرورى‏ مى‏نمايد كه زندگانى معصومين (عليهم السلام) را بطور كامل و دقيق از منظرتربيت نگريست و از خلال سيره رفتارى و گفتارى آنها تربيت صحيح را عرضه نمود. دراين مقاله تلاش بر آن است كه گوشه ‏هايى از سيره امام كاظم (ع) در تربيت فرزندان‏ را هر چند ناقص به تصوير بكشانيم.


گام نخست در تربيت
از ويژگي هاى انحصارى اسلام نگاه عميق و ريشه ‏اى به امر تربيت است، از ديدگاه اسلام زمينه‏ هاى تربيت را نه از لحظه تولد كه از مدتها قبل بايد فراهم نمود، از بزرگترين اهداف ازدواج تربيت فرزندان صالح و شايسته است،ازدواج تنها يافتن شريك در زندگى مشترك و پيوند ساده ميان زن و مرد نيست‏ بلكه ‏مرد بايد مادرى شايسته و زن پدرى لايق براى فرزندان آينده خود برگزيند امام‏ كاظم (ع) فرموده است: ... واختاروا لنطفكم ... براى نطفه ‏هاى خود انتخاب كنيد [مادران شايسته‏ اى براى فرزندان آينده ‏تان برگزينيد] و نيز آن حضرت ويژگي هايى‏ را براى انتخاب همسر فرمود كه رعايت آنها شرط موفقيت در زندگى آينده است، برخى‏از اين معيارها عبارتند از:
صالح بودن
آن حضرت از پيامبر اكرم (ص) نقل مى‏كند كه رسول خدا (ص) فرمود: خداوند فايده ‏اى بهتر از همسر صالحه به انسان نداده تا وقتى او را مى‏بيند خوشحال گرددو هر گاه شوهر خارج از منزل است ‏خود و مال شوهر را حفظ نمايد.
همچنين آن حضرت دعايى را به اصحاب تعليم دادند كه از خداوند طلب همسر صالح و مهربان كنند«اللهم ارزقنى زوجه صالحه ودودا ...» و سفارش كردند كه اين دعا را بعد ازنماز و قرائت‏ سوره فاتحه و يس بخوانند.
كفو بودن
همشان بودن والدين، در تربيت اولاد نقش بسزايى دارد، چنانچه والدين از نظر سطح سواد و فرهنگ و مسائل‏ اخلاقى و اعتقادى به هم نزديك نباشند دچار تضاد و ناهماهنگى در تربيت‏ خواهند شدو تربيت مطلوب حاصل نخواهد گشت. امام كاظم (ع) در حديثى مى‏فرمايد: وانكحواالاكفاء ... با همسرانى كه هم سطح و كفو شما باشند ازدواج كنيد ...
عاطفه همسر
فرزند بيش از هر چيز بويژه در دوران كودكى نياز به محبت دارد، با محبت‏بودن‏همسر از دو جهت اهميت دارد از طرفى كانون خانواده را صفاى بيشتر مى‏ بخشد و باعث ‏نيرو و توان بيشتر مدير خانواده يعنى شوهر مى‏گردد و از طرف ديگر فرزندان تشنه‏ محبت، خود را از چشمه زلال محبت‏ سيراب و روان آنها را طراوت مى‏بخشد. امام كاظم (ع) در دعايى كه به اصحاب تعليم دادند طلب همسر ودود و با عاطفه زياد را ازخداوند، سفارش نمودند.
عفاف و پاكدامنى همسر
عفاف و پاكدامنى از معيارهاى‏ ضرورى انتخاب همسر است; زيرا فرزندان طيب و پاكيزه از دامان مادران پاكدامن وبا عفت پرورش خواهند يافت.
امام كاظم (ع) از رسول خدا (ص) نقل مى‏كند كه فرمود: با زنان فلان طايفه ازدواج‏ كنيد زيرا آنها با عفت هستند و زنان آنان نيز با عفتند و با زنان فلان طايفه ‏ازدواج نكنيد زيرا آنان با عفت نيستند و زنانشان نيز با عفت نخواهند بود ونيز على بن جعفر مى‏گويد از برادرم سؤال كردم آيا استفاده از شير زنى كه از راه‏زنا بچه زاييده صلاح هست؟
فرمود: استفاده از شير او و شير دختر او كه از زنا متولد شده صلاح نيست.
