فصل دوم: محبت و توسل

(زمان خواندن: 13 - 26 دقیقه)

ثواب زيارت سيدالشهداء (عليه السلام)
مگر ثواب زيارت سيدالشهداء را ما مى دانيم چه خبر است؟! مگر مى دانيم رواياتى كه درباره زيارت سيدالشهداء وارد شده، به كجا رسيده است؟! هيچ مى توانيم بگوييم كان كمن زار الله فى عرشه (1): ((زاير امام حسين (عليه السلام) در شب جمعه مانند كسى است كه خدا را در عرشش زيارت كند))، يعنى چه؟ آيا ما از اين ها مى فهميم؟! يا همين بكاء بر سيدالشهداء (عليه السلام) ثوابش چه اندازه است؟ آيا مى توانيم حدى برايش بگوييم كه ديگر از آن بالاتر نيست؟ (ارزش) بكاء به حدى است كه مى گويند: ((همين كه اشك مختصرى از اذن دخول سيدالشهداء (عليه السلام) آمد فتلك الدم علامه الاذن: آن اشك علامت اذن دخول است؛ يعنى داخل بشو.)) آخر من چشمم اشك بيايد، چه ربطى است كه آن ها اذن دادند! آيا معلوم است كه اين قضايا چيست؟
منتهى، چيزى كه هست، اين است كه ما حالا به امثال معاويه گرفتاريم كه همه جور حرف از او هست، حتى كلمه كفر!(2)
آداب زيارت
يك بار با چند نفر از رفقا عازم زيارت ثامن الائمه (عليه السلام) بوديم، رفتيم خدمت ايشان و راجع به آداب زيارت سؤ ال كرديم. ايشان بعد از قدرى، تاءنى فرمودند: ((اهم آداب زيارت اين است كه بدانيم بين حيات و ممات معصومين (عليهم السلام) هيچ فرقى وجود ندارد.))
و غير از اين جمله چيز ديگرى نفرمودند. بعد وقتى با رفقا تاءمل و صحبت كرديم، ديديم شايد بتوان اهم و بلكه تمام آداب زيارت را در اين جمله خلاصه كرد!(3)
از واضحات است كه خواندن قرآن در هر روز، و ادعيه مناسبه اوقات و امكنه، در تعقيبات و غير آن ها؛ و كثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زيارت علما و صلحا و همنشينى با آن ها، از مرضيات خدا و رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) است و بايد روز به روز، مراقب زيادتى بصيرت و انس به عبادت و تلاوت و زيارت باشد.(4)
انس با ائمه
از حضرت آيت الله بهجت پرسيدند: ((خواهشمندم بفرماييد چطور مى توان بهتر به خداوند و ائمه اطهار (عليهم السلام) انس گرفت؟)) ايشان جواب فرمودند: ((با طاعت خداى تعالى و رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه (عليهم السلام) و ترك معصيت در اعتقاد و عمل.))(5)
مستحب مؤ كد
در خيلى روايات، از مستحبات به واجب تعبير شده است، خصوصا در صورتى كه يك قرينه هايى باشد و از آن ها بفهميم كه معناى وجوب ندارد. مثل اين كه روايت دارد: ((زيارت سيدالشهداء (عليه السلام) در هر چهار سال، يك مرتبه واجب است.))(6) اين وجوب، براى شدت مطلوبيت و تاءكد مطلوبيت است.(7)
برتر از تشرف به خدمت امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف)
لازم نيست كه انسان در پى اين باشد كه به خدمت حضرت ولى عصر (عليه السلام) تشرف حاصل كند، بلكه شايد خواندن دو ركعت نماز سپس توسل به ائمه (عليه السلام) براى او بهتر از تشرف باشد؛ زيرا آن حضرت مى بيند و مى شنود و عبادت در زمان غيبت افضل از عبادت در زمان حضور است و زيارت هر كدام از ائمه اطهار (عليهم السلام) مانند زيارت حضرت حجت (عليه السلام) است.(8)
دورى از انبياء و اوصياء
عرض كردند به سيدالشهداء (عليه السلام) كه اگر اذن بدهى همين حالا، هيچ جا نرفته، از جايت حركت نكرده هلاك مى كنيم دشمن ها را (اين را) جن گفتند؛ فرمود: ((والله، قدرت من از قدرت شما بيشتر است - اين كسى است كه اسم اعظم بلد است - لكن اگر من كشته نشوم، با چى امتحان مى شوند اين مردمى كه اين جورند.))
