اقسام غيبت

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

أيت الله مجتبى تهرانى
غيبت بر چند قسم است:


1. گفتارى
غيبت گفتارى مشهورترين نوع غيبت است، يعنى انسان، نقص برادر مؤمنش را به ديگران بگويد.
2. نوشتارى
شخص، عيبى را كه مى‏خواهد بگويد، بنويسد؛ در اين صورت به جاى شنونده، خواننده وجود دارد.
3. كردارى
فرد عيب ديگرى را با نمايش به ديگران بفهماند.
4. كنايى
كسى با استفاده از جمله‏هايى كنايى، عيوب ديگرى را در غياب او به ديگران بفهماند؛ جمله‏هايى مثل «خدا را شكر كه به ما رياست نداد» يا «از بى‏حيايى به خدا پناه مى‏برم» كه كنايه از بى‏لياقتى و بى‏حيايى شخص غايب هستند.
5. اشاره‏اى
يعنى با اشاره‏اى دست و ساير اعضا، عيب ديگرى را بازگويد كه اشاره مى‏تواند لفظى يا عملى باشد.
روايت شده كه زنى وارد خانه پيامبر (ص) شد و ميهمان عايشه بود. وقتى برخاست و رفت، عايشه با دستش اشاره كرد و با اين اشاره مى‏خواست بگويد كه او كوتاه قد بود. حضرت فرمود:
قد اغتبتها.
تو از آن زن غيبت كردي. [1]
انواع عيب و نقص
در مباحث پيشين آورده شد: غيبت آن است كه انسان پشت سر برادر يا خواهر مؤمنش عيب يا نقصى را كه نزد مردم معروف نبوده يا شنونده نمى‏داند، باز گويد.
حال بايد به بحث از انواع و چگونگى اين عيب و نقص پرداخته شود.
عيب ونقص اقسامى دارد كه عبارتند از:
1. نقص روانى و نفسانى: مانند آن كه شخص به رذيله‏اى مانند حسد يا تكبر مبتلا باشد و پشت سر او يه اين رذايل اشاره شود.
2. نقص بدنى: مانند آن كه شخص بيمارى يا نقص عضوى دارد كه كسى از آن آگاه نيست.
3. نقص دينى: مثل آن كه شخص در نماز سستى كند و در جايى كه او حضور ندارد، اين عيب را مطرح كنند.
4. نقص مالى: مانند آن كه پشت سر مؤمن آبرومندى كه توانايى مالى ندارد، سخنانى دال بر فقر و ناتوانى مالى او به زبان آورده شود يا به طريقى ديگر فهمانده شود. اين عمل اگر از روى دلسوزى هم باشد، غيبت به شمار مى‏آيد.
5. نقص نسبى: مانند آن كه بگويد پدر يا اجداد فلان شخص، خسيس يا فاسق يا... بوده‏اند.
برخى بزرگان، بيان نقص‏هاى موجود در لباس، خانه و ساير متعلقات شخص را نيز غيبت به شمار آورده‏اند. [2]
________________________________________
[1]. قالت عايشه دخلت علينا امراه فلما ولت او مأت بيدى أنها قصيره. فقال النبى (ص) قد اغتبتها. ورام بن ابى فراس: مجموعه ورام، ج 1، ص 118.)
[2]. فيض كاشانى: المحجه البيضاء، ج 5، ص‏255.
اخلاق الاهي ( أفات زبان ) ج4 -ص 33