شعر «وارث علم پیمبر (ص)»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

فصل بهار آمد و عالم معطر است
بوى نسیم صبح بسى روح پرور است
گویا زخلد مى‏وزد این باد مشكبیز
كاین سان دماغ ابر ز بوى خوش ‏تر است
هم این زمین مرده شده احیا زفیض او
هم این جهان پیر، جوان بار دیگر است
نرگس گشوده چشم تماشا به روى تو
سوسن به صد زبان، پى مدحش ثناگر است
با صد نوا به شاخ گل ارغوان، هزار
طوطى به نغمه بر سر شاخ صنوبر است
نور خدا، امام هدى، باقرالعلوم
هادى دین و وارث علم پیمبر است
بابش على و جدّ كبارش بود حسین
زین العباد را پسر و باب جعفر است
در جاه و رتبه صد چو سلیمان، به عّز و جاه
در زیر بال طایرى از كویش اندر است
هم لطف اوست مونس یونس، به بطن حوت
هم در طریق، هادى خضر و سكندر است
مفتاح قفل گنج سعادت، به دست اوست
بر پا از او بناى شفاعت، به محشر است
كى با شهان، گداى درش را مثل زنم
چون بر در گداى درش، صد چو قیصر است

فائز شوشتری
-------------------------------
منبع: سایت لبیك