(اينجا) دار امتحان است، شما در فكر اين باشيد كه خودتان را اصلاح بكنيد، مابين خودتان و خدايتان عايقى، مانعى، پيدا نشود. اگر اصلاح كرديد، رفع مانع كرديد بين خودتان و خدا و وسائط (انبياء و اوصياء) خدا اصلاح مى كند مابين شما و خلق.(9)
هرگاه خدمتشان رسيدم جلسه ايشان از هر نظر پربار بود از معنويت، سخن كوتاهى مى گفتند و بعد مشغول ذكر مى شدند، تصور مى كنم بيشتر به زيارت عاشورا مشغول بودند و به خواندن هر روز آن مداومت داشتند و به نظرم حالا هم مداومت دارند. و اخيرا نيز كه براى بازديد به خدمتشان رسيده بودم (و اين بازديد در راستاى اين بود كه ايشان بر مرحومه والده ما نماز ميت گذارده بودند) ديدم تسبيح در دستشان است و به نظر مى رسيد كه به زيارت عاشورا مشغول هستند. تمام اين عمل ها مذكر و بيدارگر و معنى دار است. چنانكه بعد نحوه زندگى شان نيز مذكر بود.(10)
افضل مستحبات
بكاء(11) بر مصائب اهل بيت (عليهم السلام) و به خصوص حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) شايد از آن قبيل مستحباتى باشد كه مستحبى افضل از آن نيست.
بكاء من خشيه الله: ((گريه از ترس خداوند))، آن هم همين جور است شايد افضل از آن نباشد.(12)
محبت به آل الله
گفتند: يك بت پرستى بوده كه در دهه عاشورا نذرى داشته است كه بايد اين دهه را مهمانى بدهد و براى سيدالشهداء عزادارى كند. براى همين، يك طبقه اى را به مسلمان ها منحصر مى كرد و مى گفت: ((هر جورى كه خودتان مى خواهيد، اطعام كنيد. اين طبقه تماما دست شماست. اين هم پول، ديگر به ما كارى نداشته باشيد. ما هم به شما كارى نداريم.))
ظاهرا در هر سالى صد هزار روپيه خرج اين مطلب مى كرد.
در يك سالى رفقايش آمدند و گفتند: ((اين مبلغ زياد است. شما مثلا اين (پول) را نصف بكن.)). صدر هزار روپيه در آن زمان زياد بوده كه اين ها گفته اند نصف بكن.
در همين موقع كه مى گفت چه بكنم، يك كارخانه اى درست مى كرده و براى افتتاح كارخانه رفته بود. هنگامى كه آن جا را تماشا مى كرده، لباسش به چرخى كه در كارخانه به كار آورده بودند، گير مى كند و به داخل آهن ها مى رود. به حسب ظاهر، كارش تمام شده بود (و مرگش حتمى)، اما مى بينند يك كسى از داخل، اين بت پرست را گرفت و بيرون انداخت.
وقتى به او رسيدند، بى حال بود. بعد كه به حال آمد، گفت: ((دويست هزار روپيه))! گفتند؟ ((چه شد؟)) گفت: ((من كه در چرخ كارخانه افتادم، يك كسى آمد مرا گرفت و بيرون انداخت. گفتم: ((آقا تو كه هستى؟)) گفت: ((من همان هستم كه صدهزار روپيه براى عزادارى من خرج مى كنى.)) وقتى كه به هوش آمدم، داد زدم كه دويست هزار روپيه بايد بدهم)).
البته شكى نيست، يقين دارم كه اگر (كسى) بت پرست هم باشد يك توفيقى كه مسلمان شود (شايد بيابد) و اگر نشد، تخفيفى در عذاب، به آن ها داده مى شود. همه كه در جهنم در يك رتبه نيستند. طبقاتى (گوناگون) داريم. بعضى از بعضى ديگر متنفرند كه خدا مى داند چه تنفرى دارند و مى گويند: ((خدا نكند ما پهلوى آن ها برويم)). چون عذاب آن ها در آن طبقه، نسبت به طبقه پايين تر رحمت است.(13)
حقيقت توسل
خيال مى كنم انسان اگر هريك از مشاهد مشرفه را طواف كند، همه مشاهد را در همه جا زيارت كرده است و براى او مفيد است. آن ها اءحياء عند ربهم يرزقون (14)؛ (زنده اند و نزد خدا بهره مند) هستند و با ديگران قابل قياس نيستند. هرجا هستيم مى توانيم به هر كدام از آن ها متوسل شويم. در زيارت حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) بر همه ائمه بلكه انبياء (عليهم السلام) سلام شده است: آدم و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمد - صلوات الله عليهم اجمعين -.
اگر كسى بخواهد تشنگى و عطش ديدار آن ها را در وجود خود تخفيف دهد، زيارت مشاهد مشرفه به منزله ملاقات آن ها و ديدار حضرت غايب (عجل الله تعالى فرجه الشريف) است. آن ها در هر جا حاضر و ناظرند. هرگاه انسان به يكى از آن ها متوجه شود، مانند آن است كه به همه متوجه شده و همه را زيارت و ديدار كرده است.
گذشته از اين كه فرموده اند: شما خود را اصلاح كنيد، ما خودمان به سراغ شما مى آييم و لازم نيست شما به دنبال ما باشيد.
