شعر «يادگار آخرين»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)


يا باقر از فرط غمت افسرده گشتيم
از غصه جانسوز تو پژمرده گشتيم
هر شيعه در دل حجله داغ تو بسته
سنگينى داغت دل ما را شكسته
سوز دلت از سينه ات بار سفر ساخت
در سينه ما رفت و ما را ديده‏تر ساخت
پنجم امام و هفتمين معصوم هستى
جانم فدايت پس چرا مسموم هستى
اى صبر مطلق، گشته‏ اى بى تاب از چه؟
اى كشتى عدل خدا، گرداب از چه؟
جسم شريفت از چه كم كم آب گشته
بنگر كه صادق از غمت بى تاب گشته
تو يادگار آخرينِ كربلايى
تو داغدار و دل غمينِ كربلايى
تفسير دشت كربلا در سينه توست
دلها گرفتار غم ديرينه توست
با رفتنت ديگر تو آسوده ز دردى
داغ يتيمى را به صادق هديه كردى
تاريكى صحن تو بر غربت گواه است
شمعى ندارد قبر تو بى بارگاه است
اى كاش بر قبرت حرم سازيم امامم
بر گنبدش پرچم بيافرازيم امامم
آييم پابوس و تو را زوّار گرديم
ما بى كسان هم لايق ديدار گرديم

جواد حيدري
-------------------------
منبع: سایت لبیك