تركان و نقش آنان در دوران ظهور

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

بـه نـظـر مـا منظور از تركها در روايات جنبش خجسته ظهور حضرت، روس ها و اطرافيان آنـان از مـلتـهـاى اروپـاى شـرقـى هـستند، آنان گر چه از لحاظ تاريخى مسيحى اند و از مـلتـهـاى مـسـتعمره امپراطورى روم بشمار مى روند، تا جائى كه مدعى وراثت آنها شده، و شـاهـان خود را مانند آلمانى ها و غير آنها، قيصر (سزار) ناميده اند ليكن آنان اولا: از قبيله هـاى گـونـاگـون مـنـطـقـه شـرق آسـيا ـ اروپا هستند كه در زبان روايات و تاريخ، به ((قبيله ها و ملتهاى ترك)) ناميده شده اند، و اين نام علاوه بر تركهاى تركيه و ايران، شامل قبيله هاى تاتار و مغول و بلغارستان و روسيه و غير آنان نيز مى گردد.
دوم ايـن كـه: مـسيحيت، اخيرا به آنها سرايت نموده و اصالة در بين آنان رائج نبوده بلكه بصورت يك قشر سطحى در آمده، و بدتر از وضع آنان، در ميان ملتهاى اروپاى غربى وجـود دارد، چـرا كـه مـادى گـرائى شـرك آمـيـز آنـان چـيـره گـشـتـه، و شـايـد بـه هـمـيـن دليـل اسـت كـه تـسـليـم نـظريه كمونيسم مادى گرا و الحادى شده و در برابر نفوذ آن، مقاومت نكردند.
سـوم: ايـنـكـه روايـات مربوط به جنبش تركان عليه مسلمانان، اگر چه پاره اى از آنها بـر يـورش تـركـهاى مغول و تاخت و تاز آنها به سرزمين ما در قرن هفتم هجرى منطبق مى گردد. اما برخى از آن روايات، حركت هاى آنان را كه به حوادث ظهور حضرت مهدى عليه السلام متصل مى گردد، و همچنين همكارى آنها با روميان عليه ما و اختلاف شان با يكديگر در هـمـان زمـان را بـيـان مـى كـند و اين ماجرا جز بر روسها منطبق نگشته، و يا اينكه اگر قـضـيـه بـه درازا كشيده شود، بر وارثان دولت آنها از اقوامى كه ريشه و تبار تركى دارند در روسيه و اروپاى شرقى، منطبق است.
اينك نمونه هايى از رواياتى كه نقش آنان، در آنها بيان شده است:
از آن جـمـله، روايات فتنه و آشوب اخيرى است كه بدست آنها و روميان بر مسلمانان واقع مـى شـود، كـه قـبـلا گـذشـت، كـه آنـرا جـز بـه هـجوم غربيان و روسها به سرزمين هاى مـسـلمـانـان در اوايـل ايـن قـرن، نمى توان تفسير نمود، همانكه، پيوسته ادامه داشته تا اينكه خداوند آن را با حركت زمينه ساز حضرت مهدى عليه السلام در امت، و سپس با ظهور مبارك او ارواحنا فداه بر طرف مى سازد.
و روايات مربوط به جنگ سفيانى با ترك ها نيز از جمله همين روايات است و احتمالا مراد از تـركـان هـمان روسها هستند، چه آنكه سفيانى هم پيمان روم و يهود بوده، و در اءخبار آمده اسـت كـه حـركـت او در مـنـطـقـه سـوريـه و اردن بـه دنـبـال سـلطـه تـركـان بر سوريه پديد مى آيد. و چنانچه روايت مربوط به آن صحيح باشد، مدت آن سلطه كوتاه خواهد بود، زيرا آن تسلط پس از شكست شورش (علج اءصهب) پديد مى آيد.
((زمـانـى كه علج اصهب قيام نمايد، و پايتخت حكومت دچار سختى و بحران گردد، پس از انـدكـى كـشـته خواهد شد، آنگاه (اءكحل) به خونخواهى وى برمى خيزد، و اينجاست كه كشور به شرك (ترك = نسخه بدل) بازگردانده مى شود.))(1)
در روايات مربوط به ظهور، اءصهب و اءبقع، دو رهبر مخالف حركت سفيانى ياد شده اند كه سفيانى بر آن دو پيروز شده، و بر منطقه تسلط مى يابد.
