152- زمزمه دعا در سجده
از كتاب مقتل الحسين اخطب خوارزم نقل شده كه گفته است كه شريح گويد به مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در مدينه وارد شدم. در آنجا حسين بن على عليه السلام را ديدم كه به سجده رفته و گونه بر خاك نهاده و مى گويد:
سيدى و مولاى! المقامع الحديد خلقت اعضائى، ام لشرب الحميم خلقت امعائى، الهى لئن طالبتنى بذنوبى لاطالبنك بكرمك، و لئن حبستنى مع الخاطئين لاخبرنهم بحبى لك، سيدى! ان طاعتى لا ينفعك و معصيتى لا تضرك فهب لى ما لا ينفعك، واغفر لى ما لا يضرك، فانك ارحم الراحمين؛
يعنى، اى آقا و مولاى من! آيا براى گرزهاى آهنين اعضاى مرا آفريدى يا براى شراب حميم (جهنم) احشاء و امعاى مرا خلق فرمودى؟ خدايا! اگر مرا به گناهانم بگيرى من از تو كرم و بزرگواريت را مطالبه مى كنم، و اگر مرا با خطاكاران به زندان افكنى محبت و دوستى تو را كه در دل دارم به آنها بازگو كنم، اى آقاى من! به راستى كه اطاعت و فرمانبردارى من، تو را سود ندهد، و نافرمانى و معصيت من نيز تو را زيان نرساند. پس آنچه را سودت ندهد به من ببخش و آنچه را زيانت نرساند از من بيامرز؛ كه به راستى تو مهربان ترين مهربانانى.(1)
153- دعاى امام حسين عليه السلام هنگام صبح عاشورا
از امام زين العابدين عليه السلام نقل شده كه فرمود: صبح عاشورا چون سپاه دشمن (براى نبرد) بر حسين عليه السلام رو آورد، امام عليه السلام دست به دعا برداشت و عرض كرد: ((بارالها! در هر اندوهى، تكيه گاه منى و در هر سختى اميد منى، در هر حادثه ناگوارى كه بر من آيد، پشت و پناه و ذخيره منى! چه بسا غمى كه در آن دل، ناتوان و چاره، ناياب و دوست، خوار و دشمن، شاد مى شد و من آن را به درگاهت آورده به تو شكوه كردم، تا از جز تو بريده تنها به تو رو آورده باشم و تو گشايش دادى و آن را از من راندى، پس تو دارنده هر نعمت و صاحب هر نيكى و مقصد اعلاى هر خواسته اى.(2)))
154- نجات زنى به دعاى امام عليه السلام
ايوب بن اعين از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه فرمود: زنى طواف مى كرد و پشت سر او مردى بود، آرنج آن زن بيرون افتاد، آن مرد (تحريك شد و) دستش را بر آرنج زن نهاد، پس خدا دست او را به دست زن چسبانيد تا اينكه طواف تمام شد، از پى فرماندار مكه فرستادند، و مردم جمع شدند، (فرماندار آمد) و سراغ فقهاى مكه فرستاد، فقهاء مى گفتند: دست مرد را قطع كن؛ زيرا او (در يك چنين مكان مقدسى) جنايت كرده است.
فرماندار پرسيد: آيا در مكه كسى از فرزندان محمد رسول خدا صلى الله عليه و آله حضور دارد؟
گفتند: بله، حسين بن على عليه السلام ديشب وارد مكه شده است.
از پى حضرت عليه السلام فرستاد و او را (به آنجا) دعوت نمود، چون حضرت عليه السلام حضور يافت، فرماندار گفت: (اى فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم) گرفتارى اين دو را ببين؟!
حضرت عليه السلام رو به قبله ايستاد و دست ها را بالا آورده مدتى طولانى دعا فرمود، سپس به سوى آن دو آمد و دست مرد را از دست زن نجات داد.
فرماندار عرض كرد: آيا مرد را به خاطر گناهش مجازات نكنيم؟
حضرت فرمود: نه.(3)
155- اجابت دعاى امام
ابن اعثم گويد: سواره اى از لشكر ابن سعد به نام مالك بن حوزه آمده نزد خندق ايستاد و فرياد كرد: اى حسين! مژده باد كه آتش دنيا قبل از آخرت مى سوزاندت!