راه ديگر، توسل به قرآن است، اين ها شريك قرآن هستند، بلكه با قرآن عينيت دارند. اگر چه اكثر مسلمانان به قرآن اعتقاد دارند ولى به امامت اهل بيت قايل نيستند. البته جاى شگفتى نيست كه اكثريت مسلمانان بر خطا هستند، زيرا مى دانيم كه اكثر متدينين عالم نيز مسيحى هستند كه قايل اند قرآن باطل است! بنابراين، اكثريت، ميزان برترى نيست. النظر الى المصحف عباده.(15)
نگريستن به قرآن عبادت است.))
همين آرامش قلبى براى كسى كه به شمايل امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) نگاه كند، نيز حاصل مى شود.(16)
خشنودى اهل بيت (عليهم السلام)
خدا كند از رضاى اين خانواده (=اهل بيت (عليهم السلام))كه رضاى خداست، خارج نشويم، اگر رضاى ديگران را بخواهيم، پشيمان خواهيم شد و معلوم نيست كه بتوانيم تدارك كنيم.(17)
محبت صادقانه
محبت صادقانه اين است كه محبت مخالف در آن نباشد. هر كس به هركدام از اين چهارده معصوم (عليهم السلام) محبت داشته باشد، كارش تمام است. فقط شرطش اين است كه محبتش راست باشد.(18)
دورى از بيانات اهل بيت (عليهم السلام)
به هر اندازه از بيانات اهل بيت (عليهم السلام) دور باشيم، از خود ايشان دوريم. ممكن است به خاطر كثرت مراجعه به احاديث براى ما علم مطالب پيدا شود و مذاق ائمه (عليهم السلام) براى ما معلوم گردد.
اگر به واسطه عدم مراجعه، چيزهايى از ما فوت شود كه ماءذون نباشيم، چه عذرى خواهيم داشت؟!(19)
بناى حسينيه
از بحرين براى اطراف ممالك اسلامى نوشته و فرستاده شد كه بناى حسينيه چه طور است؟ از عربستان جواب دادند:
من بنى بناء للحسين، فقد بنى بناء فى نار جهنم! هركس بنايى براى حسين بسازد، قطعا بنايى در آتش جهنم ساخته است!
ولى مصرى ها در جواب نوشتند:
من بنى بناء للحسين، فقد بنى بناء فى الجنه
هر كس بنايى براى امام حسين (عليه السلام) بسازد، قطعا بنايى در بهشت ساخته است.(20)
حضور حضرت حجت در مجالس حسينى
خيلى ديده شده و گفته اند كه: حضرت حجت (عجل الله تعالى فرجه الشريف) را در مجالس توسل يا حديث كساء حاضر ديده اند هرچند جد بزرگوارش پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بلكه حضرت امير و فاطمه زهرا و حسنين (عليهم السلام) هم حاضر بوده اند؛ زيرا اهل كسا از آن حضرت افضل اند، ولى فضيلتى و خصيصه اى براى آن حضرت است كه براى آن ها نبود و آن طول عمر و اشراق و افاضه به اوست.(21)
هم نامه نانوشته خوانى
حضرت آيت الله بهجت فرمودند: شخصى از علماى اصفهان، اهل معقول و منقول بود كه به مرحوم ميرزاى شيرازى اشكالاتى داشت، لذا مطالبى نوشت نامه را علماى اصفهان امضا كردند و به نجف رفت تا نامه را به ميرزاى شيرازى بدهد. قبل از آن به خدمت مرحوم ملا فتح على سلطان آبادى رسيد و ايشان از مضمون نامه اى كه در جيب آن عالم اصفهانى بود، او را با خبر كرد. آن آقا تكان خورد و تعجب كرد و با اينكه خودش را خيلى بالا مى دانست تواضع به خرج داد، لذا به ملا فتح على گفت: به ما چيزى بفرماييد تا استفاده كنيم. فرمود: شما كه خود از علما و بزرگانيد. اصرار كرد. مرحوم ملا فتح على فرمود: به سه چيز مداومت داشته باشيد:
1. نماز اول ماه
2. زيارت عاشورا در هر روز
3. هر شب دو ركعت نماز وحشت بخوانيد و به مؤ منين و مؤ مناتى كه كسى را ندارند و از دنيا رفته اند، هديه كنيد.(22)


زيارت عاشورا
از حضرت آيت الله العظمى بهجت پرسيدند: داستان ها و قضايايى از كسانى كه پيوسته زيارت عاشورا مى خواندند و به اين صورت، متوسل مى شدند، گردآورى و چاپ شده است. نظر حضرت عالى در اين باره چيست؟
پاسخ: متن زيارت عاشورا، بر عظمت آن گواه است؛ خصوصا با ملاحظه آنچه در سند زيارت رسيده است كه حضرت صادق (عليه السلام) به صفوان مى فرمايد: ((اين زيارت و دعا را بخوان و بر آن مواظبت كن. به درستى كه من چند چيز را بر خواننده آن تضمين مى كنم: 1. زيارتش قبول شود. 2. سعى و كوشش وى مشكور باشد 3. حاجات او هرچه باشد، برآورده شود و نااميد از درگاه خدا برنگردد.
