فرهنگ و گرايش سياسى سفيانى

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

روايات، نشانگر اين معناست كه سفيانى فرهنگ و آموزش غربى دارد و چه بسا در همانجا نـشـو و نـمـا كـرده بـاشـد. در كـتـاب غـيـبـت طـوسـى از بـشـر بـن غـالب بـصـورت مرسل روايت شده است كه گفت:
((سـفـيـانـى در حـاليـكـه رهـبـرى گروهى را بعهده دارد مانند شخص نصرانى صليب برگردن دارد و از سرزمين روميان روى مى آورد.))(1)
در روايـت كـلمه منتصر آمده اما در اصل بايد ((متنصر)) باشد، چنانكه در بحار ج 52 ص 217 آمـده اسـت، يـعـنـى، مـسلمان مسيحى شده. و جمله ((از سرزمين روميان مى آيد)) يعنى كـسـى كـه از سـرزمين روم (غرب) به شام مى آيد و آنگاه دست به جنبش و قيام مى زند. و نـيـز نـشـانـگـر ايـن اسـت كه او رهبرى سياسى غربى ها و يهوديان را بر عهده دارد و با حـضـرت مـهـدى (عـليـه السلام) كه دشمن روم يعنى غربيهاست به نبرد مى پردازد و با تـركـان يا هواداران تركها كه بنظر ما روسها هستند وارد جنگ مى شود. و سفيانى پايتخت خـود را در حـوادث زمـان ظـهـور و در پيشاپيش لشكركشى حضرت مهدى (عليه السلام) از دمـشـق بـه رمـله فـلسطين منتقل مى سازد همانجائى كه طبق روايت، شورشيان رومى در آنجا فرود مى آيند.
بلكه به طوريكه پيداست، بعنوان خط مقدم دفاعى بنفع يهوديان و رومى ها وارد پيكار بـا حـضـرت مـهـدى (عـليـه السـلام) مـى شود و روايات، بطوريكه خواهيد دانست درباره شكست او كه به شكست يهوديان منتهى خواهد شد سخن مى گويد.
هـمـچنين دليل ديگر برگرايش وى به غربى ها اين است كه پس از شكست و كشته شدن او بـاقـيـمانده نيروهايش به سوى غرب مى گريزند، آنگاه ياران امام مهدى (عليه السلام) آنها را بازگردانده و بقتل مى رسانند.
از ابـن خـليـل ازدى، روايـت شـده اسـت كـه گـفـت: از ابوجعفر (امام باقر) (عليه السلام) شـنـيـدم كه درباره اين آيه شريفه ((وقتى آنان خشم و عذاب ما را احساس كنند از آن ديار مى گريزند فرار نكنيد و باز گرديد به سوى آنچه اسراف مى كرديد و خانه هايتان. شايد از شما سئوال شود.)) فرمود:
((وقـتـى قـائم قـيـام كـنـد و سـپـاهـى بـسـوى بـنـى امـيـه بـه شـام گـسـيـل دارد آنـان بـه سـوى روم (غـرب) بـگريزند روميان به آنها گويند ما شما را در سـرزمـيـن خـود راه نـدهـيـم مـگـر ايـنكه به آئين مسيحيت درآئيد، آنگاه صليب به گردن خود آويـزنـد و رومـيـان آنان را به سرزمين خود راه دهند وقتى ياران قائم (عليه السلام) به قصد نبرد با روميان، روياروى آنان فرود آيند، روميان از آنها درخواست امان و صلح كنند امـا يـاران قـائم مـى گويند: امان نمى دهيم تا آنكه افرادى را كه از ما نزد شماست به ما بـرگـردانـيد سپس روميان آنها را به ياران قائم (عليه السلام) باز مى گردانند و اين است معنى فرموده خداوند: ((فرار نكنيد و بازگرديد به سوى آنچه اسراف مى كرديد و خـانـه هـايـتـان شـايـد مـورد سـئوال واقع شويد)) سپس فرمود: او از آنها درباره گنجها سـئوال مـى كـنـد. در حاليكه او بهتر از هر كس از آنها آگاه است آنها مى گويند واى برما كـه سـخـت سـتمكار بوديم پيوسته اين گفتار: حسرت آميز بر زبانشان بود تا آن كه ما همه را طعمه شمشير مرگ و هلاكت ساختيم.))(2)
و مـعـنـى ايـن جمله كه ((هنگاميكه ياران قائم روياروى آنان قرار مى گيرند، آنها امان مى طـلبـنـد)) ايـن اسـت كـه يـاران حـضـرت، انـبـوه نـيـروهـاى خـود را در مـقـابل روميان گسيل داشته و آنان را تهديد مى كنند و مراد از بنى اميه در اين روايت ياران سـفـيـانى است كه در ديگر روايات نيز بدان تصريح شده است. بنظر مى رسد كه آنها مـشـاوران و فـرمـانـدهـان سپاه اويند كه داراى موقعيت سياسى عمده اى مى باشند از اين رو ماجراى آنان تا بدانجا كشيده مى شود كه، حضرت مهدى (عليه السلام) و يارانش روميان را، در صورت تسليم نكردن اين افراد، تهديد به كارزار مى نمايند.
-----------------------
1-غيبت طوسى ص 278.
2-بحار ج 52 ص 377.
------------------
على كورانى