و مـن روايـاتـى را كـه دلالت بـر جنگ سفيانى با ترك ها، در دمشق و يا حومه و اطراف آن بـنـمـايـد، نـيـافـتـم، اما روايات بسيارى به صورت متواتر اجمالى (2) رسيده كه حـاكـى از درگـيـرى بـزرگ سـفـيانى با آنان در قرقيسيا، واقع در مرز سوريه ـ عراق ـ تـركـيه مى باشد، اين نبرد از جنگ هاى بزرگى است كه از پيش وعده داده شده، و انگيزه آن درگيرى و كشمكش بر سر گنجى است كه در مجراى نهر فرات و يا نزديك آن كشف مى شود.
بـعـلاوه، شـايد مراد از اتراك، در اين نبرد تركهاى تركيه باشند نه روسها، ممكن است روسـيـه در جـنـگ با تركها بطور نهانى با سفيانى بوده و از او پشتيبانى مى نمايد. و بـه خـواسـت خدا بزودى يادى از جنگ قرقيسيا، در ضمن حوادث كشور شام و حركت سفيانى خواهد آمد.
و از جمله، روايات مربوط به انقلاب آذربايجان كه در رويارويى با تركان مى باشد، از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود:
((آذربـايـجـان بـراى مـا لازم اسـت، چـيـزى در مـقـابل آن ياراى مقاومت ندارد و چون انقلاب گر ما قيام كند به سوى او بشتابيد، اگر چه رفتن با چهار دست و پا بر روى برف باشد.))(3)
مـمـكـن اسـت از قـول امـام (ع) كـه فـرمـود: ((نـاگـزيـر از آذربـايـجـان بـوده و چيزى در مـقـابـل آن ايـسـتـادگـى نـمـى كـند)) چنين استفاده شود كه آن جنبشى است هدايت گر كه در آذربـايـجـان و يـا از نـاحـيه اهالى آن سامان بوجود آمده كه لازم است بعد از آن، انتظار و درنگ نموده، تا نشانه هاى نزديك آن آغاز گردد، و چنانكه از روايت زير فهميده مى شود ممكن است اين ماجرا در رويارويى با روسها باشد؛
((دو خروج براى تركان رخ مى دهد، كه در يكى از آنها آذربايجان ويران گشته و در خـروج ديگرى در جزيره سر مى زند كه عروسان حجله نشين را به وحشت مى اندازد در اين هـنـگـام اسـت كـه خداوند متعال مسلمانان را ياورى نموده، و قربانى بزرگ خداوند در ميان آنان وجود دارد.))(4)
وقـتـى بـه تـنـهـايـى ايـن روايـت را مـورد بررسى قرار مى دهيم، احتمالا از جمله روايات مـربـوط بـه هـجوم تركان و مغول به سرزمينهاى اسلامى باشد، كه در نخستين مرحله اى كـه به آذربايجان رسيده آن را ويران مى سازند، و سپس به فرات مى رسند و مسلمانان بـر آنـان پـيـروز مـى گردند. كه در چشمه جالوت و غير آن، قربانى بزرگى در بين آنان وجود دارد.
امـا اگـر جـمـع بـيـن ايـن روايـت، و روايـت پـيـشـيـن نـمـايـيـم. احـتـمـال دارد كـه مـنـظـور از تـركـان در آن، روسـهـا بـاشـنـد. و نـخـسـتـيـن خـروج آنـهـا قـبـل از جـنـگ جـهـانـى دوم و بـعـد از آن و قـبـل از نـشـانـه هـاى نـزديـك ظـهـور و اشغال آذربايجان توسط آنان خواهد بود.
