5- قضيه مقدس اردبيلى

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

مـرحـوم علامه مجلسى از گروهى و آنان نيز از سيد بزرگوار، جناب (مير علام) آورده اند كه:
شبى در ساعتهاى آخر شب در صحن مطهر امير مؤمنان عليه السلام بودم ديدم كه در خلوت شب، مردى بسوى مرقد منور در حركت است. به او نزديك شدم ديدم عالم پروا پيشه مقدس اردبيلى است. خود را به او نشان ندادم و بطور مخفيانه به مراقب او نشستم.
او بـه درب حـرم مـطـهـر كه بسته بود رسيد، اما با رسيدن او بطور شگفت انگيزى درب گـشـوده شد و او وارد حرم گرديد. گوش دادم ديدم گويى با كسى به گفتگو پرداخته است و آنگاه از حرم خارج گرديد و پس از خروج او، دربها بصورت نخست بسته شد.
(مقدس اردبيلى) به سوى مسجد كوفه حركت كرد و من نيز بطورى كه او مرا نبيند، از پـى او روان شـدم. او وارد مسجد و بسوى محرابى كه شهادتگاه اميرمؤمنان عليه السلام بود، راه افتاد. خود را به محراب رسانيد و مدتى در آنجا درنگ كرد، سپس به سوى نجف بازگشت و من نيز به دنبال او سايه به سايه آمدم.
در مـيـانـه راه بـه من سرفه دست داد و آن جناب به حضور من توجه يافت و فرمود: (مير علام! تو هستى؟)
پاسخ دادم: (آرى!)
گفت: (اينجا چه مى كنى؟)
پاسخ دادم: (من از همان لحظات ورود شما به حرم مطهر اميرمؤمنان عليه السلام تا كنون به شما بوده ام و اينك شما را به مقام شامخ صاحب آن قبر سوگند مى دهم كه از آنچه از آغاز تا انجام برايتان پيش آمده است مرا با خبرسازى.)
گفت: (اگر تعهد كنى تا زنده هستم آن را نزد خويش نگاهدارى و به كسى نگويى حقيقت را به تو مى گويم.)
من تعهد اخلاقى سپردم.
گفت: (من در برخى مسايل پيچيده علمى و فقهى مى انديشيدم، تصميم گرفتم كنار مرقد امـيـرمـؤمـنـان عـليـه السـلام حـاضـر گـردم و از آن روح بـلنـد و مـلكـوتـى بـخـواهـم مشكل فقهى و علمى مرا پاسخ گويد.
هـنـگـامى كه به درب حرم رسيدم، دربها گشوده شد. وارد شدم و با همه وجود، صميمانه از خدا خواستم كه سالارم، اميرمؤمنان عليه السلام مرا پاسخ دهد، درست در اين هنگام بود كـه نـدايـى از جـانـب قـبـر مـطـهـر شـنـيـدم كـه فـرمـود: امـشـب بـه مسجد كوفه برو، سؤال خود را از قائم آل محمد صلى الله عليه و آله بپرس، چرا كه او امام زمان تو است.)
بـه سـرعـت بـسـوى مـسـجـد كوفه شتافتم و نزديك محراب رفتم و از حضرت مهدى عليه السـلام كـه در آنـجـا به نيايش ‍ نشسته بود، مسايل خويش را پرسيدم و او پاسخ مرا با كرامت وصف ناپذيرى داد و اينكه به خانه خويش باز مى گردم.)(1)
------------------------------------------
1-بحارالانوار، ج 52، ص 175.
--------------------------------------
آيت الله سيد محمد كاظم قزوينى