اى صفوان! اين زيارت را با اين ضمان، از پدرم يافتم و پدرم از پدرش...تا اءميرالمؤ منين (عليه السلام) و حضرت امير نيز از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از جبرئيل و او هم از خداى متعال، هركدام اين زيارت را با اين ضمان، تضمين كرده اند و خداوند به ذات اقدس خود قسم ياد نموده كه: ((هركس اين زيارت و دعا را بخواند، دعا و زيارت وى را بپذيرم و خواسته اش هرچه باشد، برآورده سازم)).
و از سند او استفاده مى شود كه زيارت عاشورا از احاديث قدسى است و همين مطالب، سبب شده است كه علماى بزرگ ما و استادان ما - با آن همه مشغوليت هاى علمى و مراجعاتى كه داشتند - به خواندن آن مقيد بودند تا جايى كه استاد ما، مرحوم حاج شيخ محمد حسين اصفهانى، از خداوند خواسته بودند كه در آخر عمرشان، زيارت عاشورا را بخوانند و سپس قبض ‍ روح شوند و دعايشان هم مستجاب شد و پس از پايان اين زيارت، درگذشتند.
شيخ صدرا بادكوبه اى با تبحرش در علوم عقلى و نقلى، آنچنان مقيد به زيارت عاشورا بود كه به هيچ عنوان، آن را ترك نكرد و كسى باورش  نمى آمد كه ايشان، اين چنين پاى بند به عبادات و زيارت عاشورا باشد.
يكى از بزرگان هم نقل مى كردند روزى به قبرستان وادى السلام رفتم، در مقام حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) ديدم پيرمردى نورانى، مشغول زيارت عاشورا است و از حالات او معلوم شد كه زائر است. نزديك او رفتم؛ حالت كشف براى من نمودار شد و حرم امام حسين (عليه السلام) و زائران آن حضرت را كه مشغول رفت و آمد و زيارت بودند، مشاهده كردم. چندين بار ديدن وى و احوال پرسى از او و بهره بردارى از محضرش، به زائرسرا رفتم. گفتند: ((چنين شخصى براى زيارت آمده بود و امروز اثاثش را جمع كرد و رفت)). از زيارتش نااميد نشدم و باز به وادى السلام رفتم تا شايد بار ديگر، وى را در آنجا ببينم. به آقايى كه فوق العادگى داشت و گاهى مطالبى را بيان مى كرد، برخورد كردم و او بدون پرسش، از نيت من آگاه شد و گفت: ((آن زائر ديروزى گدى!))(23)
علاقه و توسل به اهل بيت (عليهم السلام)
از جمله ويژگى هاى آيت الله بهجت، علاقه شديد ايشان به اهل بيت (عليهم السلام) و توسل به آن بزرگواران مى باشد. من مكرر ديده ام كه ايشان زيارت عاشورا را با صد لعن و سلام مى خواندند.(24)
تربت امام حسين (عليه السلام)
يكى از دوستانم چند سال پيش مريض شد به گونه اى كه در ((ايران)) از معالجه او عاجز شدند. قبل از آنكه به خارج از كشور حركت كند، به خدمت حضرت آيت الله بهجت رسيد و مشكل بيمارى اش را براى معظم له مطرح كرد. حضرت آيت الله بهجت مقدارى تربت امام حسين (عليه السلام) را جهت استشفا به او دادند. دوست ما مقدارى از تربت را خورد و چند روز بعد به خارج سفر كرد.