و دومـيـن خـروج بـه طـرف ((جـزيـره)) اسـت كـه نـام مـكـانـى در حـد فـاصـل بـيـن عـراق و سـوريـه نـزديـك مـنطقه قرقيسيا بوده، و خروج آنان به آن منطقه بمنظور نبرد با سفيانى است. و مفهوم پيروز شدن مسلمانان در آن درگيرى پيروزى غير مستقيمى است كه با به هلاكت رسيدن دشمنان ستمگر آنان خواهد بود، و چنانكه خواهيد داشت در مـنـطـقـه درگـيـرى قـرقـيـسـيـا درفـش و پـرچـم هدايت گرى وجود ندارد يا پرچمى كه پـيـروزى مـسـلمـانـان را بـه همراه داشته باشد و همانا بشارت دادن پيامبر و امامان عليهم السلام نسبت به آن، بدين جهت است كه در اين كارزار، ستمگران با شمشيرهاى برخى از هواداران خودشان به هلاكت مى رسند.
ديـگـر روايـات مـربوط به فرود آمدن تركان در منطقه ((جزيره)) و ((فرات)) است كـه احـتـمالا مراد از تركان روس هاست، زيرا فرود آمدن آنها همزمان با فرود آمدن روميان در منطقه رمله فلسطين و سواحل آن مى باشد.
و قبلا اشاره كرديم كه قرقيسيا منطقه اى در نزديكى ((جزيره)) است كه به دياربكر و جـزيـره ربـيـعـه موسوم است، و مفهوم كلمه (جزيره) كه به طور عموم در كتب تاريخى بيان شده، همين نقطه است، نه جزيرة العرب و يا جزيره اى ديگر.
و ايـن امـر مـنـافـاتـى بـا فـرود آمـدن تركان مغول در جزيره و فرات در قرن هفتم هجرى نـدارد، چـه ايـنـكـه بـرخـى، آن را از جمله نشانه هاى نزديك به ظهور حضرت به حساب آورده انـد، حـال آنـكه از نشانه هاى نزديك ظهور، فرود آمدن و سپس نبرد آنان با سفيانى در منطقه قرقيسيا خواهد بود.
بـه هـمـيـن مـنـاسـبـت، روايـات آشـوب گـرى تـركـان مـغول و هجوم آنان به سرزمين هاى اسلامى در زمره روايات مربوط به حوادث و پيش آمدها و مـعـجـزات نـبى اكرم (ص) است كه مسلمانان آنها را مى دانسته، و در صدر اسلام آنها را سـيـنـه بـه سـيـنـه نـقـل مـى كـرده انـد، سـپـس در زمـان حـمـله مـغـولان و بـعـد از آن، ايـن قـبـيـل روايـات زيـادتـر و بـيـشـتـر رائج گـرديـده، در عـيـن حـال اين گونه روايات فرو نشستن آشوب آنان و پيروزى مسلمانان را خاطر نشان ساخته، بـدون آنـكـه در پى آن اشاره اى به ظهور حضرت مهدى (ع) داشته باشد، همچنانكه در روايات مربوط به تركان كه در پى بيان آن ها هستيم، آمده است.
و ايـنـك نـمـونـه هـايـى از روايـات مـربـوط بـه حـمـله مـغـولان: از حـضـرت عـلى (ع) نقل شده كه فرمود:
((گويا، قومى را مى بينم كه چهره هايشان همچون سپرهاى چكش خورده جلوه گر است، لبـاسـهـاى حـرير و ديبا پوشيده و اسبهاى اصيل را يدك مى كشند، در آنجا آنچنان كشتار زياد است كه مجروحان از روى بدن كشتگان عبور مى كنند، و در آن كار زار تعداد فراريان از اسيران كمتر است.