امام هفتم (ع) بيش از آنكه ديگران را به انتخاب همسر شايسته توصيه كند خود بدين‏ امر اساسى اهميت مى‏داد و براى فرزندان خود مادران صالح و شايسته انتخاب نمود،نكته قابل توجه اينكه هر كدام از همسران ايشان كه از نظر تقوى و فضيلت ‏برجسته ‏تر بودند فرزندان بلند مرتبه ‏ترى داشتند براى نمونه به منزلت دو نفر ازهمسران آن حضرت اشاره مى‏كنيم:
1-مادر امام رضا (ع)
از عون بن محمد كندى روايت‏ شده كه من مردى را آگاه تر ازعلى بن ميثم به كارهاى ائمه (عليهم السلام) و ازدواجشان نديدم او مى‏گفت كه حميده ‏مصفاه مادر حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر (ع) كه از اشراف و بزرگان عجم بود كنيزى‏ خريد و اسم آن تكتم بود و او در عقل و دين و احترام به حميده بهترين زن بودبطوري كه به احترام حميده هيچگاه در مقابل او نمى ‏نشست، حميده به فرزندش گفت:
پسرم من كنيزى بهتر از تكتم سراغ ندارم و شكى ندارم اگر فرزندى داشته باشدخداوند او را پاكيزه مى‏گرداند و من اين كنيز را به تو بخشيدم، درباره او سفارش‏به نيكى كن، آنگاه كه حضرت رضا (ع) از آن بانو متولد شد او را طاهره ناميد، نوادش سالم بود و از او شير زيادى مى‏خورد، آن بانو درخواست كرد دايه‏اى بگيرندكه در شير دادن به او كمك كند. از او پرسيدند مگر شير تو كم شده؟ گفت‏ شيرم كم‏نشده اما من اوراد، اذكار و عبادت هايى داشتم و از هنگامى كه فرزندم به دنيا آمد، كمتر به آنها مى‏رسم.
2-ام احمد (مادر شاهچراغ)
ام احمد تنها زنى است‏كه امام كاظم (ع) در وصيت نامه خود از او ياد مى‏كند، مرحوم مجلسى درباره اومى‏نويسد:
مادر احمد از زنان مورد احترام بود و امام كاظم (ع) علاقه شديدى به او داشت،هنگامى كه حضرت مى‏خواست از مدينه به سوى بغداد حركت كند، وديعه هاى امامت راپيش او سپرد و فرمود: هرگاه كسى پيش تو آمد، در هر وقتى از اوقات كه باشد واين امانت را از تو طلب كرد، بدان كه من به شهادت رسيدم و او جانشين بعد از من‏و امامى است كه اطاعت او بر شما و ديگران واجب است.
اولين نيكى به فرزند
انتخاب نام نيكو از حقوق فرزند بر والدين و نشانه احترام و اهميت آنها به‏ آينده فرزند مى‏باشد. نام علامتى است كه فرزند آن را تا پايان عمر به همراه دارداگر نيكو باشد مايه سرور و شادى فرزند و اگر ناپسند و زشت‏باشد باعث اندوه وحسرت او مى‏گردد. موسى بن بكر از امام كاظم (ع) نقل مى‏كند كه فرمود: اولين كارنيك پدر براى فرزند اين است كه نام نيكو برايش انتخاب نمايد. در حديث ديگرى‏آن حضرت برخى از اسامى نيكو را ذكر مى‏نمايد. سليمان جعفرى مى‏گويد از امام كاظم (ع) شنيدم كه فرمود: خانه ‏اى كه يكى از اسم هاى محمد، احمد، على، حسن، حسين،جعفر، طالب و فاطمه در آن باشد فقر در آن داخل نمى‏شود. اهميت نام نيكو بدان‏حد است كه گاهى حضرت از نام هاى ناپسند نهى مى‏فرمود و حتى در كودكى نسبت‏به آن‏حساس بود: يعقوب سراج نقل مى‏كند كه بر حضرت ابی ‏عبدالله (امام صادق) (ع) واردشدم در حاليكه بر بالين فرزندش (امام كاظم (ع‏» ايستاده بود و موسى (ع) درگاهواره جاى داشت و حضرت با او نجوى مى‏كرد و آهسته سخنانى مى‏گفت آنقدر تامل‏كردم تا سخنانش با فرزند تمام شد، آنگاه فرمود: نزديك بيا و سلام كن، رفتم وسلام كردم، آن طفل با بيانى فصيح و روشن جواب سلام مرا داده و فرمود: برو و نام‏دخترت را كه ديروز [حميراء] نام نهاده‏اى تغيير بده، به درستى اين نامى است كه‏ خداوند را به غضب مى ‏آورد، آنگاه امام صادق (ع) به من فرمود:
زود برو و آنچه موسى (ع) گفت عمل كن تا كامياب شوى، سپس من نام دخترم را ازحميراء تغيير دادم.