امام عليه السلام فرمود: ((اى دشمن خدا! دروغ گفتى، من بر پروردگارى رحيم و صاحب شفاعتى كه (فرشتگان) فرمانش برند درآيم و آن جدم رسول خداست.))
سپس فرمود ((اين مرد كيست؟))
گفتند: مالك بن حوزه.
امام فرمود: ((خدايا! او را در آتش بلا و پيش از آخرت در دنيايش بسوزان.))
پس بى درنگ اسب مالك بر او آويخته او را در آتش افكند و سوخت. امام عليه السلام به سجده افتاد و سر برداشت و فرمود: عجب دعايى! چه زود به اجابت رسيد!
سپس ندا فرمود: ((خدايا! ما خاندان و ذريه و خويش پيامبر توييم، ستمگران و غاصبان حق ما را در هم شكن كه تو شنواى اجابت كننده اى.(4)))
156- استجابت دعا نزد ركن يمانى
در بعضى از نسخه هاى منسوب به امام رضا عليه السلام آمده است: از امام حسين عليه السلام روايت شده كه فرمود:
((ركن يمانى، درى از درهاى بهشت است كه خداى سبحان آن را از آن روزى كه گشوده (نبسته و) بى بهره نساخته است، همانا بين اين دو ركن حجرالاسود و يمانى، فرشته اى است كه ((هِجير)) نام دارد، او بر دعاهاى اهل ايمان، آمين مى گويد.(5)))
157- بركت دعاى امام عليه السلام
امام حسين عليه السلام با كاروانى كه در آن عده زيادى از مردم بودند به قصد زيارت خانه خدا از مدينه بيرون آمد. مردى از كاروان بيمار شد و به حضرت عرض كرد: دلم انار مى خواهد.
حضرت عليه السلام (به سويى اشاره نمود و) فرمود:
((اين باغى است كه در آن ميوه هاى گوناگون است. برو و هر چه مى خواهى بخور.))
در حالى كه قبلا كسى در آنجا آب و درخت و ميوه اى به خاطر نداشت.
چون اهل كاروان، باغ را ديدند، داخل شدند و هر چه خواستند خوردند و چون بيرون آمدند باغ از ديد آنها ناپديد شد. در همين هنگام آهويى را ديدند امام عليه السلام به آن اشاره فرمود و آهو آمد، سپس دستور داد تا كسى آن را ذبح كند، اما هيچ يك از استخوان هايش را نشكند، همگى از گوشت آن خوردند، پس حضرت عليه السلام دعايى خواند و آن آهو دوباره زنده شد، امام فرمود: ((هر كه مى خواهد شير بنوشد آن را بدوشد))، همگى از شير آن نوشيدند و به بركت امام حسين عليه السلام و دعاى او همه كاروان را كفايت كرد. سپس حضرت عليه السلام رو به آهو نمود فرمود:
((نوزادهايى دارى كه انتظارت را مى كشند، برو و آنان را شير ده.)) آهو برگشت.(6)
158- دعا در قنوت
اللهم منك البدء و لك المشية، و لك الحول و لك القوة، و انت الله الذى لا اله الا انت، جعلت قلوب اوليائك مسكنا لمشيتك و مكمنا لارادتك، و جعلت عقولهم مناصب اوامرك و نواهيك.
فانت اذا شئت ما تشاء حركت من اسرارهم كوامن ما ابطنت فيهم، و ابداءت من ارادتك على السنتهم ما افهمتهم به عنك فى عقودهم، بعقول تدعوك و تدعو اليك بحقائق ما منحتهم به، و انى لاءعلم مما علمتنى مما انت المشكور، على ما منه اريتنى، و اليه آويتنى.
اللهم و انى مع ذلك كله عائذ بحولك و قوتك، راض بحكمك الذى سقته الى فى علمك، جار بحيث اجريتنى، قاصد ما اممتنى، غير ضنين بنفسى فيما يرضيك عنى، اذ به قد رضيتنى، و لا قاصر بجهدى عما اليه ندبتنى، مسارع لما عرفتنى، شارع فيما اشرعتنى، مستبصر ما بصرتنى، مراع ما ارعيتنى، فلا تخلنى من رعايتك، و لا تخرجنى من عنايتك، و لا تقعدنى عن حولك، و لا تخرجنى عن مقصد انال به ارادتك.