وقتى به خارج از كشور رفت و بيماريش را نزد پزشكان مطرح كرد و آن ها او را معاينه كردند، ديدند هيچ گونه بيمارى ندارد، لذا او را روانه ((ايران)) كردند. و تا اين زمان هم هيچ گونه مشكلى ندارد و با صحت كامل مشغول بحث و درس و از طلبه هاى بسيار موفق مى باشد.(25)
محك تجربه و آزمايش بندگى
از مرحوم ميرزا جواد آقا ملكى نقل شده كه فرمود: آيا هيچ شده است كه خود را در صدق عبوديت و بندگى امتحان كنيد تا بدانيد آيا بنده خداييد يا نه؟ به اين صورت كه فكر كنيد اگر زن و فرزند خود را به قصد زيارت ((كربلا)) مهياى سفر نموده و با زحمت فراوان و هزينه زياد همراه با خود تا لب مرز ببريد، ولى در آنجا مى بايست حرامى (مانند كشف عورت يا نظر اجنبى به همسر و دختران همراه خودتان) را مرتكب شويد تا مقدمه خروج از گمرك و گرفتن گذرنامه و مجوز عبور از مرز باشد؛ در اين صورت خود را چگونه مى يافتيد؟ آيا با خود مى گوييد: يك حرام عيب ندارد، ما كه اين همه زحمت كشيده و هزينه نموده ايم تا به اين جا رسيده ايم، بگذار اين حرام انجام گيرد و عبور كنيم؛ و يا با كمال شجاعت و مردانگى و متانت مثل گل با آن همه رنج و دورى راه و تحمل مخارج و هزينه سفر، با عايله خود برمى گرديد؟ زيرا كسى كه فرموده: زيارت مستحب است و من به قصد قربت و به داعى و انگيزه امر او تا به اين جا آمده ام و متحمل اين همه خسارت شده ام، ارتكاب حرام را جايز نمى داند و به داعى و انگيزه نهى و زجر او بايد دوباره بدون هيچ گونه نگرانى و ناراحتى برگردم؛ چرا كه من بنده ام و مى خواستم زيارت حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) را براى رضاى خدا انجام دهم، نه براى خواهش دل خود. و اگر براى خدا است، خدا مى فرمايد: كار حرام را انجام نده و به زيارت مرو، لذا بايد امتثال نمايم و براى او به زيارت نروم؛
ولى اگر اين طور نكرد و برنگشت، يقينا ناقص الايمان است؛ زيرا خداوند سبحان مى فرمايد:
فلا و ربك لايؤ منون حتى يحكموك فيما شجر بينهم ثم لايجدوا فى اءنفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليما(26)
پس به پروردگارت سوگند، ايمان نمى آورند، مگر اين كه در اختلافى كه ميان آن ها پيش آمده تو (=پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم) را حاكم كنند، سپس از آن چه قضاوت نمودى در دل خود هيچ دلتنگى احساس نكنند، و چنان كه بايد خود را تسليم (خدا و حكم تو كنند.)(27)
نداى ياحسين
برخى از فرقه هاى اسلامى، زمانى مى خواستند شهرى را غارت و قتل عام كنند، لذا رييس لشكر آن ها پرسيد: آيا در اين شهر شيعه وجود دارد؟ گفتند: سه نفر شيعه در اين شهر است. آن ها كه كافرند چون عباد على (عليه السلام) هستند،(28) بقيه هم كه آن ها را راه داده اند، كافرند!
با اين كه خودم در عرفات و منى شنيدم كه مى گويند: يا على، يا حسن، يا حسين...آيا اين ها هم مشركند؟! آيا تمام كسانى كه در خانه خود، پسر، دختر و... خود را صدا مى زنند و يا چيزى از آن ها مى خواهند، مشرك هستند؟!(29)
دستوراتى براى شفا از بيمارى
اين كارها را به اين نيت كه اگر مرگ بيمار، حتمى نيست، به وسيله اين ها شفا يابد، انجام دهيد(30):
1. مقدار كمى از خاك پاك مدفن سيدالشهداء (عليه السلام) را در آب زمزم مخلوط كرده و هفتاد مرتبه سوره مباركه ((حمد)) بر آن بخوانيد و در نوبت هاى متعدد، هر روز به بيمار بخورانيد - تا زمانى كه شفا يابد.
2. به فقيران ((متعدد)) صدقه بدهيد - گرچه صدقه اى كه به هر كدام مى دهيد، كم باشد.
3. روزى هفت بار سوره مباركه ((حمد)) را به نيت شفاى او بخوانيد.
4. هر كس نزد بيمار مى رود، براى شفايش سوره مباركه ((حمد)) را بخواند.
5. بيمار را به مشاهد مشرف (مزار معصومان (عليهم السلام) و...) ببريد و اگر نمى تواند، همين طور نيت و توجه كند كه به آن مشاهد رفته (و زيارت كند) و همين كه به نيت شفا يافتن به آن زيارتگاه برود، كافى است.
6. در حضور بيمار، مرثيه بخوانيد به طورى كه او منقلب و متاءثر شود.
7. حديث كساء را (مكررا) براى شفاى او بخوانيد. (و هنگام خواندن در مجلسى كه اين حديث را مى خوانيد، عود روشن كنيد.)
8. گوسفند نذر فقيران كنيد.
9. بيمار پس از نماز صبح، دو ركعت نماز حاجت خوانده و پس از آن سه بار بگويد: اللهم اشفنى بشفائك و داونى بدوائك و عافنى بعافيتك من بلائك فانى عبدذك و ابن عبدك: ((خداوندا! مرا با شفاى خودت، شفا ده و با درمان خودت، درمان كن و از گرفتارى ات، نجات و رهايى بخش! چرا كه من بنده تو و فرزند بنده توام!)) و پس از آن، يك بار هم بگويد: بحرمه الامام الكاظم (عليه السلام): ((به حرمت و آبرو و مقام امام كاظم (عليه السلام))).(31)
تربت امام حسين (عليه السلام)
تعظيم تربت كربلا و سجده، تعظيم عليه است نه له.(32) تعظيم ضريح پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم)، هم مثل استقبال و تعظيم كعبه، تعظيم اليه است نه له (33) با اين حال، برخى از فرقه هاى اسلامى اطراف ضريح رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را گرفته و چهار ميخه كرده اند!(34)
بوسيدن عتبه
مسلمانان در شاءن اهل بيت (عليه السلام) در غايت اختلاف اند، چنان كه در مورد قرآن نيز چنين هستند. برخى آن قدر ضعيف هستند كه در بوسيدن ضريح آن ها شك و اعتراض دارند.