سيره عملى امام كاظم (ع) گواه صادقى بر اهميت نام نيكوبراى فرزندان است، آن حضرت با كثرت فرزندان براى آنها نام نيكو برگزيد و حتى ‏در مواردى اسامى مشترك انتخاب نموده و با پسوند اكبر، كبرى، وسطى و صغرى آنهارا از هم جدا مى‏كرد. مرحوم مجلسى در بحارالانوار تعداد فرزندان آن حضرت را37نفر ذكر مى‏كند و از اسامى آنان چنين ياد مى‏كند:
الف) پسران: على (رضا (ع‏»، ابراهيم، عباس، قاسم، جعفر، اسماعيل، هارون، حسن،احمد، محمد، حمزه، عبدالله، اسحاق، عبيدالله، زيد، حسين، فضل و سليمان.
ب) دختران: فاطمه كبرى، فاطمه صغرى، رقيه، حكيمه، ام ابيها، رقيه صغرى،كلثوم، ام جعفر، لبانه، زينب، خديجه، عليه، آمنه، حسنه، بريهه، عائشه، ام‏سلمه، ميمونه و ام كلثوم. همچنين از عمده الطالب، ابراهيم اكبر و ابراهيم‏ اصغر را نقل مى‏كند. علاوه بر مرحوم مجلسى برخى، نامهاى مشترك ديگرى را چون‏زينب، زينب الكبرى، خديجه، خديجه الكبرى، ام كلثوم الكبرى، ام كلثوم الوسطى وام كلثوم الصغرى را براى فرزندان امام كاظم (ع) ذكر كرده ‏اند.
عقيقه و وليمه فرزند
عقيقه و وليمه علاوه بر آثار اجتماعى چون اطعام فقراء و مؤمنين، براى‏كودك نيز مؤثر خواهد بود; زيرا از طرفى نشانه احترام والدين به كودك است و ازطرف ديگر به منزله تامين و حفظ سلامتى فرزند است. از امام صادق (ع) نقل شده كه ‏فرمود: كل مولد مرتهن بالعقيقه: هر نوزادى در گروه عقيقه است. اهميت عقيقه ‏تا بدانجاست كه امام كاظم (ع) فرمود: هنگام تولد فرزند عقيقه براى او واجب‏است، تعبير به وجوب هر چند از نظر فقهى واجب شرعى نيست و عقيقه يك عمل‏ مستحبى است، اما نشانه اهميت آن مى‏باشد. در مورد وليمه، على بن حكم از بعضى‏اصحاب نقل مى‏كند كه امام كاظم (ع) براى بعضى فرزندانش وليمه داد و اهل مدينه راتا سه روز از اقسام فالوده ها (غذاى معمول آن زمان) در ديگهاى بزرگ در مساجد و بر زنها طعام دادند، بعضى از اهل مدينه به خاطر اين كار بر حضرت عيب گرفتند،خبر به گوش حضرت (ع) رسيد، فرمود: خداوند هيچ چيزى را به پيامبرى نداده الا اينكه مانند آن را به پيامبر [خاتم] عطا كرده و بلكه به او چيزهايى داده كه به ‏ديگران نداده است، به سليمان فرمود «هذا عطائنا فامنن او امسك بغير حساب‏»محمد (ص) فرمود: «ما اتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا» هر آنچه ‏پيامبر به شما آموخت فرا گيرد و عمل كنيد و از آنچه شما را منع كرده پرهيز نماييد.