و اجعل على البصيرة مدرجتى، و على الهداية محجتى، و على الرشاد مسلكى، حتى تنيلنى و تنيل بى امنيتى، و تحل بى على ما به اردتنى، و له خلقتنى و اليه آويتنى.
و اعذ اولياءك من الافتتان بى، و فتنهم برحمتك لرحمتك فى نعمتك تفتين الاجتباء، و الاستخلاص بسلوك طريقتى و اتباع منهجى، و الحقنى بالصالحين من آبائى و ذوى رحمى؛
پروردگارا! آغاز هر چيز از توست و اراده انجامش در اختيار تو، و نيرو و توان از آن توست، و تو خدايى هستى كه معبودى جز تو نمى باشد، جان هاى اوليايت را جايگاه اراده و محل مشيت خود مقرر فرمودى، و در افكارشان اوامر و نواهيت را قرار دادى، تا يك لحظه از ياد تو غافل نگردند.
و تو آنگاه كه اراده امرى را بنمايى، در افكارشان آنچه خود در آنها به وديعت نهاده اى را به حركت در آورده، و بر زبانشان آنچه خود به آنان تفهيم كرده اى را جارى مى سازى، با عقل هايى كه تو را خوانده و با حقايقى كه به آنان ارزانى داشته اى به سوى تو مى خوانند، و من مى دانم از آنچه به من آموخته اى، از چيزهايى كه تو بر آنها شايسته سپاس مى باشى، از چيزهايى كه به من نشان داده اى و به سوى آن مرا پناه داده اى.
خداوندا! و با اين وجود به نيرو و توان تو پناهنده و به قضا و قَدَرت كه در علمت مرا در جهت آن قرار دادى، و در مسير آن به حركت در مى آيم، و به آنچه تو بخواهى مصمم مى گردم، راضى هستم، در حالى كه به آنچه تو بدان از من خشنود مى باشى بخيل نيستم، و از آنچه تو مرا بدان خوانده اى كوتاهى نمى كنم، و به آنچه مرا بدان آشنا ساخته اى سبقت نمى گيرم، و به آنچه تو مرا بدان آغاز نموده اى آغاز مى نمايم، از راه هدايت تو هدايت مى جويم، آنچه امر به رعايتش نمودى رعايت مى نمايم، پس مرا از رعايتت خالى ننما، از عنايتت خارج نساز، و مرا از فيض رسيدن تاءييدت عاجز و ناتوان قرار نده و از راهى كه به خشنودى تو مى رسم مرا خارج نكن.
حركتم را بر اساس روشنگرى، و راهم را با هدايت، و زندگيم را قرين رشد و تعالى قرار ده، تا مرا هدايت نموده و ديگران نيز به وسيله من راهنمايى گردند، و در آنچه تو خواهان آن بوده و به جهت آن مرا خلق كرده اى، و به سوى آن پناه داده اى، مرا وارد سازى.
و اوليائت را از اينكه به وسيله من امتحان شوند در پناه خود گير، و با رحمتت و در نعمتت آنان را امتحان و آزمايش نما، آزمايشى كه سبب برگزيدن آنها و پاك شدن آنها از زشتى ها و راهنمايى آنان به راهى كه من رفته ام باشد، و مرا به پدران و خويشاوندان رستگارم ملحق نما.))
159- دعاى براى طلب رغبت به آخرت
اللهم ارزقنى الرغبه فى الآخرة، حتى اعرف صدق ذلك فى قلبى بالزهادة منى فى دنياى.
اللهم ارزقنى بصرا فى امر الآخرة، حتى اطلب الحسنات شوقا و افر من السيئات خوفا يا رب؛
خدايا! مرا به آخرت راغب و مشتاق گردان، تا آنگاه كه وجود آن را با زهد و پارسايى در امور دنيايى در خود احساس كنم.
پروردگارا! به من بينايى و شناخت در امور آخرت عطا كن، تا با شوق بسيار و از جهت ترس تو به جاى گناهان به دنبال كارهاى نيك باشم.))
فصل نهم: مناجات و دعا
- بازدید: 6658