خروج اهل بيت عليهم السلام از شام

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

111 - ابن شهر آشوب گويد:
روايت شده كه يزيد بر اهل بيت عرضه كرد كه در دمشق بمانند. آنان نپذيرفتند و گفتند: ما را به مدينه برگردان كه محل هجرت جد ماست . يزيد به نعمان بن بشير كه از اصحاب پيامبر بود گفت : اينان را به نحو مناسب و شايسته اى آماده كن و مردى امين و درستكار از شاميان را همراه جمعى كمك كار با اينان بفرست . آنگاه پوشش و هديه و خوراكى و وسايل پذيرايى در اختيارشان گذاشت . امام سجاد عليه السلام را خواست و به او گفت : لعنت خدا بر ابن زياد! به خدا اگر من جاى او بودم ، هر چه حسين مى خواست مى پذيرفتم و نمى گذاشتم كشته شود، هر چند به قيمت كشته شدن برخى از فرزندانم باشد. ولى تقدير خدا آن بود كه ديدى . با من نامه نگارى كن و هر حاجتى داشتى بر عهده من . آنگاه سفارش آنان را به فرستاده همراه كرد. (1)
12 - فتال گويد:
آنگاه يزيد، نعمان بن بشير را خواست و به وى گفت : آماده شو تا همراه اين زنان به مدينه بروى . و چون خواست آنان را آماده رفتن سازد، على بن الحسين عليه السلام را خواست و با او خلوت كرد و به وى گفت : خدا پسر مرجانه را لعنت كند! اگر من با پدرت مواجه مى شدم ، هر چه مى خواست مى دادم و به هر وسيله اى كه مى توانستم مرگ را از او دور مى كردم ، ولى تقدير الهى بر آن بود كه ديدى . از مدينه با من مكاتبه كن و هر نيازى داشتى برايم بنويس آنگاه امام و اهل بيت را جامه ها پوشاند و نعمان بن بشير را در جمع كسانى كه همراهشان مى رفتند به عنوان فرستاده خويش اعزام كرد و دستور داد كه شب آنان را شير دهد و خود پيشاپيش آنان باشد و يك لحظه از آنان غافل نباشد. هرگاه فرود آمدند از آنان فاصله بگيرد و خود و يارانش ‍ در اطراف آنان همچون نگهبانان پراكنده شوند و هر جا كه كسى از اهل بيت براى وضو و قضاى حاجت و هر كارى خواست توقف كند، فرود آيد و سختگيرى نكند. نعمان همراه آنان پيوسته در راه بود و طبق توصيه يزيد، رفتارى مناسب داشت . (2)
--------------------------------------------------------
1- بحار الانوار، ج 45، ص 194.
2- روضه الواعظين ، ج 1، ص 192.
--------------------------------------------
گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم
ترجمه: جواد محدثى