احترام به فرزند
افراد نسبت‏به رعايت ادب و احترام ديگران متفاوتند،برخى به نحو شايسته ‏اى نسبت‏به ديگران رعايت ادب و احترام مى‏نمايند و در اصل‏احترام و ادب فرقى ميان بزرگترها و كوچكترهاى اعضاى خانواده خود و ديگران قايل‏ نيستند، برخى ديگر در خارج از كانون خانواده خويش و نسبت‏ به ديگران بسيار مودب‏ مى‏نمايند و چه بسا به رعايت ادب و احترام شهرت يافته ‏اند اما در كانون خانواده ‏خويش چنان احترامى را لازم نمى‏دانند و رفتار و گفتارى مودبانه و محترمانه‏ آنچنان كه مى‏بايست در مقابل فرزندان خود ندارند، عده‏اى ديگر هستند كه فقط بزرگترها را شايسته رعايت ادب و احترام مى‏ دانند و به كودكان وقعى نمى‏نهند و باپندار خود آنان را بچه مى‏ انگارند غافل از آنكه گرچه ما آنان را كودك مى ‏پنداريم ‏اما آنان خود را كوچك و كودك نمى‏ پندارند بلكه در حد فهم خود تصور بزرگى ازخويشتن دارند، بايد دانست كه رعايت ادب و احترام صرفا نه در خارج منزل شايسته ‏است و نه هم فقط نسبت‏ به بزرگترها بايسته، بلكه همچنان كه احترام به بزرگترها لازم است و شايسته نسبت‏ به كوچكترها نيز ضرورى است و بايسته زيرا كودك ادب واحترام را در آموزشگاه خانواده فرا گرفته و آن را در صحنه اجتماع به نمايش ‏مى‏گذارد. از سليمان بن حفص مروزى نقل شده كه گفت:
موسى بن جعفر فرزند خود على را «رضا» ناميد و هر زمان كه نام او را بدون‏خطاب به او بر زبان جارى مى‏كرد، مى‏فرمود: بگوييد فرزند من رضا، نزد من بيايد وبه فرزند خود «رضا» چنين گفتم و فرزند من رضا چنان گفت و هرگاه آن جناب را مخاطب قرار مى‏داد، مى‏فرمود: يا ابالحسن. امام (ع) نه تنها در زمان حيات‏ فرزندان آنها را احترام مى‏نمود كه بعد از مرگ آنها نيز براى آنها احترام قائل‏ مى‏شد و اين رفتار براى فرزندانى كه در قيد حيات بودند بسيار جالب و با اهميت‏ بود. يونس بن يعقوب نقل مى‏كند هنگامى كه امام موسى (ع) از بغداد به مدينه ‏برگشت، فرزند او در «فيد» وفات يافت.
حضرت او را در همانجا دفن نمود و به بعضى از دوستانش سفارش كرد كه قبر او رابا گچ بسازند و نام او را بر لوحى نوشته، بر قبرش بگذارند.
فرزندان و محبت
فرزندان گلهاى بوستان زندگيند و كام تشنه آنها جز با محبت والدين سيراب‏ نمى‏گردد، هر نوع كوتاهى در سيراب نمودن آنها اثرى جز پژمرده شدن اين گلهاى‏ معطر به دنبال ندارد، برخى والدين از نقش محبت در رشد معنوى و حتى جسمانى ‏فرزندان خود غافلند و كمتر به اهميت و تاثير سحرآميز آن توجه دارند در حالى‏كه محبت داروى شفابخش بسيارى دردهاست، بسيارى از ناسازگاريها و پرخاشگري هاى‏ فرزندان را با محبت مى‏توان پيشگيرى نمود، نكته مهم در محبت و عاطفه به فرزندان‏ اظهار و ابراز آن است چه بسا والدينى كه فرزندان خود را بسيار هم دوست‏ مى‏دارند، اما كمتر اين عاطفه قلبى خود را ابراز مى‏كنند. از بهترين شكلهاى‏ اظهار محبت در آغوش گرفتن و بوسيدن فرزند در كودكى و هديه دادن در نوجوانى وجوانى است. مفضل بن عمر نقل مى‏كند كه بر موسى بن جعفر (ع) وارد شدم در حالي كه‏ فرزندش على (ع) در كنارش نشسته بود و او را مى‏بوسيد و زبان او را مى‏مكيد و اورا بر شانه خود مى‏گذاشت و او را به خود مى‏ چسباند و مى‏فرمود: پدر و مادرم به‏ فداى تو باد چقدر خوشبو و پاكيزه است ‏بوى تو و چقدر خلقت تو پاك و طاهر است وچقدر فضل تو ظاهر است ...
--------------------------------
على همت‏بنارى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page