امام در زمان مامون

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

مامون در ميان خلفاى بنى عباس از همه داناتر و نيز مكارتر بود، درس خوانده بود و از فقه و علوم ديگر آگاهى داشت چنانكه با برخى از دانشمندان به بحث و مناظره مى نشست، البته آگاهى او از علوم روز نيز وسيله يى بود براى پيشبرد سياستهاى ضد انسانى او، و گرنه هرگز به دين و اسلام پاى بند نبود، و در عياشى و فسق و فجور و اعمال شنيع ديگر از ساير خليفگان هيچ كم نداشت، نهايت آنكه از ديگر خليفگان محتاطتر رفتار مى كرد و با سالوس و ريا بيشتر عوامفريبى مى نمود، و براى استحكام پايه هاى حكومت خود گاه با فقها نيز همنشين مى شد و از مسائل و مباحث دينى نيز سخن مى گفت.
همنشينى و صميميت و همدمى مامون با"قاضى يحيى بن اكثم "كه مردى رذل و كثيف و فاجر بود بهترين گواه بى دينى و فسق و رذيلت مامون است، يحيى بن اكثم مردى بود كه به شنيع ترين اعمال در جامعه شهرت داشت چنانكه قلم از شرح رذالتهاى او شرم دارد، و مامون چنين كسى را چنان همدم خويش ساخته بود كه "رفيق مسجد و گرمابه و گلستان "يكديگر محسوب مى شدند، و اسفبارتر آنكه او را به مقام "قاضى القضاة "امت اسلامى منصوب نمود و در امور مملكتى نيز با او راى زنى و مشورت داشت (1)!!
بهر روى در زمان مامون علم و دانش به ظاهر ترويج مى شد، و دانشمندان به مركز خلافت دعوت مى شدند، و تشويقهايى كه مامون براى دانشمندان و دانش پژوهان فراهم مى آورد زمينه ى جذب اهل دانش به سوى او گرديد، و مجالس درس و بحث و مناظره ترتيب مى يافت، و بحث و گفتگوى علمى بازارى پر رونق داشت.
مضاف بر اينها مامون مى كوشيد با برخى كارها شيعيان و طرفداران امام را نيز به خود علاقمند سازد مثلا از شايسته تر بودن امير مؤمنان على عليه السلام براى جانشينى پيامبر سخن مى گفت، و دشنام و لعن به معاويه را رسمى كرد و"فدك "را كه از فاطمه زهرا عليها السلام غصب شده بود به علويان باز گرداند، و با علويان در ظاهر انعطاف و علاقه نشان مى داد. (2)
اصولا مامون با توجه به رفتار هارون و جنايات او و اثر سوء آن در روحيه ى مردم مى خواست زمينه هاى انقلاب و شورش را از بين ببرد، و آنها را راضى نگهدارد تا بتواند بر مركب لافت سوار باشد، از اينرو بايد گفت وضع زمان ايجاب مى كرد كه به جبران كمبودها و نارضايتى ها بپردازد، و وانمود كند كه در صدد اصلاح امور است و با خلفاى ديگر تفاوت دارد ...
--------------------------------------------
1-رجوع شود به تواريخى كه خلافت مامون و شرح زندگى "يحيى بن اكثم "را نوشته اند و از جمله به "مروج الذهب مسعودى "و به تاريخ "ابن خلكان ".
2-الامام الرضا، محمد جواد فضل الله ص 91 به نقل از تاريخ الخلفاء سيوطى ص 284 و 308
----------------------------------------
هيئت تحريريه موسسه اصول دين