آقايى ظاهرا به مرحوم شيخ انصارى كه حرم يا ضريح را بوسيد، اعتراض ‍ كرد كه آقا شما هم؟! برعكس مرحوم دربندى به ايشان گفت: آقا كار شما براى مردم حجت است، وقتى به حرم مى روى، ضريح حرم حضرت ابوالفضل (عليه السلام) را ببوس. شيخ در جواب فرمود: عتبه درب را مى بوسم كه گرد و خاك پاى زوار است! در يكى از زيارت حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) آمده است:
ثم قبل الضريح من اءربع جوانبه.(35)
سپس ضريح را از چهار سويش ببوس.(36)
مكانى معنوى
از جاهايى كه خيلى با صفا و روحانيت است، خيمه گاه سيدالشهداء (عليه السلام) در كربلا است. در فضاى آن كه اطرافش در قديم ساختمان بود، خيلى روحانيت ديده مى شد!(37)
پيام سلمان!
گفته اند: زهير بن قين ((رضوان الله تعالى عليه)) نقل كرده كه با شادى و همراه با غنايم جنگى از غزوه اى برمى گشتيم كه سلمان ((رضوان الله تعالى عليه)) به ما فرمود: اذا اءدركتم سيد شباب اهل الجنه، فكونوا اءشد فرحا بقتالكم معه؛ ((هرگاه زمان سرور جوانان اهل بهشت ((امام حسين (عليه السلام))) را درك كرديد، از يارى كردن به او بيشتر شادمان باشيد.))
هرچند بعضى احتمال داده اند كه مقصود از سلمان، غير از سلمان فارسى ((رضوان الله تعالى عليه)) است.(38)
شكايت به حضرت مسلم (عليه السلام)
شخصى گفت: در تاريكى - به گمانم - بر روى يكى از جنيان پا گذاشتم و آن جنى در اثر آن تلف شد از اين رو آن ها مرا اذيت مى كردند، تا اين كه در راه نجف و كوفه با آن ها برخورد كردم و گفتم: شكايت شما را به حضرت مسلم (عليه السلام) مى كنم. بسيار اصرار كردند كه نكن، ولى من شكايت كردم و شنيدم حضرت مسلم (عليه السلام) آن ها را تعزير مى كند! و مى فرمايد: كه بايد به گونه اى ظاهر شويد كه او نفهمد و شما را نبيند و...(39)
پيشگويى امام (عليه السلام)
حاجى تاج، واعظ معروف كه منبرهاى عجيبى در ايران مى رفت، در زمان خود او از او نقل كردند: در زينبيه اقامت نموده و منزل كرده بودم، گفتم: خوب است در حرم بمانيم، كليددار حرم را ديدم و كليد را از او گرفتم و شب را در حرم ماندم تا اين كه مى گويد: شنيدم سه بار گفته شد:
هذا قبر زينب بنت اءميرالمؤ منين المكناه بام كلثوم اين جا قبر زينب دختر اءميرالمؤ منين (عليه السلام) است كه كنيه اش ام كلثوم مى باشد.
البته حضرت زينب (عليهاالسلام) كه كنيه اش ام كلثوم است، غير از ام كلثومى است كه در مدينه با پسرش در يك قبر مدفون است، زيرا به فرمان يزيد بين ايشان و شوهرش جدايى انداختند، چون عامل يزيد مى ترسيد كه اهل مدينه با بودن حضرت زينب (عليهاالسلام) در آن جا شورش كنند، لذا حضرت زينب (عليهاالسلام) به اجبار يا اختيار خود مصر را اختيار كردند. به مصر رفتند و مدفن ايشان در مصر است.
سؤال: چرا حضرت زينب به جاى مصر، كربلا را اختيار نكردند؟
جواب: زيرا كربلا در آن زمان هنوز آباد و مسكونى نبود، هرچند در روايت امام سجاد (عليه السلام) آمده است كه فرمود: ((گويا مى بينم كه در زمين كربلا قصر، دكان و بازار برقرار شده است و زوار از نواحى مختلف براى زيارت سيدالشهداء (عليه السلام) مى آيند.(40)
كرامت زينبيه
نقل شده است: گروهى در زينبيه (41) حاضر بودند، حاجيه خانمى ليره اى داشته و مى خواسته براى تبرك آن را به ضريح بمالد كه در داخل ضريح مى افتد. متولى مى گويد: از آن صرف نظر كنيد من دو ليره به جاى آن به شما مى دهم؛ ولى آن خانم قبول نمى كند، ناگهان مى بينند ليره مستقيم بالا آمد و آن خانم دست دراز كرد و ليره خود را برداشت.
