گريه امام سجاد (عليه السلام) در فراق شهيدان

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

روايت شده در باره امام سجاد (عليه السلام) با آن مقام حلم و بردبارى كه داشت كه در وصف نگنجد، بسيار گريه بر پدر بزرگوارش مى نمود و بر ياد آن مصيبتت ها صاحب شكوى و اندوه عظيم بود؛ چنانكه از امام صادق (عليه السلام) روايت است كه فرمود: امام زين العابدين (عليه السلام) مدت چهل سال بر پدر بزرگوار خود گريه نمود و در اين مدت چهل سال ، روزها و روزه و شبها به عبادت قيام دشات و چون هنگام افطار مى شد، غلام آن حضرت آب و طعام در پيش روى آن جناب حاضر مى نمود و از امام مى خواست تا از آنها ميل فرمايد، امام سجاد (عليه السلام) فرمود قتل ابن رسول الله ...؛ يعنى فرزند رسول خدا را گرسنه شهيد نمودند، فرزند پيغمبر را در حالى كه عطشان بود شهيد كردند.
پيوسته اين سخن را مى گفت تاآن طعام از اشك چشم آن حضرتت تر مى گرديد و آب آشاميدنى نيز با اشك ديدگانش ممزوج مى شد و به اين حال بود تا اينكه از دار دنيا وفات كرده و با پروردگارش ملاقات نمود. از غلام امام سجاد (عليه السلام) روايت است كه گفت : روزى امام (عليه السلام) به صحرا تشريف بردند و من نيز به دنبال ايشان رفتم ، ديدم كه آن جناب روى سنگ درشتى به سجده رفت و من هم ايستاده گوش دادم صداى گريه و ناله او را مى شنيدم و شمردم هزار مرتبه در آن سجده مى گفت : ((لا اله الا...))؛ سپس سر مبارك از سجده برداشت در حالتى كه صورت و ريش مباركش از آب چشمانش تر
قد غمرا من الدموع .
فقلت : يا مولاى ، اءما آن لحزنك اءن ينقضى ؟ و لبكائك اءن يقل ؟
فقال لى : ((ويحك ، ان يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم كان نبيا ابن نبى له اثنى عشر ابنا، فغيب الله سبحانه واحدا منهم فشاب راءسه من الحزن و احدودب ظهره من الغم والهم و ذهب بصره من البكاء و ابنه حى فى دار الدنيا، و اءنا راءيت اءبى و اءخى و سبعة عشر من اءهل بيتى صرعى مقتولين ، فكيف ينقضى حزنى و يقل بكائى ؟!)).
و ها اءنا اءتمثل و اءشير اليهم صلوات الله عليهم ، فاءقول :
من مخبر الملبسينا بانتزاحهم         ثوبا من الحزن لا يبلى و يبلينا
ان الزمان الذى قد كان يضحكنا         بقربهم صار بالتفريق يبكينا
حالت لفقدانهم اءيامنا فغدت         سودا وكانت بهم بيضا ليالينا
گرديده بود.
عرض كردم : اى سيد و مولاى من ! آيا وقت آن نرسيده كه اندوه شما تمام و گريه تان اندك شود؟
امام سجاد (عليه السلام) فرمودند: واى بر تو! يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم (عليه السلام)، نبى بن نبى بن نبى بوده و دوازده پسر داشت ، خداوند يكى از پسرانش را از نظر او غائب گردانيد، از اندوه هجران او، موى سرش سفيد گشت و از انبوه غم كمرش خم شد و چشمانش از بسيارى گريه ، نابينا گرديد و حال آنكه هنوز فرزندش زنده بود، ولى من به چشم خود ديدم كه پدر و برادر و هفده نفر از اهلبيتم در برابر چشم خويش ، آن دشمنان كافر كيش ، كشته و بر خاك افكندند؛ پس چگونه اندوه من تمام و گريه ام اندك شود؟!
مؤ لف گويد: من به همين مناسبت به اشعارى تمثل مى جويم و آن ابيات را در اين جا ذكر مى نمايم :
((من مخبر....))؛ يعنى كيست آنكه به شهيدان كربلا خبر رساند كه از دورى خود لباس حزن و اندوه را به ما پوشانيدند، لباس اندوهى را كه هرگز كهنه و پوسيده نمى گردد بلكه او باقى است تا آنكه بدنهاى ما را بپوساند؛ همان روز گارى كه ما را به قرب و وصال ايشان تاكنون خندان مى داشت ، اكنون به سبب فراق آنان ما را گريانيد. دورى هميشگى ايشان ، روزگار مرا دگرگون و سياه گردانيد، پس از آنكه شبهاى تاريك ما را منور ساخته بود.
و هاهنا منتهى ما اءردناه و آخر ما قصدناه ، و من وقف على ترتيبه و رسمه مع اختصاره و صغر حجمه عرف تمييزه على اءبناء جنسه و فهم فضيلته فى نفسه .
و الحمد لله رب العالمين و صلاته و سلامه على محمد و آله الطيبين الطاهرين .
مؤ لف گويد: در اين جا نوشته ما به پايان مى رسد و هر كس از مطالعه كنندگان با دقت و امعان نظر آن را ملاحظه نمايد خواهد دانست كه به انحصار و صغر حجم چگونه بر امثال خود امتياز و رجحان دارد.
مترجم گويد: اگر چه در اول ترجمه به عرض اخوان رسانيد كه ترجمه اين كتاب شريف در اندك زمانى ختم گرديد و لكن چون در ايام ماه مبارك رمضان سال 1321 ه‍. ق بناى طبع گرديد، تفسير از اسلوب اول به نظر قاصر ارجح آمد فلهذا با كمال جهد و كوشش متصدى اعراب و تصحيح لغات و تعليق بعضى حواشى مفيده و تلفيق متن با ترجمه گرديدم و اشهد بالله كمال زحمت و مشقت در اين باب اتفاق افتاده بخصوص در تصحيح و ماءخذ لغات و از جمله ، مشقت فوق العاده آنكه در مقابله نمودن يك جز و از اول كتاب فى الجمله تسامح گرديد، چون اين احقر مطلع گرديدم زحمت را بر خود قرار دادم كه تمام جزو اول را مرور نموده و كاملا تصحيح نمايم .
اميد از اخلاق كريمه اهل كمال و ارباب فضل آن است كه بر لغزشها و خطاياى واقفه ذيل عفو بپوشانند كه هيچ انسانى از خطا محفوظ نيست .
---------------------------------------
نويسنده : سيد بن طاوس
مترجم : محمدطاهر دزفولى
به كوشش : صادق حسن زاده