مسلك سوم

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

اين بخش در بيان امورى است كه پس از شهادت خامس آل عبا حضرت سيد الشهداء عليه آلاف التحية و الثناء واقع گرديده و در اين قسمت مدعاى ما از اين كتاب و آنچه را كه در اول كتاب اشاره به آن نموديم به انجام خواهد رسيد.
رواى گويد: عمر سعد لعين پس از قتل فرزندم خاتم النبيين ، سر مطهر امام شهيد را در همان روز عاشورا به همراه خولى بن يزيد اصبحى و حميد بن مسلم ازدى - لعنهما الله - به نزد عبيدالله بن زياد بد نهاد، روانه داشت و نيز حكم داد كه سرهاى انور ساير شهداء - رضوان الله عليهم اجمعين - چه از اصحاب و ياران و چه از اهل بيت و جان نثاران آن حضرت را پاك و پاكيزه نمودند و آنان را با شمر بن ذى الجوشن پليد و قيس بن اشعث عنيد و عمروبن حجاج لجوج ، روانه كوفه نمود؛ پس آن اشقيا با سرهاى مطهر به سوى كوفه رفتند و عمر سعد خود نيز روز عاشورا و روز يازدهم را تا هنگام زوال در زمين كربلا اقامت نمود و بعد از زوال ، آن اهل بيت غم آمال و آن كسانى را كه از طوفان ستم آن اشقيا در سرزمين محنت و بلا، باقى مانده بودند از عيالات حسين (عليه السلام)، را بر روى پلاسهاى
و لا غطاء مكشفات الوجوه بين الاءءعداء، و هن ودائع خير الاءنبياء، و ساقوهن كما يساق سبى الترك و الروم فى اءشد المصائب و الهموم .
و لله در قائله :
يصلى على المبعوث من آل هاشم         و يغزى بنوه ان ذا لعجيب
و قال آخر:
اءترجو اءمة قتلت حسينا         شفاعة جده يوم الحساب
و روى : اءن رؤ وس اءصحاب الحسين (عليه السلام) كانت ثمانية و سبعين راءسا، فاقتسمتها القبائل ، لتتقرب بذلك الى عبيد الله بن زياد و الى يزيد بن معاوية :
فجاءت كندة بثلاثة عشر راءسا، و صاحبهم قيس بن الاءشعث .
و جاءت هوازن باثنى عشر راءسا، و صاحبهم شمر بن ذى الجوشن .
و جاءت تميم بسبعة عشر راءسا.
بى هودج شتران ، سوار نمودند زنان آل عصمت و طهارت را كه امانتهاى انبياء بودند مانند اسيران ترك و روم با شدت مصيبت و كثرت غم و غصه ، به اسيرى مى بردند.
شاعر عرب اين مصيبت عظمى را به رشته نظم در آورده :
يصلى على المبعوث من ...؛ اين قضيه بسيار شگفت آور است كه مردم بر پيغمبر مبعوث كه از آل هاشم است ، تحيت و درود بر روح پاكش مى فرستند و از طرف ديگر، فرزندان و خاندان او را به قتل مى رسانند!!
آيا آن امتى كه امام حسين (عليه السلام) را به ظلم و ستم به شهادت رساندند، مى توانند در روز قيامت از جد بزرگوارش اميد شفاعت داشته باشند!؟ روايت است كه سرهاى مطهر اصحاب امام حسين (عليه السلام)، هفتاد و هشت سر نورانى بودند قبيله هاى اعراب براى تقرب جستن به ابن زياد پست فطرت و يزيد حرام زاده بد طينت ، در ميان خود قسمت نمودند به اين نحو كه طايفه ((كنده)) سيزده سر مطهر را برداشتند و رئيس ايشان قيس بن اشعث پليد بود. قبيله ((هوازن)) دوازده سر مؤ من ممتحن را گرفتند به سركردگى شمر بن ذى الجوشن - لعنه الله - و گروه تميم هفده سر عنبر شميم را برداشتند و بنى اسد شانزده سر از آن بندگان خداى احد، را بردند و قبيله مذحج هفت سر و باقى مردم پرشر سيزده سر انور را قسمت نمودند و با خود به كوفه آوردند.
و جاءت بنو اءسد بستة عشر راءسا.
و جاءت مذحج بسبعة رؤ وس .
و جاء سائرالناس بثلاثة عشر راءسا.
قال الراوى : و لما انفصل ابن سعد عن كربلاء، خرج قوم من بنى اءسد، فصلوا على تلك الجثث الطواهر المرملة بالدماء، و دفنوها على ما هى الآن عليه . و سار ابن سعد بالسبى المشار اليه ، فلما قاربوا الكوفة اجتمع اءهلها للنظر اليهن .
قال الراوى : فاءشرفت امراءة من الكوفيات ، فقالت : من اءى الاءسارى اءنتن ؟
فقلن نحن اءسارى آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم).
فنزلت من سطحها، فجمعت ملاء و اءزرا و مقانع ، فاءعطتهن ، فتغطين . قال الراوى : و كان مع النساء على بن الحسين (عليه السلام)، قد نهكته العلة ، والحسن بن الحسن المثنى ، و كان قد واسى عمه و امامه فى الصبر على ضرب السيوف و طعن الرماح ، و انما اءرتث و قد اءثخن بالجراح .
--------------------------------------------
نويسنده : سيد بن طاوس
مترجم : محمدطاهر دزفولى
به كوشش : صادق حسن زاده