خبر از غيب و خريد كفن

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

علىّ بن احمد وشّاء - كه يكى از اءهالى كوفه و از دوستان و مواليان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام است - حكايت كند:
روزى به قصد خراسان عازم مسافرت شدم و چون بار سفر بستم، دخترم حُلّه اى آورد و گفت: اين پارچه را در خراسان بفروش و با پول آن انگشتر فيروزه اى برايم خريدارى نما.
پس آن حُلّه را گرفتم و در ميان لباس ها و ديگر وسائل خود قرار دادم و حركت كردم، وقتى به شهر مرو رسيدم در يكى از مسافرخانه ها اتاقى گرفتم و ساكن شدم.
هنوز خستگى راه از بدنم بيرون نرفته بود كه دو نفر نزد من آمدند و اظهار داشتند: ما از طرف حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام آمده ايم، چون يكى از دوستان ما فوت كرده و از دنيا رفته است، براى كفن او نياز به حُلّه اى داريم كه شما همراه آورده اى؟
و من به جهت خستگى راه آن را فراموش كرده بودم، لذا گفتم: من چنين پارچه و حُلّه اى همراه ندارم و آن ها رفتند؛ ولى پس از لحظاتى بازگشتند و گفتند: امام و مولاى ما، حضرت رضا عليه السلام سلام رسانيد و فرمود: حُلّه مورد نظر ما همراه تو است، كه دخترت آن را به تو داده تا برايش ‍ بفروشى و انگشتر فيروزه اى تهيّه نمائى؛ و تو آن را در فلان بسته، كنار ديگر لباس هايت قرار داده اى.
پس آن را از ميان وسائل خود خارج گردان و تحويل ما بده؛ و اين هم قيمت آن حُلّه است، كه آورده ايم.
پس پول ها را گرفتم و آن حُلّه را بيرون آوردم و تحويل آن ها دادم، آن گاه با خود گفتم: بايد مسائل خود را از آن حضرت سؤ ال نمايم و سؤ ال هاى خود را روى كاغذى نوشتم و فرداى آن روز، جلوى درب منزل حضرت رفتم كه با جمعيّت انبوهى مواجه شدم و ممكن نبود كه بتوانم از ميان آن جمعيّت وارد منزل حضرت شوم.
در نزديكى منزل حضرت رضا عليه السلام كنارى ايستادم و با خود مى انديشيدم كه چگونه و از چه راهى مى توانم وارد شوم و نوشته خود را تحويل دهم تا جواب آن ها را مرقوم فرمايد؟
در همين فكر و انديشه بودم، كه ناگهان شخصى كه ظاهرا خدمت گذار امام رضا عليه السلام بود نزديك من آمد و اظهار داشت:
اى علىّ بن احمد! اين جواب مسائلى كه مى خواستى سؤ ال كنى.
وقتى نوشته را دريافت كردم، ديدم جواب يكايك سؤ ال هايم مى باشد كه جواب آن ها را برايم ارسال نموده بود، بدون آن كه آن ها را تحويل داده باشم، حضرت از آنها اطّلاع داشته است. (1)
------------------------
1-مناقب ابن شهرآشوب: ج 4، ص 341، كشف الغمّة: ج 2، ص 102، الثّاقب فى المناقب: ص 479، ح 406.
-------------------
عبد الله صالحي