خدا مى داند وقتى مردم چنين عجايب و غرايب و كراماتى را از مشاهد مشرفه و مزارهاى امامزاده ها مى بينند، چه قدر عقايدشان محكم مى شود؟!(42)


با حضرت ابوالفضل (عليه السلام) قهر نكن!
در كتاب دارالسلام آمده است: طلبه اى سه حاجت داشت و مدت ها به زيارت حضرت ابوالفضل (عليه السلام) مشرف مى شد. روزى در حالى كه در مقابل ضريح با كمال ادب و احترام ايستاده و مشغول زيارت بود، ناگاه ديده عده اى از زن هاى عرب دهاتى با پاى برهنه و در حالى كه كودك فلجى را به دست گرفته بودند، وارد حرم شدند، و هلهله كنان يك دور گرد ضريح چرخيدند و بيمارشان شفا پيدا كرد و از حرم خارج شدند.
آن طلبه وقتى اين صحنه را مشاهده مى كند، نزديك ضريح مى آيد و مى گويد: من چند سال است مى آيم و حوائجم برآورده نمى شود، ولى به اين عرب هاى بيابانى اين گونه التفات داريد! و با صورت قهر و غضب از حرم بيرون مى رود و تصميم مى گيرد ديگر به زيارت آن حضرت نرود.
به نجف مى رود و در كاروانسرايى منزل مى كند. در آن جا به او مى گويند: خادم شيخ انصارى (رحمه الله) چند بار آمد و سراغ شما را گرفت. وى نزد شيخ مى رود. شيخ به او مى فرمايد:
((با حضرت ابوالفضل (عليه السلام) قهر نكن، شما به عرب ها نگاه نكنيد. آن ها اين طور عادت كرده اند. حج مى خواهيد، نيابت هست و خانه مى خواهيد، هر خانه را پسنديديد تهيه مى شود و عيال مى خواهيد، براى شما فراهم مى شود.))
احتمال هم بدهيد كه اكنون نيز از اين گونه علماى صاحب كرامت وجود دارند؛ زيرا: لا تخلو الارض من حجه الله (حجه لك).(43) هيچ گاه زمين از حجت خدا خالى نمى ماند.
البته بعضى بالاتر از احتمال، يقين دارند. خدا كند طورى يقين داشته باشيم كه براى ما تزلزل حاصل نشود. خداوند متعال از زبان اصحاب حضرت موسى (عليه السلام) نقل مى فرمايد:
قال اءصحاب موسى انا لمدركون (44)
ياران حضرت موسى (عليه السلام) گفتند: قطعا فرعون و فرعونيان به ما مى رسند. يعنى هلاك مى شويم؟ ولى حضرت موسى فرمود:
قال كلا ان معى ربى سيهدينى (45)
چنين نيست، پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد.
يعنى پشتم مثل كوه محكم است، چون خداوند فرمود:
انا معكم مستمعون (46)
ما با شما همراه و شنواييم.
يعنى آن ها كه به ما وعده همراهى و نصرت داده اند با ما هستند و رفيق نيمه راه نيستند.(47)
خاك بر سر شيعه
زن ارمنيه كه در هواپيما در كنار همسر مرحوم علامه (48) نشسته بود، جريان زيارت امام رضا (عليه السلام) و گرفتن حاجت از توسل به آن حضرت را نقل كرده بود. و نيز بعد از نقل قصه، و قرار روضه خوانى (روضه پنج تن) در مدرسه مروى به پيشنهاد آن زن ارمنيه و شفاى جوانش براى علامه طباطبايى (رحمه الله) ايشان فرمود: ((خاك بر سر شيعه!))(49)
توفيق الهى
مرحوم شيخ انصارى با اين كه يك چشمى بود و شب نمى توانست مطالعه كند، در روز اين همه درس، تاءليف و عبادت داشت. هر روز زيارت عاشورا را با صد لعن و سلام، در بالا سر مرقد حضرت امير (عليه السلام) نيم ساعت ايستاده مى خوانده و نماز جعفر و يك جزء قرآن را به توفيق معنوى انجام داده است.(50)
رابطه با اهل بيت (عليهم السلام)
از حضرت آيت الله بهجت پرسيدند:
كيف نقوى العلاقه مع اهل البيت (عليهم السلام) و بالخصوص مع صاحب العصر (عليه السلام)؟
ج - طاعه الله بعد معرفته، توجب حبه تعالى و حب من يحبه من الانبياء و الاوصياء الذين احبهم اليه محمد و آله و اءقربهم منا صاحب الامر عجل الله فرجه.(51)
(ترجمه: چگونه رابطه خويش را با اهل بيت (عليه السلام) و مخصوصا صاحب العصر (عليه السلام) تقويت كنيم؟
ج: اطاعت و فرمان بردارى از خداوند بعد از شناخت او، موجب محبت به او مى شود و (همچنين موجب) محبت كسانى كه خداوند آن ها را دوست دارد، مى شود؛ كه عبارتند از انبياء و اوصياء، كه محبوب ترين ايشان به خداوند، حضرت محمد و آل او عليه و عليهم السلام مى باشند؛ و نزديك ترين ايشان به ما صاحب العصر عجل الله تعالى فرجه مى باشد.)
