نزول نصرت الهى

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

116 - نيز از امام صادق عليه السلام روايت مى كند كه فرمود:
از پدرم شنيدم چون حسين عليه السلام و عمر سعد روياروى شدند و جنگ درگرفت ، خداوند نصرت و يارى خود را فرستاد، آن چنان كه بالاى سر امام بال و پر گشود. آنگاه امام مخير شد كه بر دشمنانش پيروز شود يا به ديدار خدا رود. امام ، ديدار خدا را بر گزيد. (1)
117 - طريحى گويد:
چون امام حسين عليه السلام در ميدان كربلا قرار گرفت ، گروههايى از جن ، پرواز كنان آمدند و گفتند: ما ياوران توييم ، هر دستورى دارى بده . اگر فرمان دهى دشمنت را بكشيم ، چنين مى كنيم . امام دعاى خيرشان كرد و فرمود: من با سخن جدم رسول خدا مخالفت نمى كنم كه دستور داد هر چه زودتر نزد او روم . هم اينك خوابم برده بود. جدم پيامبر خدا را ديدم كه مرا به سينه اش فشرد و ميان دو چشمم را بوسيد و فرمود: حسين جان ! خداوند خواسته است تو را كشته و آغشته به خون ببيند كه از پشت سر، سر بريده باشى و خدا خواسته كه خانواده ات را بر پشت شترها اسير ببيند.
به خدا من صبر مى كنم تا خدا داورى كند و او بهترين داوران است . (2)
----------------------------------------------------
1- همان ، ص 158.
2- المنتخب ، ص 450.
--------------------------------------------
گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم
ترجمه: جواد محدثى