يكى از ياران عرض كرد: اى اميرمؤ منان! شما به علم غيب آگاهيد. حضرت خنديد و به آن مـرد كـه از بـنـى كـلب بود فرمود: اى برادر كلبى اين علم غيب نيست، بلكه اين يك نوع آگاهى است كه از صاحب دانشى ((رسول الله)) آموخته ام زيرا علم غيب تنها علم رستخيز و آنـچـه را كـه خـداونـد در ايـن آيـه بر شمرده است، مى باشد ((اين خداوند است كه به زمـان رسـتاخيز آگاهست و هم اوست كه باران را فرو فرستاده، و از آنچه درون رحم هاست خبر دارد و هيچ كس نمى داند كه پيمانه عمرش در كجا لبريز خواهد شد...)) خداى سبحان اسـت كـه از آنـچـه درون رحـم اسـت، پـسـر يـا دخـتـر، زشـت يـا زيـبـا، بـخـشـنـده يـا بـخـيـل، نيك بخت يا بدبخت بوده و چه كسى هيزم آتش دوزخ و چه كسى در بهشت، همنشين پـيامبران است، آگاهى دارد، بنابراين علم غيبى كه جز خدا كسى از آن آگاه نيست همين است، و غـير از آنچه كه گفته شد، علمى است كه خداوند به پيامبرش آموخته، پيامبر مرا بر آن آگـاه سـاخـت و در حـق مـن دعـا فـرمـود، تـا خـداونـد آن را در دل من جايگزين و درونم را از آن سرشار سازد.))(5)
از سـلسـله روايـات گـذشـتـه، روايـات مربوط به جنگ حضرت مهدى (ع) با تركان مى باشد، از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود:
((نـخـسـتـيـن سـپـاهـى كـه حـضـرت مـهـدى تـدارك مـى بـيـنـد بـه سـوى تـركـان گـسـيـل مـى دارد و پـس از شـكـسـت آنـان و بـه اسـارت درآوردن آنـهـا و بـه غـنيمت گرفتن اموالشان راهى شام گرديده و آنجا را فتح مى نمايند.))(6)
بـه ايـن مـعـنـى كه اين اولين لشكرى است كه حضرت آن را مجهز و اعزام مى كند و خود آن بـزرگوار در آن شركت ندارد و در برخى از روايات آمده است كه اعزام سپاه حضرت مهدى (ع) توسط آن بزرگوار بعد از ورود وى به عراق و در پى چندين نبرد، جهت آزاد سازى حجاز و عراق خواهد بود.
و مـمـكـن اسـت مـراد از تـركـان در ايـنـجـا تـرك هـاى تـركـيـه بـاشـد امـا بـه احـتـمـال قـوى تـر روسـهـا هستند كه سفيانى، در نبرد قرقيسيا با آنان كارزار مى كند و هـيـچـيـك بـر ديـگـرى غلبه نمى يابد و چنانكه روايات مى گويد، نابودى آنان توسط حضرت مهدى (ع) بوده و سرزمين آنها بر اثر صاعقه ويران مى گردد.
دسـتـه اى ديـگـر از ايـن احـاديـث، روايـاتـى اسـت كـه ويرانى سرزمين تركان را در اثر صاعقه و زلزله مى داند و ممكن است منظور جنگ افزارهايى مانند موشك ها باشند كه ويران گرى آنها مانند صاعقه و يا زلزله است.
و بـه نـظـر مـى رسـد كـه ايـن حـادثـه، در پـى نـبرد آنان با حضرت مهدى (ع) بوده و ويـرانـى در حـد بـسـيـار گسترده اى مى باشد، آن گونه كه به نابودى و محو قدرت و شـوكـت آنـان مـى انـجـامـد، چه اينكه پس از آن، يادى از آنان در روايات ظهور وارد نشده، فقط بعد از دومين خروج آنان اين عبارت آمده ((فلا ترك بعدها)) پس از آن حادثه، ديگر تـرك وجـود نـخـواهـد داشـت، از ايـن رو احـتـمال دارد كه آنان همان روسها باشند، زيرا در روايات مربوط به ظهور چنين گفته اى در مورد هيچ ملت مسلمانى نيامده است.
---------------------------
1-الزام الناصب ج 2 ص 224.
2-يـعـنـى روايـاتـى كـه بـا دقـت در آن، عـلم بـه صـدور آن از پـيـامـبـر (ص) و اهل بيت او، پيدا مى شود اگر چه در الفاظ با هم مغايرت دارند.
3-غيبت نعمانى ص 170.
4-الملاحم و الفتن ص 32.
5-نهج البلاغه ـ خطبه 128.
6-بشارة الاسلام ص 185.
--------------------
على كورانى