---------------------------------------------
1-بحارالانوار: 98: 76.
2-گوهرهاى حكيمانه: 62.
3-بهجت عارفان در حديث ديگران (دفتر نخست): 208. به نقل از استاد خسروشاهى.
4-به سوى محبوب: 29.
5-به سوى محبوب: 52.
6-ر.ك به: بحارالانوار: 98: 3.
7-گوهرهاى حكيمانه: 130.
8-نكته هاى ناب: 50.
9-بهجت عارفان در حديث ديگران (دفتر نخست): 21.
10-بهجت عارفان در حديث ديگران (دفتر نخست): 78. به نقل از حضرت آيت الله گرامى پيرامون آيت الله بهجت.
11-گريه
12-گوهرهاى حكيمانه: 63.
13-گوهرهاى حكيمانه: 63
14-سوره مباركه آل عمران: آيه 169.
15-مستدرك الوسائل 4: 268؛ بحارالانوار 1: 204؛ كشف الغمه 2: 268.
16-در محضر حضرت آيت الله العظمى بهجت 2: 400
17-نكته هاى ناب: 73.
18-نكته هاى ناب: 74.
19-نكته هاى ناب: 74.
20-در محضر حضرت آيت الله العظمى بهجت 2: 270.
21-در محضر حضرت آيت الله العظمى بهجت 1: 152.
22-نكته هاى ناب: 148.
23-واژه اى تركى و به معنى ((رفت)). شرح زيارت عاشوراء و داستان هاى شگفت آن: 33-36.
24-بهجت عارفان در حديث ديگران (دفتر نخست): 116. به نقل از آيت الله محمد هادى فقهى.
25-نكته هاى ناب: 153 به نقل از حجت الاسلام و المسلمين آقاى دهقان.
26-سوره مباركه نساء، آيه 65.
27-نكته هاى ناب: 63.
28-على (عليه السلام) پرست هستند.
29-در محضر حضرت آيت الله العظمى بهجت 2: 64.
30-حضرت استاد - دام ظله - غالبا همان دستور اول را براى درمان بيمارى ها مى دهند (حتى بدون هفتاد بار سوره حمد خواندن). اما در موردى كه شخصى بيمارى سختى داشت چند مورد ديگر را هم افزودند. مورد نهم را هم به بيمار ديگرى دستور فرمودند.
31-گوهرهاى حكيمانه: 12
32-سجده بر روى آن است، نه براى آن.
33-تعظيم (خدا) با توجه به ضريح و كعبه، نه تعظيم براى خود ضريح و كعبه.
34-در محضر حضرت آيت الله العظمى بهجت 2: 61.
34-ر.ك: بحار الانوار 98: 336؛ اقبال الاعمال: 712.
36-در محضر حضرت آيت الله العظمى بهجت 1: 285.
37-در محضر حضرت آيت الله العظمى بهجت 1: 259.
38-ر.ك: بحارالانوار 44: 372؛ الارشاد 2: 72؛ روضه الواعظين 1: 177؛ مثيرالاحزان: 47 به جز مدرك اول در مدارك ديگر به اين كه مقصود از سلمان، سلمان فارسى (رحمه الله) است، تصريح شده است. به نقل از در محضر حضرت آيت الله العظمى بهجت 1: 234.
39-در محضر حضرت آيت الله العظمى بهجت 1: 210
40-بحارالانوار 98: 114؛ صحيفه الرضا: 77؛ در محضر حضرت آيت الله العظمى بهجت 1: 129.
41-حرم حضرت زينب (عليهاالسلام)
42-در محضر حضرت آيت الله العظمى بهجت 1: 128.
43-الاحتجاج 2: 49؛ بحارالانوار 23: 20 و 36: 386.
44-سوره مباركه شعرا، آيه 61.
45-سوره مباركه شعرا، آيه 62.
46-سوره مباركه شعرا، آيه 15.
47-در محضر حضرت آيت الله العظمى بهجت 1: 71.
48-علامه سيد محمد حسين طباطبايى (رحمه الله).
49-كه قدر شيعه بودن خود را نمى داند، و يا از اهل بيت (عليهم السلام) قدردانى نمى كند. در محضر حضرت آيت الله العظمى بهجت 1: 55.
50-در محضر حضرت آيت الله العظمى بهجت 1: 49
51-به سوى محبوب: 55
--------------------------------------
م. رحمتى