امام زمان عليه السلام (4)

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

بنده نه لياقت دارم و نه در آن حد هستم كه حرف بزنم اما حالا يك وقتى حدس و گمان عيبى ندارد. حدس من اين است كه يكى از گريه هاى مفصل امام زمان عليه السلام براى عمه بزرگوارش است و مى دانم كه عمه اشان را خيلى دوست دارند. چه عمه بزرگوارى ! تو شفيع ما نزد خدا هستى . امشب ما هم زير اين خيمه عمه شما را شفيع آورديم .
ما اگر از يك راه برسيم از سفرى از سفرها، با اينكه سفر ما راحت است، با هواپيما يا ماشينهاى راحت و پذيرايى ، با اين حال دوستان ما مى گويند: فلانى از راه رسيده، قدرى استراحت كند. زبانم لال، عمه شما چهل منزل آمده بود، اين پذيرايى اش شده بود كه زخم زبان مى زدند. اين خانم، عالمه غير معلمه است. علم لدنى دارد از عملكردش بگويم. خانم آن قدر قوى بود كه حد نداشت. از عملكردش برايتان بگويم كه بچه سه ساله چهار ساله معناى شهيد و شهادت را نمى تواند بفهمد. نمى شود به او فهماند. در مقاتل صحيح داريم بچه ها كه بهانه پدر مى گرفتند خانم مى فرمودند پدرتان سفر رفته است؛ مقصودش سفر آخرت بود. اما آنچنان بنى اميه نقشه هاى عمه امام زمان عليه السلام را نقش بر آب كردند كه خانم به اين قدرت كه هميشه قدرت داشت، يك جا احساس كرد كه بايد از برادرش كمك بگيرد. آن جا كجا بود؟ گفت: حسين من. شرحش اين است حالا كه بناست سر نازنينت قرآن بخواند، بيا يك كار ديگر هم بكن. بيا و با دختر كوچكت حرف بز يك چند كلمه با اين دختر كوچك حرف بزن چرا؟ مى گويد: نزديك است قلبش از غصه آب بشود.
------------------------------
محمد رحمتى شهرضا

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page