برگزارى نماز ظهر عاشورا

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

راوى گويد: وقت نماز ظهر رسيد، حضرت امام (عليه السلام) زهير بن قين و سعيد بن عبدالله حنفى را به فرمان خاص ، عز اختصاص داد كه در پيش روى آن كعبه مقصود عالميان به عنوان جانبازى بايستند و آنگاه امام حسين (عليه السلام) با جمعى از ياران باقيمانده خود نماز خوف را خواندند، در اين حال ، تيرى از جانب اهل وبال به سوى فرزند ساقى آب زلال ، آمد. سعيدبن عبدالله قدم جانبازى پيش نهاد و آن تير بلا را به دل و جان بر تن خود قبول نمود. به همين منوال پاى مردانگى استوار شد و قدم ازقدم بر نمى داشت تا خود هدف آنچه جراحات به سوى آن حضرت رسيده بود، گرديد و از بسيارى زخم ها كه بر بدن آن عاشق باوفاء، وارد شده بود، بر روى زمين غلطيد و در آن حال مى گفت : خدايا! اين گروه بى حيا را، لعنت كن چون قوم عاد و ثمود.
ثم قضى نحبه رضوان الله عليه ، فوجد به ثلاثة عشر سهما سوى ما به من ضرب السيوف و طعن الرماح .
قال الراوى :
وتقدم سويد بن عمرو بن اءبى المطاع ، وكان شريفا كثير الصلاة ، فقاتل قتال الاءسد الباسل ، وبالغ فى الصبر على الخطب النازل ، حتى سقط بين القتلى وقد اءثخن بالجراح ، ولم يزل كذلك و ليس به حراك حتى سمعهم يقولون : قتل الحسين ، فتحامل و اءخرج من خفه سكينا، وجعل يقاتلهم بها حتى قتل ، رضوان الله عليه .
قال : وجعل اءصحاب الحسين (عليه السلام) يسارعون الى القتل بين يديه ، وكانوا كما قيل :
1- قوم اذا نودوا لدفع ملمة         والخيل بين مدعس ومكردس
خدايا! سلام مرا به پيغمبر ودود خود، برسان و آنچه كه از درد زخم ها بر من رسيده ، ايشان را آگاه ساز؛ زيرا قصد و نيت من ، يارى ذريه پيغمبر تو بود تا به ثوابهاى تو نائل گردم . اين كلمات را بگفت و جان به جان آفرين تسليم نمود. راوى گويد: ((سويد بن عمرو بن ابى مطاع )) خريدار متاع جانبازى گرديد و به قدم شجاعت راه كعبه شهادت پيمود و او مردى شريف بود و نماز بسيار مى خواند پس مانند شير خشمناك در ميان آن روباه صفتان ناپاك ، درافتاد و جنگ مردانه نمود و پيه صبورى بر تحمل صدمات وارده از گروه بى دين ، گوى سعادت ربود.
تا آنكه از جهت ضعف و سستى كه از زخم هاى بى شمار بربدن آن شجاع نامدار رسيده بود در ميان كشته شدگان بر زمين افتاد و به همين منوال بود و قدرت بر هيچ حركتى نداشت تا زمانى كه شنيد مردم همى گفتند: حسين مقتول اشقيا گشت . پس با همان حال ناتوانى ، با مشقت بسيار بر آن گروه نابكار، حمله آورد و از ميان كفش خويش كاردى را بيرون آورد و با آن حربه بالشكر كوفه ، قتال نمود تا به درجه شهادت مفتخر گشت . راوى گويد: يكايك ياران و جان نثاران آن امام مظلومان ، در حضورش به سوى مرگ شتابان مى دويدند؛ چنانكه شاعر در وصف حال ايشان گفته :
1- يعنى ياران باوفاى سيدالشهداء (عليه السلام) كسانى اند كه وقتى كسى آنها را به يارى طلبد، دفع سختى دشمن از او نمايند.
1- لبسوا القلوب على الدروع كاءنهم         يتهافتون الى ذهاب الاءنفس ‍
فلما لم يبق معه سوى اءهل بيته ، خرج على بن الحسين (عليه السلام) و كان من اءصبح الناس وجها (و اءحسنهم خلقا) فاستاءذن اءباه فى القتال ، فاءذن له .
ثم نظر اليه نظر آيس منه ، و اءرخى (عليه السلام) عينيه و بكى .
ثم قال : ((اءللهم اشهد، فقد برز اليهم غلام اءشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولك (صلى الله عليه و آله و سلم)، وكنا اذا اشتقنا الى نبيك نظرنا اليه)).
فصاح و قال : ((يابن سعد قطع الله رحمك كما قطعت رحمى)).
فتقدم (عليه السلام) نحو القوم ، فقاتل قتالا شديدا و قتل جمعا كثيرا.
1- در حالتى كه لشكر دشمن دو فرقه باشند، فرقه اى با نيزه هاى افراشته روى آورند و فرقه اى ديگر صف آراسته شده بيايند، آن ياران با وفا بدون هيچ واهمه و خوف ، دلهاى قوى را چو آهن گويا كه بر روى زره مى پوشند، و مانند پروانه ، خود را بر آتش بلا مى افكنند و در دادن جانهاى خويش بى اختيارند. خلاصه ، چون همه ياران و اصحاب امام شربت شهادت نوشيدند و مقتول اشقيا گشتند و كسى از اصحاب باقى نماند مگر اهل بيت و خويشان آن حضرت ، پس فرزند دلبند امام مستمند و نوجوان رشيد آن مظلوم وحيد كه نام ناميش على بن الحسين بود و در صباحت منظرگوى سبقت از همه خلق ربوده و در زمانه بى عديل و بى نظير بود، اذن جهاد از پدر بزرگوار درخواست نمود، پدر نيز اذنش بداد؛ پس نظر حسرت و ماءيوسى به سوى جوان خود نمود و سيلاب اشك از ديدگان فرو ريخت و گفت : پروردگارا! بر اين گروه شاهد باش كه جوانى به جنگ آنان مى رود كه شبيه ترين مردم است در خلقت ظاهرى واخلاص باطنى و سخن سرايى به پيامبر تو و ما هرگاه مشتاق ديدار پيغمبر تو مى شديم ، به سوى اين جوان نظر مى نموديم ، سپس ‍ صيحه اى كشيد و به آواز بلند فرمود: اى ابن سعد! خدا رحم تو را قطع كند چنانكه رحم مرا قطع كردى .
--------------------------------------------
نويسنده : سيد بن طاوس
مترجم : محمدطاهر دزفولى
به كوشش : صادق حسن زاده